به بهانه گذشت چندین روز از زمین لرزه کرمانشاه
وای بر کم فروشان
اعتراف این حقیقت کمی تلخ است که ترس همه ما از نادرستی اعمال خودمان است و کرمانشاه عزیز و سوگوار، مشتی نمونه خروار از آسیبهای خطرات در کمین این سرزمین است.
خبرگزاری موج-علی روانخواه: امروز دیگر بیش از ۱۰ روز از بلای خانمان برانداز زمینلرزه مهیب کرمانشاه گذشته است. خانههایی ویران شده و خانوادههایی شوربختانه به سوگ عزیزانی نشستهاند که اگر جامعه ما دچار بیماری اجتماعی «کمفروشی» که کتاب مبین از آن به بدی بسیار یاد کرده است، نشده بود، و امور بر مدار طبیعی بود، شاید اینان دهها سال دیگر از نعمت حضور هم بهرهمند بودند.
شاید امروز به لطف مهربانی مردم خوب این سرزمین و همراهی نهادها و سازمانهای امدادرسان با آنان، کمی از بار «چه کنم» داغداران این مصیبت کم شده باشد اما هرگز به معنای پایان مسئولیت تک تک ما در چنین مصایبی نخواهد بود.
این واقعیت که ایران در معرض شدائد و بلایا بوده و هر کوتاهی یا همان کمفروشی در آنچه مرتبط با امنیت و سلامت آحاد اجتماع است فاجعهای اسفناک در پی دارد، را گاه در پس عباراتی چون «خدا بزرگ است» پنهان کرده و زانوی اُشتر نبسته، ظاهرا بر او توکل کردهایم.
امروز سراغ هر گروه دستاندرکار، مسئول، ناظر و...چنین فاجعهای بهمنظور علتیابی آنچه گذشت و آنچه در سرزمین بلاخیز ایران در پیش است، رفته و از باب هشدار گفتهای بر زبان آید یا قلمی جسارت کرده و نوشتاری به ثبت رساند، چنان مورد انذار قرار میگیرد که خاموشی را ترجیح می دهد.
و باز منتظر تقدیر میمانیم تا چندباره، کجای این سرزمین به دست طبیعت بلرزد و باز به حکم انسانی گردهم آییم، در امداد بکوشیم و بر سوگ هممیهن داغدارمان، نالان شویم!
پرسش و چرایی آنچه بارها تجربه کردهایم چنان مگوی شده که انگار اگر سازههایی بدون استاندارد بر بسترهایی ناتوان ساختهایم، باید از جامعه پزشکی پرسش کنیم تا به گروهی از جامعه مهندسی برنخورد.
مانند آنکه اگر فردی براثر خطای انسانی به دامان مرگ میرود باید بر جامعه مهندسی خرده گرفت تا به بخشی از پزشکان عزیزمان برنخورد!
یا اگر تحصیل کردهء دانشگاهی ما بدون کسب مهارت راهی بازار کار شده و ناتوان از برآوردن خواسته بازار است، باید بر کسانی دیگر خرده گرفت تا مبادا جامعهء دانشگاهی برداشت وهنآمیزی نداشته باشد و این قصهء اکثر صنوف، مشاغل و آدمیان در این سرزمین است.
همچنین اگر رسانه نیز بیش از آنچه انجام داده است، از خطرهای طبیعی و غیرطبیعی نوشته بود، بازگشت و نتیجه اعمال فردی به تک تک آحاد جامعه را بیشتر یادآور شده بود، حقوق خریدار کالا یا خدمات را فریاد کرده بود، شاید جامعه به حدی از خودکنترلی رسیده بود که وجدان جمعی دیگر اجازه سهلانگاری یا همان کمفروشی در ابعاد ملی را به هیچ شخص، صنف، گروه و دستهای نمیداد.
مگر جز این است که بزرگان زلزلهشناس، بارها و بارها درباره خطرات زمینلرزههای بزرگ محتمل کشورمان و ابعاد بسیار بزرگ فاجعه انسانی و مادی آن هشدار دادهاند؟
مگر بارها نخواندهایم لرزهای بالای ۶ ریشتر در تهران، در همان ثانیههای اول بالای میلیون نفر تلفات خواهد داد، پس چرا بر خود نمیلرزیم؟
نیک می دانیم که اکثر ساختمانهای ما در همین دهههای اخیر ساخته شدهاند؛ حال اگر وجدان در نزد سازنده، ناظر، فروشنده و....باشد پس چه باک از زلزله ۶ و ۷ ریشتری!
اعتراف این حقیقت کمی تلخ است که ترس همه ما از نادرستی اعمال خودمان است و کرمانشاه عزیز و سوگوار، مشتی نمونه خروار از آسیبهای خطرات در کمین این سرزمین است.
که اگر حادثهای با همین شدت، در هر کلانشهر این سرزمین گرامیتر از جان واقع شود، بزرگترین تلفات سوانح طبیعی تاریخ بشر را نه به خاطر قهر طبیعت که بهخاطر سهلانگاری، باری به هر جهت بودن امور، کمفروشی و.... رقم زده و بسیاری دیگر از هموطنان بیگناه را ناخودآگاه، در سوگی دوباره خواهیم نشاند .
قصهء امروز ما همان داستان عقاب بلندپرواز قصیده ناصرخسرو را شبیه است که آسوده و غره بر پرواز بلند خود، به تیری که از چله کمانداری رها شد بر زمین افتاد و آنگاه: بر تیر نگه کرد پر خویش در آن دید! گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
ارسال نظر