به گزارش خبرگزاری موج همدان، میانه‌ی روز بود که با تماسی از سوی روابط عمومی سازمان جهاد کشاورزی استان همدان در جریان ماجرای شگفت انگیز گوسفندی قرار گرفتم که اکنون از آن فقط دندان های طلا باقی مانده است. 

حسین لرستانی که این دندان های طلا را  یافته است ماجرا را اینگونه تعریف می‌کند: سه ماه پیش از شهر جوکار کله پاچه‌ای پاک شده خریدم، همسرم نصف آن را آماده کرده بود تا از مهمانمان پذیرایی کند؛غافل از آنکه کله در دل خود طلا دارد. بدون اینکه متوجه شویم نهار را صرف کردیم. پس از سه روز که همسرم خواست نیمه دیگر آن را آماده کند متوجه تفاوت رنگ دندان شد و به دخترم گفت رنگ این دندان چقدر مشابه طلا است. 

این مرد 42 ساله  ادامه می‌دهد: دخترم که ماجرا را با من در میان گذاشت به یاد نیمه دیگر کله پاچه افتادم و تا به خودمان آمدیم که استخوان های نیمه دیگر کله پاچه ای را که سه روز پیش صرف شده بود، بیابیم؛ همسرم گفت: استخوان‌ها را همراه دیگر زباله ها در ماشین جمع آوری زباله روستا ریخته است. 

لرستانی افزود: نا امید نشدیم و به دنبال سایر قسمت ها به محل جمع آوری و دفع زباله های روستا رفتیم اما متاسفانه نشانی از آن نیافتیم. به هر حال باقیمانده را به طلافروشی های ملایر بردم و آنجا گمان ما به یقین تبدیل شد. با محک زدن دندان متوجه شدم که واقعا دندان روکشی از طلا دارد. 

این پدر که چهار دختر دارد ادامه داد: دختر هفده ساله‌ام که با اینترنت آشنا است درباره این پدیده جستجو کرد و متوجه شدیم که این دندان نه تنها از نظر طلا بودن، بلکه از نظر اینکه می تواند سوژه تحقیقات علمی باشد، بسیار با ارزش است. از این رو پس از آن جرئت نکردم به کسی نشان دهم زیرا می‌ترسیدم اگر دستکاری شود برای تحقیقات علمی مناسب نباشد. سازمان جهاد کشاورزی استان همدان را هم در جریان گذاشتم.

لرستانی که از اهالی روستای بوربور است و به شهر جوکار نزدیک است گفت: پس از آن دوباره به کله پاچه فروشی سر زدم اما تمام اجزای دیگر گوسفند از پوست تا گوشت به فروش رفته بود و فروشنده چیزی درباره این موضوع نمی دانست و گفت که گوسفند را از بخش جوکار خریداری کرده است اما دقیق نمی دانست از کدام روستا.

لرستانی گفت: قبلا از پدرانمان درباره تاثیرات کیمیا و چنین مواردی شنیده بودیم اما تا به چشم خود ندیدم وبه وجود موارد مشابه در اینترنت پی نبردیم  گمان هم نمی کردیم که این موضوع صحت داشته باشد اما با محک طلافروش یقین حاصل کردیم.

این مرد که پیشه اش نانوا است و نان روستا را فراهم می کند از ناراحتی اش برای بی توجهی به تیکه گمشده و پیدا نشدن آن گفت و ادامه داد: باور کنید که یک ماه بخاطر این موضوع مریض شدم. با خودم می گفتم چرا باید این برکت وارد خانه ما شود و متوجه نشویم و راهی زباله دانی اش کنیم؟!