در گفتوگو با موج مطرح شد؛
ریرا عباسی: زلزلهزدگان کرمانشاه را فراموش نکنیم
ریرا عباسی«نویسنده و شاعر» و از برگزارکنندگان ارشد جشنواره شعر صلح در گفتوگو با موج، از کمک به زلزلهزدگان استان کرمانشاه خبر داد.
ریرا عباسی نویسنده و شاعر برجسته کشور در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری موج، از وضعیت زلزلهزدگان استان کرمانشاه و چگونگی کمک رسانی خود و همراهان به این آسیبدیدگان سخن به میان آورد.
در ادامه، حاصل گفتوگوی ریرا عباسی با موج را بخوانید:
سلام. شما و مجموعه ھمکارانتان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه مشارکت کردید؟ ھدفتان از این اقدام چه بود؟
قبل از این شرایط، اجناس به راحتی دیده و خریداری می شد و به وفور در بازار بود و اکنون این کمکھا ھم با مشکل شدیدی روبرور شده. ما برای تھیه ۴ یخچال نزدیک به یکماه جستجو کردیم، در نھایت نتوانستیم یک برند یکسان و ایرانی پیدا کنیم. این در حالی است که مردم در چادرھا و کانکسھای جھنمی بدون امکانان بسر می برند. و این حکایت ادامهدار، مثل حکایت کشتی گرفتن خداوند با حضرت یعقوب است مگر سپیده دمی برآید و دعای مستقیم خداوند این مردم را نجات بدھد. گرچه راه حل آسان است اگر سازمان یا نھاد دولتی بخواھد درست و درمان سرپل ذھاب را مدیریت کند کمتر از یکماه می توانند زیر ھمین چادرھا و کانکسھا تمامی نیازھای ضروری مردم را برطرف کنند و بقولی اگر پول یک روز نفت را به این مردم اختصاص میدادند سرپناه که ھیچ دیگر حسرتی نبود جز ملتی دعاگوی دولت شان باشند ... .
کمکھا نقدی بود یا غیر نقدی؟
چه میزان کمک نقدی و غیر نقدی جمعآوری کردید؟
به چه شیوه و از چه راههایی کمکها جمعآوری شد؟
نیازھا و خرید نوروزی تھیه لباس و خرید پوشک بچه، شیر خشک و خرید برنج، روغن، حبوبات و مایحتاج چند خانواده را در ایام نوروز و تا ھمین اواخر پوشش بدھیم. خرید اسباب بازی خلاقانه برای کودکان تھیه کردیم و تقریبا در مجموع ۱۲۰ اسباب بازی و آجیل شب نوروز را به شش روستا ھمراه با جشن اھدا شد. کودکان این دیار بسیار آگاه و بشدت امیدوار به آیندهاند. وقتی کودکی از زلزله میگوید، وحشتش بعد از خندهاش میآید .مثل کودکی که گفت: "داشتم تلویزیون میدیدم تلویزیون افتاد روم." و بعد تمامی ماجرا را قورت میدھد.
مشاھدات عینی شما و همکارانتان پس از گذشت چند ماه از زلزله کرمانشاه چه بود؟ اقدام موثری صورت گرفته یا خیر؟
بی خانمانی به ھر دلیل، فصل دارد. فصلھای بیخانمانی کشنده است خواه جنگ باشد خواه زلزله و خواه بحرانھای اجتماعی بالاخره فصل ھا بسراغ مان می آیند و ما ناچاریم تغییر کنیم. آب و ھوای زمستان و اخبار تلخ این منطقه را کم نشنیدیم، سیلاب و طوفانی که زندگی مردم را فلج کرد. مردمی که روزگاری بدترین اتفاقھا را در دورهی جنگ متحمل شده، حقیقتاً نباید اینگونه رھا بشوند.
قبل از ورودم به منطقه شاید دهھا مقالهی گوناگون خوانده بودم چگونگی برخورد با مردم و حضورت که گاھی بیشتر از کمک کردن ممکن است باعث دردسر باشد. باید به رفتار و حتا طرز لباس پوشیدنت و گفتارت توجه بشود. گرچه در بسیاری از کمکھای داوطلبانه و شخصی از نزدیک چه رودبار و بم کاری انجام دادهام اما ھر منطقه ویژگی و بافت قومی فرھنگی و مذھبی خود رادارد. گاھی در ھمین تھران ھم می توانی سوای درمانھای کلینیکی، درمان زخمھای روحی دیگران باشی. شاید باور نکنید در دورهی بحرانی در این حد فشار کار زخمیھا به حدی ست که پرستارھا آب دادن بدست بیمار را فراموش می کنند و میپذیرند اگر فردی یا گروھی بتواند در کنار بیماری باشد. در زلزلهی بم نمی توانستم در شروع آنجا باشم اما در بیمارستان میلاد از مو کوتاه کردن موی زنانی که ھنوز به خون آغشته بود تا تمیز کردنشان و یا اعتصاب غذای بیمارانی که ھمهی افراد زندگیش را از دست داده و دست از غذا خوردن کشیده اند ...، نمی دانم شاید کار یک شاعر است که لبی را تر کند و کمی از درد بکاھد، شاید کار یک ھنرمند و انسانی صبور است. و شاید مسولیت بزرگ مدد کار اجتماعی ست که معمولا یا نیست یا دیر حضور دارد.
اقدامات شما چه میزان در کاھش آلام زلزله زدگان موثر بود ؟
این فاجعه دھان بزرگی دارد و درد ھمدرد نمیخواھد. بر طرف کنندهی درد را باید پیدا کرد. وقتی زنی 80 ساله دستش قطع شده و مردش نابیناست و تنھا فردی که از او مراقبت می کند دخترشان است که در جوانی انگار به پیری رنگش کردهاند، حمام و سرویس بهداشتی ندارد و در کانکس 3 متری زندگی میکنند و باید عصا کش راه دور والدینش باشد و باید برود بلکه در جوارشان کسی درِ توالت خانهاش را باز گذاشته باشد چطور میتوانی آلامش بدھی. این کار یک نیم بزرگ است. گوش دادن به حرف چه دردی دوا می کند جز دیدن و عمل کردن؟. آلام کلمهی کوچکی ست و شاید به راحتی بیان شود، کودکان می دوند اگر جرثقیلی دارد حمام شان را پیاده می کند. شادی این کودکان که زیر دوش حمام با لباسھای شان ایستاده اند و عکس فرستادهاند که قدردان ھستند و ما نگرانیم که چند روز است حمام و توالت شان آمده و نمی دانیم استفاده می شود یا باید پیگیر باشیم مبادا بزرگترھا حمام را دریغ کنند، از بس که بی پول و رھا شده اند. خدایا کانکس حمام را نفروشند. و معلم دوباره ھمین راه را می رود و تحقیق می کند، نامه می گیرد و دست آخر خوشحال بر می گردد می گوید: "فلانی خیالت راحت بچهھا حمام کردهاند"و در نھایت یادداشت کوتاھی می رسد از یک مادر که بچهای 2 ساله و 6 ساله دارد و برای رسیدن به خواستهاش ھزینه زیادی نشده اما کمی احساس راحتی می کند. شاید آلام فصلی را بتوان کاری کرد نه ھمهی فصلھا را : «عزیزم شما ما رو ببخشید که زیاد براتون زحمت دادیم خدا اجرتون بده خدا سلامتی بھتون بده بیش از حد کمکمون کردین زندگیمون واقعا سخت و دردناک شده بود اگھ کمک شماھا نبود الان زجر زیادی میکشیدیم یعنی از جھنمی که در انتظارمون بود نجات دادین یعنی اینقدر ھوا گرم شده که یک لحظه داخل کانکس نمیشه نشست ولی خدا رو شکر چون کولرھا ھست بچه ھا ھم تا شب داخل ھستن بیرون نمیرن و وسیلهھایی که میگیرم دیگه خراب نمیشه. یه لحظه نیست که در یادتون نباشم و دعاتون نکنم. از خدا ھر چی میخاین بھتون بده خدا تن تونو سالم نگھداره.
و حرف آخر ؟
مسوولین، کودکان و زنان را دریابید کودکانی که بشدت از صدای باد وحشت دارند و قرار است از حالت اسکان موقت و صدای پیچیده ی باد زیر سقف پلاستیکی کمتر به ھراس بیفتند. اگر مسولان بخواھند ببینند، بھداشت زنان و کودکان زنگ خطری است برای سلامت جامعه.
ارسال نظر