کوبیدن وزیر ارشاد؛ این بار با چماق تئاتر
حربه نخنمای مخالفان متولیان فرهنگی، کوبیدن مسئولان و بازخواست آنها برای مسائلی است که اصولا ربطی به مدیریت هنری ندارد اما…
اصولا عده ای نان مخالفت و آتش افروزی را می خورند. فرقی ندارد این مخالفت به حق باشد یا نا حق و تفاوتی نمی کند آن آتش اجاقی را گرم کند یا خانهای را بسوزاند، مخالفخوانان همیشه هستند و مثل کاراکتر «آقای معترض» با آن شعار معروفاش، همیشه با دلیل و بیدلیل مخالفخوانیها و اعتراضاتشان را بیان میکنند. این بار مخالفان برای ابراز وجود به سمت تئاتر رفتهاند و با انتشار یادداشتی در یک بنگاه خبری، ضمن انتقاد از فضای فرهنگی کشور، تیغ تیز انتقاد خود را متوجه متولیان وزارت ارشاد کردهاند و با ذکر نمونههایی از اجرای یک نمایشنامه، از ناتوانی مدیران تئاتری ارشاد در
مدیریت حوزه زیر ظر خود انتقاد کردند. اما با نگاهی از سر انصاف به مطالب همین یادداشت نشان میدهد که نویسنده این مطلب تلاش کرده با بافتن آسمان و ریسمان و بافتن لحافی چهل تکه، آنچه را که به وزارت ارشاد مربوط نیست، به این وزارتخانه و متولیان هنریاش مربوط کند و مطالباتی خارج از حیطه قدرت این وزارتخانه را از آن طلب کند. آنچه در متن این یادداشت مورد انتقاد قرار گرفته، اجرای نمایش «داستانهایی از بارش مهر و مرگ» نوشته عباس نعلبندیان است که نویسنده یادداشت ضمن انتقاد از این اجرا، از مسئولان ارشاد انتقاد کرده که چرا چنین نمایشی اجرا شده و چگونه این مسئولان «چگونه
توانسته بودند این حد از بیحیایی، لوندی و ناهنجاری فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در این اثر را نبینند.» بررسیهای خبرنگار خبرگزاری موج نشان داد
این تئاتر حدود یک سال قبل به شکل کاملا خصوصی در یک منزل برای عده معدودی تماشاگراجرا شدهو تعداد کسانی که این کار را دیده اند حتی بیست نفر هم نبودهاند. قطعا نویسنده این مطلب از بینندگان این کار بوده که توانسته در یادداشت خود با ذکر جزئیات از این کار انتقاد کند اما سوال جالب اینجا است که چرا این دوست عزیز مدافع ارزشها به دیدن یک کار بدون مجوز رفته خود با قانون شکنی میخواهد به اجرای قانون کمک کند. این روزها مسائلی
مانند دزدیدن مجسمه از وزارت ارشاد، حواشی پیش آمده برای اهالی موسیقی و بعضی دیگر از مسائل بیربط با حوزه مدیریتی ارشاد توسط دوستان به ظاهر دلسوز به شکلی بزرگنمایی میشود که گویا ارشاد مسئول حل این مسائل است و هر بلایی در حوزه فرهنگ و هنر نازل میشود، از وزارت ارشاد بر میخیزد. نمونه جالب این قضیه حمله به سازمان سینمایی وزارت ارشاد با این بهانه است که چرا در پرونده عباس کیارستمی، این وزارتخانه منافع دولت را بیشتر مدنظر داشته است! این در حالی است که نویسنده این انتقاد خود از کسانی است که به کیارستمی و طرفدارانش، اعتقاد چندانی ندارد! بی شک مهمترین هدف این
دست کارها، تضعیف جایگاه وزیر است و مخاطبان امروز رسانهها هم خود با خواندن تیتر یک مطلب میتوانند به این نتیجه برسند که آیا دغدغه نویسنده، آرمانها و ارزشهاست یا صرفا منافع سیاسی و جناحی؟
موج | علی ظهوریراد
ارسال نظر