خود شکن آینه شکستن خطاست
گل گهر در حالی از استقلال شکست خورد که انصافا از بعد فنی استحقاق این شکست را نداشت اما ..
خبرگزاری موج؛ اصلا با امیر قلعه نویی موافقیم. چهل سال ظلم در فوتبال را دیده ایم و لمس کرده ایم. حتی درست می گوید که خوزستان آب ندارد، محیط زیست داستان غریب پیدا کرده،مدیریت کرونا که روی هواست، شرایط تورم و بیکاری سر به فلک می کشیده، و قس علی هذه. اما اینکه سهم ما از این نابسامانی ها چقدر است و بوده هم مهم است و حتی برای برطرف کردن این مشکلات اندازه خود چه کردیم هم شرط عقل است. روزگار کلا سخت شده است جناب قلعه نویی، اتفاقا شرایط فوتبال هم سخت تر. امیر قلعه نویی چهره ماندگاری در فوتبال ماست که اتفاقا در زمینه های مختلف قابلیت ایجاد جریان سازی را بخصوص در جامعه فوتبالی دارد. در این مجال نه قصد ژنرال خواندن اورا داریم نه احیانا و خدای نکرده اطلاق او به اصطلاح مافیا. بدون تعارف او در اندازه های خود برای این فوتبال زحمت کشیده و قابل احترام است تکرار می کنیم در اندازه های خود. اما اینکه روزهای برد و باخت ما نگاه ما فرق کند خب باید به آن پرداخته شود.
ادبیات
قلعه نویی همیشه در همه حال همان لحن و ادبیات خاص خود را داشته. کلماتی همچون بزرگوار، یا جملاتی همچون دست های پشت پرده منتسب به اوست و صد البته تعزه من تشا و داستان عزت و ذلت، همان همیشگی. حالا هم بحث ظلم چهل ساله. که اتفاقا افکار عمومی با نفس حرف او شاید در این آخری موافق باشند اما سوال اصلی اینجاست که ظلم را با چه متر و معیاری اندازه گیری می کنیم؟ مقیاس ما از سخن راندن از ظلم چیست؟ اینکه ده سال مقامی به عنوان سرمربی نداشته باشیم اما همچنان در مصدر کار اتفاقا در تیم های متمول باشیم ظلم است؟ اینکه تنها پیشکسوتی باشی که در استقلال به شما درابتدای کار زمان سه ساله بدهند تا قهرمان شوید که اتفاقا کار درستی هم بود و قابل تقدیر و شما هم جواب آن اعتماد را با قهرمانی دادید،ظلم است؟اینکه در جام حذفی بین سپاهان و پرسپولیسی دقیقه ۱۱۵ پنالتی بادآورده ای را به شما در اصفهان فقط بخاطر فشار و جوسازی همین آقای کاظمی اهدا کرد اما کیانی گل نکرد ظلم است؟ اینکه مجید جلالی بعد از منفعتی که به شما رساند مرد شد و قبلش احیانا نبود ظلم بوده؟ اینها تنها نمونه هایی از این دو دهه فعالیت فوتبالی است که نمونه خروار این داستان است. سوال اینجاست که چرا در فوتبال ما از هر سبک علایقی نه صرفا شخص خاصی، وقتی بازی به نفع تیم مورد علاقه سوق پیدا می کند چه فنی چه غیر فنی بر اساس توانایی های فوتبالی است و همه چیز گل وبلبل؟! اما اگر بر خلاف این باشد در کار ما گذاشته اند و ادبیاتی دیگر را استفاده می کنیم؟ ظاهرا به بحث تشخیص نطفه حلال و حرام هم رسیده ایم، که در شان ادبیات و فرهنگ فوتبالی ما نیست.
جام حذفی
گل گهر در حالی از استقلال شکست خورد که انصافا از بعد فنی استحقاق این شکست را نداشت اما فوتبال همین است بازی اتفاقات و استفاده از موقعیت ها. درمقام کارشناس داوری هم نیستیم اما یک نکته در مورد همین بازی می توانگفت که خود شکن آینه شکستن خطاست. چرا که گل گهر استقلال را خوب آنالیز کرده بود، و راههای نفوذ از کنار را بسته بود و سعی بر فشار از بالای زمین داشت اما این همه فوتبال واقعا نیست. چرا که تیم های قلعه نویی یک کار را خوب انجام می دهند و بازی در کناره ها و سانتر از جناحین است که حالا مثلا یونش شاکری جای کیروش استنلی را گرفته. وجدانا و صادقانه به امیر قلعه نوئی پیشنهاد می دهیم کمی باید در نحوه چینش و طرح و برنامه های بازی ها در داخل زمین بازنگری کند، درست که استقلال به دروازه گل گهر نزدیک نشد اما انصافا گل گهر هم روی ضربه ایستگاهی گل زد و موقعیت صد در صدی نداشت. یا تعویض های گل گهر ها واقعا با چه ایده ای بوده؟ و سوال آخر نبودن منشا حتما دلیلی فنی داشته و قابل احترام اما واقعا آن ضربه آخر شاکری در دو قدمی دروازه را خود قلعه نویی با این سن و سال به گل تبدیل می کرد، اینکه چرا این بازیکن همچنان در دقایق آخر در زمین بود که نای راه رفتن نداشت یک حرفی است و باز هم احترام می گذاریم به نظر کادر فنی اما اینکه اگر گل آن توپ گل می شد باز هم از ظلم چهل ساله حرفی بر زبان رانده می شد هم یک حرف دیگر.
ارسال نظر