یادداشت مهمان نگاهی به مستند مسابقه خانه ما؛
شناگر قدرتی خلاف جهت رودخانه سرمایهداری
مستند مسابقه خانه ما؛ مسابقهای که خلاف جریان اصلی رسانه که ترویج دهنده مصرف و نظام مصرفی سرمایهداری است و در جهت آموزش اصلاح الگوی مصرف و سبک زندگی اصیل ایرانی- اسلامی گام برداشته است.
حسین نوری- خبرگزاری موج: چه بخواهیم و چه نخواهیم، رسانهها در دوران کنونی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم شدهاند. مردم در طول شبانه روز از محتوای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانهها استفاده میکنند. در دنیای اطلاعاتی و ارتباطی امروز، مردم، بخش عظیم فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای جامعه خود و دیگر جوامع را از رسانهها دریافت میکند. به عبارتی بخش عظیمی از جامعهپذیری نسلها از طریق رسانهها انجام میشود. نفوذ و تأثیر رسانه تا جایی است که برخی از نظریهپردازان ارتباطی بر این باورند که رسانهها اولویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین میکنند از این رو رسانه تا حدود زیادی در شکلگیری نظام فکری افراد مؤثر است و در نهایت، این نظام فکری است که پایههای سبک زندگی را مشخص میکند. غالبا بازنمایی سبک زندگی مبتنی بر ارتباطات تصویری است. رسانههای تصویری به طور مداوم در حال آموزش مثبت و منفی سبک زندگیاند و سبک زندگی مواردی نظیر این که مردم چگونه اوقات فراغت شان را سپری کنند، چیدمان منزل شان چگونه باشد، قرارهای گفت وگو را در کجا برگزار کنند و یا سفر را کجا و با چه کسانی بروند. نوع روابط، نوع پوشش، دیالوگ میان افراد، چیدمان منزل، آرایش ظاهری افراد و .. به طور کلی سبک زندگی، طرز تلقیها، ارزشها و شیوههای رفتار هستند.
اما چه سبک زندگیای در رسانههای تصویری به ویژه تلویزیون برای مردم نشان داده میشود؟
نه تنها برنامههای تلویزیونهای ماهوارهای، بلکه برنامههای تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز نگرشها و شیوههای زندگی و عادات و ترجیحات مردم را چنان زیر و رو کرده است که در خدمت پیشبرد اهداف نظام سرمایه داری قرار بگیرند و مردم را روز به روز به سمت مصرفگرایی سوق دهند. مصرف گرایی به معنای اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و داراییهای مادی است. برخی نیز مصرف گرایی را به معنای برابر دانستن خوشبختی شخصی با خرید دارایی های مادی و مصرف گرفتهاند. آنچه نظام سرمایه داری خواهان آن است مصرف بیشتر و بیشتر و در نتیجه احتیاج بیشتر به کالاهایی که آنها تولید میکنند.
رسانه ملی ما به عنوان دستگاه تولید فرهنگ نیز همین رویه را پیش گرفته است. در کنار فضای باز تبلیغات مستقیم کالاهای خارجی، بسیاری از فیلمها، سریالها و برنامههای رسانه ملی به عنوان پرمخاطبترین رسانه کشور فضاهای لوکس تزیین شده با کالاهای خارجی را به تصویر میکشد. بر اساس دانش نشانهشناسی، اثر این تبلیغات غیرمستقیم به مراتب از ترغیب مسقیم به خرید کالای خارجی بیشتر است. در زندگیهای آرمانی به نمایش درآمده در رسانه ملی اثری از فرهنگ و سبک زندگی ایرانی مشاهده نمیشود. در واقع رسانه شکل دهنده این پدیده مصرف مدرن است و انگیزش های اجتماعی را برای رفتار رقابتآمیز و چشم و همچشمی پایهگذاری میکند. الگویی از افراد به تصویر میکشد که خود و تعریف از خویشتن را در مصرف متجلی میبینند و قدرت مالی و ثروت را مبنای افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی میدانند.
از این روست که در جامعه ایران فرهنگ مصرفگرایی روزبهروز توسط رسانههای جمعی در حال گسترش است که این موضوع در کنار پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، نتایج سیاسی نگرانکننده به بار میآورد. اگر مصرفگرایی را در سطح روانی رشد انتظارات مصرفی و رفاهی فرض کنیم، زمانی که افراد به سبب ناتوانی در برآوردن این انتظارات احساس ناکامی و محرومیت کنند، عمدتا نظام سیاسی را سبب ناتوانی خود در برآوردن انتظارات رفاهی میدانند که این موضوع با توجه به ذهنیت تاریخی و ساختار سیاسی- فرهنگی جامعه ایران کاملا قابل توجیه است. در نتیجه احساس محرومیت ناشی از ناتوانی در برآوردن انتظارات مصرفی میزان حمایت و پشتیبانی فرد از حاکمیت سیاسی را نیز کاهش خواهد داد و این مسئلهای است که صداوسیمای ملی ما کاملا نسبت به آن بیتفاوت بوده و یا ضرورت و زنگ هشدار خطر آن را درک نکرده است.
از پر طرفدارترین برنامههای تلویزیونی که در مقوله برنامههای سبک زندگی قرار دارند، برنامههای مسابقاتی است که در آن مخاطبان بر اساس مهارت با دیگران رقابت میکنند. این دسته برنامهها نیز از سایر برنامههای رسانه ملی مستثنی نیستند و الگوهای مصرف را که به قول یپر بوردیو جامعهشناس معروف فرانسوی اصلیترین بروز سبکهای زندگیاند، به شیوهای کاملاً غربی بازنمایی میکنند.
اما آنچه مقصود اصلی از نگارش این یادداشت است، موفقیت مسابقه مستند خانه ما در این فضای آشفته است. مسابقهای که خلاف جریان اصلی رسانه که ترویج دهنده مصرف و نظام مصرفی سرمایهداری است و در جهت آموزش اصلاح الگوی مصرف و سبک زندگی اصیل ایرانی- اسلامی گام برداشته است. از مهمترین ویژگی های این مسابقه که میتوان به آن اشاره کرد این است که زندگی موفق را در گرو قناعت و برنامهریزی درست و اصلاح الگوی مصرف می داند و مروج این نگاه است که این امر نه تنها آرامش بلکه آسایش را نیز برای خانوادهها به همراه خواهد داشت. خانوادهها در این برنامه به مشورت، کنار هم بودن، شاد زیستن، برنامهریزی، صله رحم و بازگشت به ارزشهای خوب زندگی سنتی تشویق میشوند. این مسابقه نشان میدهد میتوان در محیط خانواده خلاق بود، دست به کارهای تولیدی کوچک زد و از موضوع لذت برد. هویت یابی دیگر نه به مصرف و تفاخر بلکه به قناعت و تولیدکنندگی است؛ خانوادهها در واقع میآموزند برای خوشبخت بودن و شاد زیستن نیازی به تجملات و دارایی فراوان نیست- همانگونه رسانهها با الگوی غربی بازنمایی میکنند- بلکه با هزینه اندک و دارایی ناچیز ولی با همراهی، خلاقیت و گذشت میتوان از زندگی لذت برد. خانوادههایی که در این مسابقه شرکت میکنند قدرت همذات پنداری با افراد کم درآمد جامعه میکنند و بسیاری از خانوادهها کم درآمد و متوسط با دیدن این برنامه امیدوار میشوند.
این برنامه را میتوان در واقع به نوعی تجلی اقتصاد مقاومتی مد نظر رهبری در سطح خرد و در یک خانواده دانست. لکن برای این که اقتصاد مقاومتی به الگوی عملی زندگی خانوارهای ایرانی تبدیل شود، ساخت یک برنامه کافی نیست. اگر این نوع برنامهها با تنوع بیشتر و قالب سرگرمیآموزی ساخته شوند میتوان به تغییری اندک در سبک زندگی و الگوی مصرف ایرانیان امید داشت در غیر این صورت با یک گل، هر چند خوشبو بهار نمیشود و یک برنامه هرچند توانمند نمیتواند حریف جریان اصلی رسانه به ویژه تبلیغات و کالایی شدن فرهنگ و مخاطب شود. این مسئله مستلزم آن است که از ساخت چنین برنامههایی حمایت شود و برای آن بودجه در نظر گرفته شود.
ارسال نظر