دانلود مداحی عربی ملا باسم مخصوص اربعین
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بدفتر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
روایات المشی کثره المشـى خطوه أخد أجره ألف حجه ألف عمـره
زرعت الشوق بدروبی أجیت أرکض یامحبوبی أزورک وأمسح ذنووبی
مشیت أیام ولیالی لجل عیناک یالغالی ولاغیرک شغل بالی... یسجلنی
أرید تشوف عدوانی أبوفاضل تلقانی.. یسجلنی
وأجیت لحظرة الظامی وأبو النوماس قدامی.. یسجلنی
یمن ضحیت لجفوف أرید العالم یشوف.. یسجلنی
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بـدفتـر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
قبـل لاینطـق لسـانـی قضـى الحاجـات وأنطانـی أسمعــه یقـول هذا أنی
یقـول الیوصـل الحضــره عـهـد منـی أجـی القبـره إجانـی شلون ماحظره
وحق اللی رفع سبعه أذا لجلی تهل دمعه أوجها بالقبر شمعه... تقبلنی
صحت یلمـا طفت نارک ولوخادم لزوارک.. تقبلنی
یمن غیرک فلا أهوى الک هذا العمر فـدوى.. تقبلنی
أجیت الکربلا أزحوف أرید العالم یشوف.. یسجلنی
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بـدفتـر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
لون بـدربک أتقـطع وحق الـزهره مــاأرجع عهد وبدمی یـتوقع
أنا المـجـنـون عرفونی أصیــح وخل یسمعـونی ولاقدرو یمنعونی
ترف الرایة بالعالی رغم تحذیر عذالی عرفنی الموت مابالی... عهد منی
أحس براحه من أمشی عفت أهلی وعفت کل شی.. عهد منی
حلم کل یـوم أعیشنـه أمـوت بدربک أتمنى ..عهد منی
نحر یتحدى لسیوف أرید العالم یشوف.. یسجلنی
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بـدفتـر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
نداء الزهره یتبعنی خیـال أشعر یراقبنی هلا یالقاصد أعلى أبنی
أنــا ویاک مشایه ألک غایه وألی غایه نروح لصاحب الرایة
لقاء بزینب اللیله تعاود هیا والعیله یازایر والدمع سیله... توصلنی
مشیت وأتبع البظعه یاجدبی للطف بسرعه.. توصلنی
أریـد لـزینـب أوصلهـا رقیه ویـن أسئلها.. توصلنی
جـواب الحـره مـعـروف أرید العالم یشوف.. یسجلنی
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بـدفتـر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
أجیت وکـاتب وصیتــی أمــوت بدربــک أمنیتـی شهید ویـرتفع صیتی
وصـیـة الوالد أفهمها یقول الرایه تلزمها وأنا البنی أسلمها
الى أخر نفس بیا أزورک وأشهد أعلیا أجی بروحی الفدائیه... یجملنی
رکض على الموت متعنی عدوک من یفجرنی.. یجملنی
نذرت من المهد عمری وصحت وین الیحز نحری.. یجملنی
أجیتک ذابح الخوف أرید العالم یشوف .. یسجلنی
أخد روحی ونظر عینی لبوالسجـاد ودینی یسجلنی
عبیر ترابه أشتمه وأرید بـدفتـر الخدمة یسجلنی
أجیت وقلبی ملهووف.. أرید العالم یشووف.. یسجلنی یسجلنی
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلبی آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
روایات زیادی برای ثواب زیارت تو هست که هر قدم پاداش هزار حج و هزار عمره را دارد
در راه تو عشق فشاندم و شتابان به سویت آمدم ای محبوبم
گناهانم را با زیارت تو محو میکنم و روزها و شبها را پیاده میپیمایم
به خاطر دو چشم تو ای بزرگوار و به جز تو اندیشهای در سر ندارم... نام مرا در دفترش می نگارد
میخواهم دشمنانم بدانند ابوالفضل (ع) به پیشوازم آمده است و نام مرا در دفترش مینویسد
تا به بارگاه امام تشنه لب رسیدم و دلیرمرد پیشاپیش من است... نام مرا در دفترش مینویسد
ای کسی که دو دست را فدا کردهای میخواهم همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلبی آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
پیش از آنکه لب به سخن بگشایم خواستهام را برآورده میکند و به من میبخشد و میشنوم که میگوید: این منم
میگوید هر کس به بارگاه من بیاید پیمان دارم که پس از مرگ به دیدارش بروم، چگونه دیدار نکنم کسی را که به دیدارم آمده است؟
قسم به آفریننده هفت آسمان بلند به ازای هر قطره اشک شمعی در قبرش میافروزم، مرا بپذیر
گفتم که ای آتش ت خاموش نشده است حتی به عنوان خادم زائرانت مرا بپذیر
ای که جز تو را نمیخواهم... جانم فدای تو باد... مرا بپذیر
سینه خیز به کربلا آمدم و میخواهم همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد...
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلبی آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
اکر در راهت تکه تکه شوم قسم به حضرت زهرا (س) برنمیگردم که پیمانم را با خون امضا کردهام
مرا به جنون میشناختند بلند میگویم و بگذار بشنوند و آنها نمیتوانند جلوی مرا بگیرند
پرچمها برافراشته است و هرچند دشمنان مرا منع کردند مرگ مرا میشناسد که ترسی ندارم... این پیمان من است
هنگام پیاده روی راحتم، خانواده و همه چیز را رها کردهام... این پیمان من است
روزیای هر روز زندگیام این است که در راه تو بمیرم... این پیمان من است
گردنم حریف شمشیرها میشود، میخواهم همه بدانند نام را درفترش مینویسد
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلبی آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
صدای حضرت زهرا (س) مرا فرامیخواند، مانند سایه مراقب من است که: ای زائر پسرم خوش آمدی
من همراهت پیادهروی میکنم، تو برای هدفی و من برای هدفی، و با هم به دیدار علمدار میرویم
امشب زینب را میبینم، او و اهل و عیال بازمیگردند، ای زائر اشک را روان کن... مرا برسان
راه میپیمایم و حضرت زهرا (س) همراهم است، ای قدم من در رسیدن به کربلا سرعت بگیر... مرا برسان
میخواهم به حضرت زینب برسم و از او بپرسم رقیه کجاست؟.... مرا برسان
جواب حضرت زینب معلوم است، میخواهم همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلب آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
وصیتنامهام را نوشتم و آمدم، مرگ در راه تو آرزوی من است، شهادت نامم را پر آوازهام میکند
سفارش پدرم را فهمیدم که از پرچم امام حسین جدا نشو، من هم همین را به فرزندم گفتم
تا آخرین نفس که دارم زیارتت میکنم و تو بر این گواه باش، با جانفشانی به سویت میآیم... روسفیدم میکند
شتافتن به سوی مرگ بهره من است، اگر دشمنت مرا بکشد روسفیدم میکند
از کودکی جانم را نذر تو کردهام... قاتلم کجاست گلوی مرا ببرد.... روسفیدم میکند
آمدم درحالیکه سر ترس را بریدم و میخواهم همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد
جان و چشمان مرا بستان اما مرا به ابوالسجاد برسان... تا نام مرا دفترش بنویسد
عطر خاک او را میبویم و آرزویم این است اسم مرا در دفتر خادمانش بنویسد
با قلبی آکنده از اشتیاق آمدم و میخواهم که همه بدانند نام مرا در دفترش مینویسد...
ارسال نظر