نبردی ناتمام/ تراژدی در زمین فوتبال
٢٣ بهمن ١٣۶۵ است، زمین چوار به جای گل، لاله های پرپر را به تماشاگران تقدیم می کند.
مریم چراغیان فعال رسانه ای در یاداشتی نوشت: زمستان ١٣۶۵ است و زمین خاکی چوار، قلب تپندهی فوتبال این شهر کوچک، در تب و تابِ نبردی نفسگیر است...
از یک سو، تیم منتخب چوار با کاپیتانی حسین هزاوه، اسطورهای که جنگ نتوانسته خم به ابرویش بیاورد و از سوی دیگر، جوانان پرشور ایلامی که برای اثبات خود پا به میدان گذاشته اند.
غریو تشویق تماشاگران در آسمان چوار پیچیده و توپ، گویی در رقصی بیوقفه، سرنوشت خود را در زمین بازی رقم میزند.
هر دو تیم میدانند که این فقط یک بازی نیست، بلکه نبردی است برای امید، برای جاودانگی در تاریخ فوتبال
حسین هزاوه، با هر دریبل و هر پاس، فریاد میزند که هنوز میشود جنگید، هنوز میشود امید داشت.
مجتبی ناصری، دروازهبان جوان، با هر سیو، با تمام وجود میگوید که تسلیم نخواهیم شد.
نیمه دوم بازی آغاز می شود، نبردی پایاپای و نفسگیر
هر دو تیم تشنه پیروزی اند و هیچکدام کوتاه نمیآیند.
دقیقه ۵۵ است و ناگهان، سکوتی سنگین زمین را فرا می گیرد ، آسمان نفسش را حبس کرده و لحظهای بعد، غرش هواپیماها سکوت را درهم می شکند و چوار، به ناگهان طعم تلخ مرگ را می چشد.
بمبها بر زمین فوتبال می بارند و لحظهای بعد، زمین خاکی چوار به رنگ خون درمی آید .
فریادهای جانسوز، ناله مجروحان، و سکوت سنگین مرگ، سمفونی وحشتناکی از فاجعهای انسانی را می نوازد...
حسین هزاوه کاپیتان و بخشدار چوار ، مجتبی ناصری دروازهبان جسور، یونس تلوکی هافبک با استعداد، علی عباسی مدافع ، جهانگیر کاوه مهاجم ، محمد کمالوند، علی نجات کرمی، عبدالرزاق مهدیه، حمیدرضا رضایتی داور جوان و مراد آذرخش، امجد حیدری، خلیل مظفری، محمد جواد مظفری و سجاد مظفری تماشاگران بیگناه، در خون خود می غلتند.
٢٣ بهمن ١٣۶۵ است، زمین چوار به جای گل، لاله های پرپر را به تماشاگران تقدیم می کند.
فوتبال ایران عزادار می شود و تاریخ، مظلومیت چوار را فریاد می زند و زمین چوار، یادمان مظلومیت و ایثار می شود و این تراژدی، پایانی غمانگیز برای نبردی ناتمام می شود..
نبردی که در آن، نه برندهای بود و نه بازندهای و فقط مرگ بود که میدان دار شد...
یاد و خاطره این شهدا ،هرگز از یادها نخواهد رفت و در تاریخ فوتبال ایران جاودانه خواهد ماند و چوار تا ابد، نماد مظلومیت باقی می ماند.
ارسال نظر