با اتمام پادشاه فصل ها و دورهمنشینی درطولانی ترین شب سال،
آیین شب چله (یلدا) در کردستان و دیگر مناطق ایران
امروز پاییز با تمام زیبایی ها و عاشقانه هایش رو به اتمام است، بلندترین شب سال از لابه لای انگشتان زمستان فرو می چکد تا شاید زندگی طوری دیگر و با نگاهی دیگر برای ما آغاز شود، آغازی که به سفیدی و روشنایی چشم دوخته و امید و نور و پاکی را به ما نوید می دهد و با شروعی که «یلدا» نام گرفته و رسم و سنتی ویژه برای آن مدون شده است.
خبرگزاری موج -یحیی صمدی /هر گوشه از کشور پهناور ایران را که نگاه کنی، برپایی شب یلدا، سنت و آداب و رسوم خاص خود را داشته است، هرچند بسیاری از آن آداب و رسوم و فرهنگ مخصوص شب چله به فراموشی سپرده شده است و معلوم نیست چقدر ماندگار میماند اما همچنان مناطق و استانهای مختلف کشور به برگزاری رسومات و آیین های مانند شب یلدا اهتمام می ورزند و آن را پاس می دارند.
شب یلدا، شب اول زمستان، طولانی ترین شب سال است که فردای آن با تابش خورشید، روزهای ایزدی افزونی می یابد و مردم ایران و به ویژه کردستان آداب و رسوم خاصی برای این شب دارند.
یلدا یک سنت و باور باستانی است و در این باور «یلدا» روز تولید میترا و مهر است و تمام خانواده های ایرانی و به ویژه کردستانی در این شب دور هم جمع میشوند و در این شب آداب و رسوم شهر و دیار خود را به روشهای سنتی و بسیار زیبا برگزار میکنند و این شب را در خاطرات ذهنشان به ثبت می رسانند و از یلدا یاد می گیرند که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.
در ایران و سرزمینهای همفرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سالها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
شب یلدا یا شب چله بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند. این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
واژهٔ «یلدا» ریشه سریانی دارد و بهمعنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکستناپذیر مینامند
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز و زاگرس به انتظار باز زاییده شدن خورشید مینشستند و در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خور روز در برابر آن میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.
سالهاست شبچله یا همان شب یلدا، بهانهای میشود تا خانوادههای ایرانی دور همدیگر جمع شوند و طولانیترین شب سال را جشن بگیرند. یلدا به معنای تولد است و ایرانیان باستان معتقد بودند پس از شب یلدا، خورشید دوباره متولد میشود و با تابش بیشتری بر زمین میتابد.
خیلی از آداب و رسوم شب یلدا در ایران و به ویژه کردستان اکنون فراموش شده و برای نسل جوان چندان آشنا نیست ولی هنوز در میان بسیاری از خانواده ها به برگزاری آن اقدام می کنند.
شب یلدا را در کردستان «شهو چله» (شب چله) یا «شهو زمسان» (شب زمستان) مینامند. شبی که پیش از فرارسیدناش، هیجان و شور خاصی را در میان مردم برمیانگیزد.
در چند دهه گذشته آیین شب چله در سنندج با سایر شهرها و مناطق ایران تفاوتهایی دارد به طوریکه از سه ماه قبل سنندجیها در فکر شب چله بودهاند، زیرا انگورها به بند کشیده و گلابی مخصوص انتخاب شده، میوه، "به" و سیب خریداری و نگهداری شده و از همه مهمتر خربزه را در خم ترشی انداختهاند و شب چله هم دلمه کلم پیچیده میشود.
همسایگان از خانه بزرگان محله خربزه ترشی تهیه میکردند و به دلیل دوری راه و نبودن وسایل نقلیه امروزی از مرکبات مانند پرتقال و لیموشیرین و نارنگی و... خبری نبود و اگر این مواد به سنندج وارد میشد اعیان و اشراف آن را میخریدند و مردم هم چندان به مرکبات احتیاج نداشتند زیرا بهترین انگور و به و انواع (گلابی) و انار و سیب پاییزه و سرخ در سنندج به حد فراوان وجود داشت.
چنانکه از فرهنگ مردم برمیآید در دیگر مناطق ایران هندوانه شب چله مقام اول را دارد چنانکه در سنندج خربزه ترش اول است، از دیگر ویژگی این شب جمع شدن تمام افراد خانواده و تا پاسی از شب بیدار نشستن و به بحث و گفتگو کردن با همدیگر و سرور و شادی است.
زمانی که برق هنوز به سنندج نیامده بود، مردم زیر کرسیهای بزرگ زغالی مینشستند و روی کرسی، کار میز پذیرایی امروزه را داشت. اگر چه شرایط اجتماعی، مهاجرتها و تغییر بافت فرهنگی منطقه تا حدود زیادی آداب و رسوم شب "یلدا" را در کردستان کمرنگ کرده، اما هنوز این سنت دیرینه در قالب شبنشینی با نام "شب چله" یا "شب زمستان" به قوت خود باقی است.
اگرچه برخی از آداب و رسوم شب یلدا در کردستان اکنون کمرنک شده و برای نسل جوان چندان آشنا نیست ولی هنوز در بسیاری از محله های قدیمی و خانواده های اصیل استان وجود دارد.
قصه قدیمی و مراسم "ننه سرما و خاتون زمهریر" از جمله قصه و داستان های شب یلدا است که توسط بزرگان برای افراد خانواده مطرح می شد.
در باور مردم سنندج زمستان یک خانواده سه نفری بوده است: مادر، «خاتو ز مهریز« نام دارد و دو پسر با اسامی چله گه وره (چله بزرگ) و چله بوچکله (چله کوچک) ترتیب آمدن اعضای خانواده چنین است. ابتدا چله گوره در اول دیماه به مدت چهل روز می ماند بعد چله بوچکله سر میرسد که او هم چهل روز عمر می کند و در بیستم اسفند خاتو زمهریز می آید البته در باورهای آن ها هر سه نفر در روز های آخر زمستان می میرند. از شب بیست و پنجم اسفند تا شب عید نوروز، ایام جان کندن و مردن این سه نفر است. در این روزها هوا به شدت سرد می شود. خاتو زمهریز وقتی متوجه می شود که پسرانش فوت کرده اند به مدت نه شبانه روز چنان شیونی سر می دهد که گویی می خواهد همه دنیا را به هم بریزد به همین دلیل هوا در این مدت به شدت طوفانی می شود . افراد مسن بر این باور بودند در این روزها هر چه مردم لباس بیشتر بپوشند باز هم کم است.
در سراسر ایران، جایی را نمییابید که خوردن هندوانه در شب یلدا، جزء آداب و رسوم آن نباشد، زیرا عدهای اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند، در سراسر چله بزرگ و کوچک، یعنی زمستانی که در پیش دارند، سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
در کردستان، در هر محلهای اگر خانوادههایی وجود داشتند که وضعیت مالی مناسبی برای برگزاری این مراسم نداشتند از طرف دیگران برایش شام برده شد. همچنین چون در بازار کالَک تورش به تعداد کافی وجود نداشت و معمولاً گران بود اگر زن منزل، در همسایگی یا در فامیل می دانست زن حاملهای وجود دارد، حتماً از آن خربزه ترش برایش می برد و همچنین در این شب همسایهها از غذایی که تهیه می کردند به همدیگر می دادند که به آن «کاسه هاوسا» می گفتند.
از دیگر رسوم خوبی که بویژه در مناطق روستایی کردستان وجود دارد این است که افراد روستا در خانه بزرگ طایفه جمع می شوند و کدورت هایی که برخی از همدیگر دارند، در این مجلس از بین می رود و با وساطت بزرگان آشتی می کنند. خوردن هندوانه در شب زمستان ناشی از یک باور کهن است، عده ای بر این باورند خوردن هندوانه در این شب باعث جلوگیری از تاثیر سرما در زمستان و گرما زدگی در تابستان می شود.
همچنین مردم معتقدند که خوردن یکبار هندوانه در زمستان از حکمت به دور نیست ولی این میوه در گذشته کمتر مورد توجه مردم بوده و بیشتر از آن برای رنگین کردن خوانچه های عروس و نامزدها و دختران به خانه شوهر رفته استفاده می شد.
در سنه ( سنندج) غذای مخصوص شب یلدا دلمه و به خصوص دلمه کلم بوده و "شب چره" های این شب انگور و آجیل و خشکبار مخصوص این منطقه و میوه های فصلی است که از چند هفته قبل انگور و هندوانه را در زیرزمین های خنک آماده میکردند و این خود نشان از اهمیت این شب دارد. اما سوای از فلسفه یلدا در فرهنگ اقوام ایرانی، یلدا فرصتی است برای دور هم بودن و قدر دانستن لحظات زندگی و باور داشتن به پیروزی روشنایی و نیکی بر تاریکی و پلیدی.
چند روز قبل از شب یلدا ازدحام جمعیت در بازار شهر رسیدن این شب را برای هر قشری از مردم نوید میدهد و مردم با خرید انواع آجیل و میوه به استقبال این رسم کهن می روند.
در نقاط مختلف ایران به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه نوع رسم و رسومات فرق می کند اما هندوانه، میوه ای است که هیچ وقت از قلم نمی افتد و خوردن مقداری از آن در شب چله به عقیده ی مردمان قدیم، انسان را از سرما و بیماری در سراسر زمستان حفظ می کند.
کردستانی ها و به ویژه مردم سنندج چند ماه قبل از فرارسیدن شب یلدا با بند کردن انگور و آویزان کردن به در و سقف منازل خود و با تهیه و خرید خربزه و انداختن در خم ترشی به استقبال شب یلدا می رفتند.
در شب یلدا که شب اول زمستان و شروع فصل سرد است تمام خانواده ها دور هم جمع می شدند تمامی عروسها، دامادها، دختر و پسر و ... همه در خانه ی بزرگترها دور هم جمع می شدند و با خواندن حکایت ها و شنیدن سخنان و حرف های شنیدنی بزرگترها و انجام بازیهای سنتی و با شادی و سرور با سپری کردن یک شب طولانی روز های پر ثمر و بدون مشکل را آرزو می کردند.
دلمه ی شیرین، دلمه ی ملس، دلمه ی ساده و میوه های مختلفی از جمله خربزه ترش، هندوانه، انگور، انار، سیب و انواع خشکبار که اصلی ترین آن تخمه بود به همراه گردو و بادام و توت خشک شده و سنجد بر سر سفره های مردم این دیار به چشم می خورد.
در زمان قدیم مردم دور کرسی می نشستند و در زیر گرمای دلنشین کرسی و با تماشای برف پشت پنجره و سادگی و خودمانی این شب را به خوشی می گذراندند و تشریفات و تعارفات بی رویه و بی جای کنونی در آن مهمانی ها و حضورها و جشن ها جای نداشت و متاسفانه امروز از آن سنت ها و محبت ها و صمیمیت ها آثار بسیار کمی به جا مانده و مشکلات و توقعات و زندگی ماشینی کم کم آن را به فراموشی می سپارد.
اگر چه شرایط اجتماعی، مهاجرتها و تغییر بافت فرهنگی منطقه تا حدود زیادی آداب و رسوم شب یلدا را در کردستان کمرنگ کرده، اما هنوز این سنت دیرینه در قالب شب نشینی با نام شب چله یا شب زمستان به قوت خود باقی است.
در گذشته قبل از خوردن یا بعد از صرف آن، بزرگان فامیل داستانها، متلها و افسانههای قدیمی تعریف میکردند. امروزه در روستاها آن هم بسیار کم حکایتگویی پابرجا مانده و پدربزرگها و مادربزرگها داستانهایی مانند «خاتون زمهریر» را برای نوههایشان در این شب طولانی و تاریک و سرد زمستانی تعریف می کردند همچنین در گذشته خواندن افسانه ها، سرگذشت ها، قهرمانی ها، دلاوری ها، قصه های جوانمردان و حکایت های عاشقانه معمول بوده است.
جدای از معضلات و آسیب های اجتماعی به دلیل گسترش جوامع و رشد جمعیتی و برنامه های خطر آمیز برخی از کشورهای جهان که با اهداف مشخص دیگر ملل و انسانها را نشانه رفته اند در شرایط کنونی و با ماشینی شدن زندگی ها و رخت بر بستن احساسات از در و دیوار کوچه و محله و شهرها خیلی از افراد تنها شده اند و در هیاهوی امروزی گم شده اند و خیلی از ارزشها و آداب و رسوم و ارزشها برای آنها کم رنگ شده است و شاید مناسبت های مختلف هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر فرصتی برای با هم بودن و یاد کردن به ما می دهند.
در فرهنگ ما ایرانی ها و به ویژه کردها سنت ها و باورها و آداب و رسومی وجود دارند که تلاش برای حفظ و تروج آنها هم ضروریست و هم ارزشمند، که "یلدا" یا «شب چله» یکی آز آنهاست چرا که در فضای کنونی و مشکلات زندگی که از ده ها سو برای بشر امروزی به وجود آمده بهانه ای برای توجه به خوبی ها و سپیدی ها و راهی برای کم توجهی به تاریکی و پلیدی ها و از همه مهمتر یادآوری می کند که ما که بوده و به کجا می رویم و چه آداب و رسوم و فرهنگی داشته ایم و در کنار این مهم بهانه ای بسیار ارزشمندتر است برای تکریم بزرگان و احترام و تحکیم خانوادها و فراموش کردن کدورت ها و تنهایی ها و این خوب است اگر یادمان نرود...
ارسال نظر