«الوداعخوانی» برای ماه محبوب
هر سال چند روز مانده به پایان ماه رمضان دلشان میگرفت. برای همین برنامهریزی میکردند تا «الوداعخوانی» کنند و ماه محبوبشان را آنطور که باید، بدرقه کنند.
به گزارش خبرگزاری موج، مردم در گذشته برای خداحافظی با ماه مبارک رمضان، در کوچهها راه میرفتند و آواز سر میدادند: «ای دریغا وصل یار گذشت، فصل نوروز و نوبهار گذشت، روشنایی هر دیار گذشت، نوبت عز و افتخار گذشت … الوداع».قدیمیها بدجوری قلبشان به رمضان بسته بود. از چند روز مانده به شروع اینماه ساز و آواز شادیشان به راه بود، اما هرچه به آخر رمضان نزدیک میشدند، شادیشان از برکت این ماه، به غم تبدیل میشد، چون باید با آن همه شعف سحرخوانی، گلدستهخوانی، منقبتخوانی، قنبرخوانی، زولبیاخوانی و خیلی چیزهای دیگر وداع میکردند.مردها در روز آخر ماه مبارک رمضان «الوداع» میخواندند و دنبال هلال ماه شوال میگشتند. زنها در خانه میماندند و پیراهن مراد میدوختند و در کنارش آوازی زنانه در شور میخواندند.روز آخر ماه مضان برای آنها دو وجه داشت؛ شادی از آن نظر که با نقل و شیرینی به مناطق مرتفع میرفتند تا هلال ماه شوال را رویت کنند، ماه که نیمهاش پیدا میشد، بوق و کرنا میزدند. بعضیها هم سازهای بادی و کوبهای همراهشان میبردند تا همه با صدای ساز از آمدن عید فطر با خبر شوند.برخی دیگر نیز اهل «الوداعخوانی» بودند و در کوی و برزن میخواندند:گل خزان گشت وقت خار رسید، وقت بیصبری و قرار رسیدنوبت حزن و قلب زار رسید، روز هجران ز وصل یار رسیدالوداعالوداع ای خجسته مهمانم، قوت روح و قوت ایمانماز فراق تو خسته شد جانم، از غمت اندر آه و افغانمالوداعالوداع ای انیس شام و سحر، الوداع ای رفیق خوش محضرالوداع ای نعیم بیتو سقر، از و داعت مرا شکسته کمرالوداع … الوداعزنها نیز در خانه، پیراهن مراد میدوختند. بعد با حضور زنهای دیگر، مراسمی برپا میشد. در این مراسم هر کسی برای طلب مراد خود، شعری
را با آواز میخواند و کوکی بر پیراهن میزد. در این مراسم، آوازها با متر آزاد خوانده میشد و بیشتر به نغمههای شور نزدیک بود.همچنین در مراسم دوختن پیراهن مراد اینگونه میخواندند:صد سال سیا پوشم و صد سال سپیدصد سال دگر نشینم از بهر امیدصد سال به پای این مراد بنشینمتا برف سیا گردد و تا نیل سپید
ارسال نظر