آموزگار نمونه در گفتگو با موج مشقات حرفه معلمی را تشریح کرد :
شرایط مالی امروزه معلمان در خروجی کار، نقش عمده ای بازی میکند
یک معلم نمونه در تشریح وضعیت شغلی معلمان سوال میکند که چرا باید وضعیت ما معلمان اینگونه باشد؟! چقدر باید شأن معلمین در صحبت های شوخی و جدی جامعه در شبکههای اجتماعی و در محافل و مجالس مختلف پایین بیاید تا جایی که یک فروشنده به معملی بگوید: «شما ها که دیگر خیلی بیچارهاید» !
به گزارش خبرنگار آموزش خبرگزاری موج، بارها و به کرات شنیده ایم که مسئولان از منزلت و کرامت معلمان و فرهنگیان گفته اند. اما در عالم واقع فاصله حرف و عمل فاصله عرش و فرش است و قشر فرهنگی سنگ زیرین ناعدالتی های دولتی است. چرا که دولت های مختلف تا کنون توان این را نداشته اند که توازنی بین سختی کار این قشر و دریافتی و حقوق آنان برقرار نمایند.
از طرفی فشار معیشت و گرانی های افسار گسیخته این روزها بیشتر از هر قشری، قشر فرهنگی و معلم را به واسطه دریافتی هایشان آماج حمله و هجمه قرار داده است. با این هدف سراغ سرکار خانم " فاطمه ساریخانی " مدیر و معلم کهنهکار و نمونه ای رفته ایم تا بی واسطه ابهامات، مشکلات و راه حل ها را از وی جویا شویم. معلمی که تا کنون مفتخر به دریافت الواح متعدد و تقدیر و تجلیل به عنوان آموزگار نمونه بوده است.
در ادامه این گفتگو را می خوانید:
خانم ساریخانی با سلام و عرض ادب و ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. برای فتح باب این گفت و گو سوال نخست این است که در چند وقت اخیر، طرح هایی در وزارت آموزش و پرورش دنبال می شود، با این هدف که دانش آموزان را بیشتر با زبان و ادبیات مادری آشنا کند. لطفا در این مورد برایمان بگویید.
یکی از مشکلاتی که در چند سال گذشته به عنوان یک ضعف ساختاری در وزارت آموزش و پرورش مطرح است، ضعف در حوزه ادبیات است. چرا که آنقدر توجه به دروس فنی، ریاضی و دروس فنی جلب شده که خیلی ها از ادبیات غافل مانده اندآینده متخصصان حوزه زبان و ادبیات فارسی در این مملکت ارائه خدمت کنند.
در مورد این طرح ها توضیح دهید.
برای مثال طرحی تحت عنوان طرح "نویسنده کوچک، پژوهشگر فردا" در سطح مدارس پیگیری میشود. مثلا در مدرسه ما که در مجموع ۳۰ نفر همکار هستیم، خود من، مسئولیت اجرای این طرح را به عهده گرفتهام و دورههای آموزشی و فنی را هم در این رابطه گذرانده ایم.
این طرح برای آشنایی بیشتر دانش آموزان با ادبیات است. برای اجرای این طرح، مسابقاتی در قالب نوشتن انشا برگزار کردیم. با این هدف که دانشآموز را کشف کنیم و ببینیم چه خلاقیت و توانایی در درونش وجود دارد و چقدر میتواند با تکیه بر خلاقیت خود متنی را بنویسد. ضمن آنکه به لحاظ فنی چقدر دانش آموز میتواند سجاها، آواها، مقدمه، موخره و سایر نکات نگارشی را در نوشته خوداعمال کند.
طرح نویسنده کوچک، پژوهشگر فردا و سایر طرح هایی که در حوزه ادبیات دنبال می شود، باتفکر و با هدف پایبندی و علاقه مندی دانش آموزان با زبان و ادبیات مادری صورت گرفته است که به نظر من اقدام فوق العاده ای است.
گویا دروس آزادی هم در مفاد درسی دانشآموزان گنجانده شده، اگر این نکته تایید شماست، لطفا توضیح دهید.
بله. ما ۳ درس آزاد در کتاب های مان داریم. این درسها برای کشف خلاقیت و توانایی دانش آموزان در بین مفاد درسی گنجانده شده است. مثلاً ما دانش آموزانی داریم که حتی یک خط نمی توانند از خودشان بنویسند. اما ۳ کتاب یاد شده این دانش آموزان را بیدار میکند و به معلم کمک میکند تا بفهمد که این دانش آموز مشخصا چه توانمندی هایی در چنته اش وجود دارد.
برعکس دانشآموزانی هم داریم که تمام نکات نگارشی را در متن خود بسیار خوب و حرفهای در حد "یک نویسنده کوچک" رعایت میکنند. خوب وظیفه مدرسه، معلم و وزارت آموزش و پرورش این است که چنین دانش آموزانی را پرورش دهد.
وضعیت درس ادبیات فارسی از جمله انشا و املا و...فارسی حال حاضر را در مقام مقایسه با ادوار قبل چگونه ارزیابی میکنید؟
در گذشته در قالب یک درس نگارش یا فارسی یا ادبیات برخی نکات دستوری را در قالب درس به دانش آموز ارائه میدادند و دانشآموز در نهایت میتوانست قواعد نگارشی را در نوشته های دیگر نویسندگان و شعرا شناسایی کند. دانش آموزان در گذشته به هیچ عنوان به این مسئله توجه نداشتند که آنها هم میتوانند در آینده نویسندگان خوبی شوند و طرح "نویسندگان کوچک، پژوهشگران فردا" به این مسئله می پردازد و به دانشآموز میآموزد که چگونه نکات فنی و نگارشی را در نوشتههای خود به کار ببرد تا بتواند نوشتههای ارزشمندی خلق کند.
با این اوصاف من با توجه به چند سال تدریس و تجربهای که کسب کردهام، با شیوههای آموزشی مختلفی که در چند سال اخیر در وزارت آموزش و پرورش دنبال میشود، بسیار موافقم. چرا که نتایج مثبتی از این طرحها در همین زمان کوتاه دیدهام و فکر میکنم در دراز مدت بازخورد بسیار خوبی خواهد داشت.
قدرت زبان وادبیات فارسی که تازگی ندارد. بر اساس شواهد و قرائن در دوره نظام شش قدیم نکات دستوری و قواعد ادبی خیلی عالی بود. نظر شما چیست؟
در دوره ما که در چند دهه گذشته تحصیل می کردیم، شیوه تدریس، شیوه سنتی بود. در آن زمان اطلاعات عمومی دانش آموزان ، علیرغم منابع کم، خیلی بیشتر از امروز بود. شاید به این دلیل که گزینه های تفریحی برای بچه ها در آن زمان محدود بود و دانش آموز ترجیح می داد که بیشتر وقتش را به انجام تکالیف درسی اختصاص دهد.
حتی پیشتر از آن، یعنی در زمان پدران و پدر بزرگان ما با این که در سیستم های آموزشییی چون اکابر و مدارس ابتدایی قدیم درس خوانده بودند، اطلاعات عمومیشان بسیار بالا بود و این نقطه را میشد از حرف زدن آنها به روشنی دریافت کرد. حتی به لحاظ نگارشی قدرت عجیبی در قلم هایشان مشاهده می شد. طوری که تمام صناعات ادبی را در یک نامه ساده به کار می بردند.
با این اوصاف سواد و معلومات دانش آموزان این دوره را در مقایسه با دوره های اکابر و... چگونه ارزیابی می کنید؟
من فکر میکنم امروزه در مقایسه با دوره ها گذشته، اطلاعات دانش آموزان با وجود برخورداری از اینترنت و کتب متنوع و مجلات مختلف و رسانه های جمعی، به نسبت پایین است. منظور از اطلاعات عمومی دانسته هایی در حوزه های تاریخ، جغرافیا، ادبیات و مواردی است که در زندگی به درد انسان میخورد.
من بارها به دانش آموزان گفته ام که از شیوه حرف زدن شما شنونده می تواند پی به شخصیت تان ببرد. ولی وقتی که در صحبت و قدرت بیان خود ضعیف باشید، شنونده می گوید که گوینده چقدر بی سواد است!
در شیوه آموزشی قدیم که تکلیف محور بود، تکالیفی میدادند و معلم میگفت از روی این درس چند مرتبه بنویسید. ضمن آنکه کلمات و ترکیب های تازه را نیز در پایان تکلیف بیاورید. نوشتن این تکالیف، بچه ها را قوی میکرد. طوریکه جای مداد روی بند انگشتان دانش آموزان میماند و در نهایت از این تمرین های مداوم که واقعا بچه ها را خسته میکرد، نتایج روشنی عاید دانش آموزان میشد. اما امروزه کارشناسان این روش تکلیف محور را با توجه به فاکتورهای امروزی مردود می دانند.
گرچه باید معلم طوری عمل کند که نیاز دانش آموز مرتفع شود و در کنار تکالیف نوشتاری باید تکالیف را طوری جایگزین کند که دانش آموزان بیسواد بار نیایند. به ویژه این که چند سال گذشته تکالیف روزانه و حتی تکالیف نوروزی حذف شدهاند و اگر معلم کوتاهی کند ممکن است چنین مسائلی موجب ضعیف بار آمدن دانش آموزان شود. باور کنید بارها در خلوت خود به تک تک دانش آموزان فکر می کنم و از خدا میخواهم قدرتی به من دهد که بتوانم آن گونه که به نفع هر یک از دانش آموزان است با آنها کار کنم و مدیون دانشآموزان نباشم.
نظرتان در مورد نوشتن و انجام تکالیف منزل چیست؟
من گاهی برخورد میکنم و به دانشآموز میگویم که چرا تکلیفات را ننوشته ای؟! می دانم که دانشآموزان امروزی حوصله نوشتن و انجام تکالیف را ندارند. اما اگر در مقابل این ضعف کوتاه بیاییم، آینده دانشآموز به مخاطره میافتد. خیلی از خانواده ها متوجه این نکته نیستند و فکر میکنند اصرار معلم در مقابل انجام تکالیف به نوعی سختگیری است و نوشتن و انجام تکالیف به درد دانشآموز نمیخورد. درحالیکه گذشته از ورزیدگی درسی، کمترین نتیجه انجام تکالیف، مسئولیت پذیری دانش آموز است.
نظر خانواده ها در مورد انجام تکالیف فرزندان شان چیست؟
خب خانوادهها که فرق میکنند. من دانشآموزی دارم که بارها با والدین او صحبت کردهام و گفتهام که او مشق و تکلیف نمینویسد. خود دانشآموز هم با صراحت میگوید که من از نوشتن هر تکلیفی بیزارم. در حالیکه وقتی پای تخته میآید سوالها را خوب جواب میدهد. و خانوادهاش میگویند: فرزند ما که سوال ها را خوب جواب میدهد، در نتیجه نیازی به نوشتن و انجام تکالیف ندارد! در حالیکه نمیدانند که نوشتن و انجام تکلیف تنها به پاسخگویی سوالات مربوط نمی شود بلکه نوشتن و انجام تکالیف ضعفهای دانشآموز را از بین می برد. سرعت عملش را افزایش می دهد و... خوب اینها نشان میدهد که اگر نوشتن در تکالیف حذف شود، ضربه های جبران ناپذیری به دانش وارد میآید.
فکر نمیکنید که سیاست گذاریهای آموزش و پرورش در رابطه با انجام تکالیف، در القاء چنین دیدگاههایی به اولیای دانش آموزان نقش دارد؟
خب چرا. تا حدی اینطور است. امروزه که سبک توصیفی در نظام آموزشی باب شده ،گذشته از نقاط قوتی که دارد، دارای ضعف هایی هم هست که امیدواریم به مرور زمان این ضعف ها شناسایی و نسبت به مرتفع کردن آنها اقدامات لازم به عمل بیاید. زیرا هر نظام آموزشی که روی کار میآید، باید گذشته از مرتفع کردن ضعف های گذشته خود، از کمترین خطا برخوردار باشد. در هر دو صورت نکات مغفول مانده ای وجود دارد که باید توسط کارشناسان و مولفان کتب درسی این نکات شناسایی و در اسرع وقت برطرف شود.
تفاوت نگارش در مدارس امروز و دیروز چیست؟
همانطور که قبلا اشاره کردم طرحی بود به اسم نویسنده کوچک پژوهشگر فردا. در این دوره نکات فنی و طرح و پیرنگ داستان و... را به ما آموزش دادند و ما فهمیدیم یک نوشته باید دارای مقدمه و موخره، نقطه اوج و فرود و...باشد. به ما آموزش دادند که نکات فنی را به عنوان قیاس عملکرد در نوشته های دانش آموزان شناسایی کنیم و بر اساس آنها خوب و بد بودن یک نوشته را بسنجیم.
گاهی میبینیم که یک نوشته انسجام ندارد و با توضیح دادن برای دانش آموز از او می خواهیم که نوشته اش را بازنویسی کند و از این طریق نکات فنی را به دانش آموز می آموزیم. بنایراین، فرق اصلی نوشتن امروز با نوشتن در گذشته که در قالب انشاء خلاصه می شد و از ناحیه معلم هیچ توصیه و پیشنهادی برای بهبود عملکرد دانشآموز ارائه نمی شد و سالها دانش آموز در آن وادی می ماند. اما امروزه اینچنین نیست و معلم در خلق یک اثر دانش آموزی حضوری فعال دارد و کمک میکند که تخیل دانش آموز پرواز کند و نکاتی را کشف و در نوشته خود ضبط و ثبت نماید. بنابراین بی تردید در آینده نویسندگان بسیار خوبی ظهور خواهند کرد که مبداء حرکتشان از کلاس های دبستان بوده است. موردی که در زمان وزارت آقای بطحایی خیلی روی این نکته سرمایه گذاری شده است.
درد مشترک قاطبه معلمان حقوق و مزایای پایین است. این در حالی است که سخنان متناقضی در این زمینه به گوش می رسد. با این اوصاف در صورت تمایل اوضاع و احوال زندگی یک معلم را تشریح کنید.
خب در جامعه ما معلمین همیشه به لحاظ مالی در مضیقه بودهاند و متاسفانه با گذشت زمان نه تنها اوضاع معیشتی و حقوق دریافتی معلمان ، بهبودی نداشته، بلکه بدتر هم شده است! نمیدانم اصلا درست است که من پایه حقوقم را در اینجا اعلام کنم یا نه؟! اما برای از بین بردن شائبهها که بسیاری از مردم در برخورد با ما عنوان میکنند که حقوق آموزش و پرورش از جمله معلمین هم از افزایش چشمگیری برخوردار بوده، میگویم که پایه حقوق ما در آموزش و پرورش بسیار پایین تر از تمام مشاغل دولتی است. من با مدرک کارشناسی و حدود ۳۰ سال خدمت و با تجمیع حقوق و مزایا و اضافه کارو... حدود یک میلیون و۸۰۰ هزار تومان، دریافتی دارم که "تو خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل"!
یک معلم واقعا میتواند با فشارهای مالی و اقتصادی امروز، ذهنی آرام برای تدریس داشته باشد؟
اینهم از کمک خداوند است. درست است که مشکلات مالی در اکثر خانواده ها و در همه صنوف و حرف وجود دارد. اما در خانواده معلمین، شرایط مالی بغرنج تر است. باید بپذیریم که شرایط مالی امروزه در خروجی کار، نقش عمده ای بازی میکند. آقای حاج بابایی در بین وزرای آموزش و پرورش کارهایی در مورد حقوق معلمان انجام دادند و هوای این صنف را بیشتر از سایر وزرا داشتند. شاید به این دلیل بود که خودشان زمانی معلم بودند و تدریس کرده اند و با مشکلات زندگی با حقوق معملی آشنا هستند.
ما می گوییم آقای سید محمد بطحایی زحمات زیادی میکشند و دنبال تحول در آموزش و پرورش هستند، اما واقعیت این است که تحول بدون رتق و فتق کردن امورات زندگی معلمان محال ممکن است. گرچه نباید مشکلات حوزه آموزش و پرورش از جمله بودجه ناچیز این وزارتخانه را فراموش کرد.
نگاه جامعه به معلمان چیزی بجز ادای احترام، نیست. اما خدایی ناکرده شاهد رفتاری بودهاید که شأن و منزلت آموزگارتان تحتالشعاع قرار بگیرد؟
خدا را شکر تا بحال بیاحترامی ندیدهایم. اما این روزها حال خوبی نداریم. قبلاً ما به عنوان معلم هر جا که میرفتیم سینه سپر میکردیم و میگفتیم که معلم هستیم. با افتخار از شغل و حرفه خود نام می بردیم، شاید باورتان نشود که مغازه داران گاهی با شنیدن این شغل و این عنوان، به حالت ترحم به ما نگاه می کنند و از این حس خود ما دچار شرمندگی و خجالت می شویم.
این برای یک معلم خیلی آزاردهنده است، وقتی به جایی برود و یک فروشنده به او بگوید: «شما ها که دیگر خیلی بیچارهاید» !...من اینها را شنیده ام که می گویم. در حالی که هیچوقت انتشار این را نداشته ایم که قیمت ها را با ما کمتر حساب کنندو تخفیف بدهند. اما بالاخره خود فروشندگان نیز از وضعیت معلمان آگاه هستند. اما سوال این است که چرا باید وضعیت ما معلمان اینگونه باشد؟! چرا باید بین دریافتی معلمین در یک کشور دیگر با کشور ما اینقدر فاصله باشد؟ چقدر باید شأن معلمین در صحبت های شوخی و جدی جامعه در شبکههای اجتماعی و در محافل و مجالس مختلف پایین بیاید؟! خیلی از معلمان هم خود به این مسئله دامن میزنند و صحبتهای ناآگاهانه آنها سبب تحقیر بیش از پیش معلمان میشود!
آیا میتوان شغل شریف معلمی را جزء مشاغل سخت به حساب آورد؟
خود من بارها از تلویزیون و برنامه های علمی و پژوهشی شبکه ۴ شنیدهام که عنوان شده ۴ ساعت تدریس یک معلم، برابر با ۱۶ ساعت کار در معدن است. برای کسانی میگویم که با کار تدریس آشنایی ندارند، بخدا کار معلمی و تدریس، انرژی بسیار زیادی را از معلم میگیرد. روح و روان معلم به هم میریزد. خیلی از معلمان با دارو سر پا هستند. با اینهمه چرا باید دیوار معلمان کوتاه تر از همه باشد. چرا باید گوش شنوایی برای شنیدن درد دل آنها نباشد؟
امروزه "کم کاری" یکی از معضلات و صد البته ترفندهایی است که در اکثریت قریب به اتفاق مشاغل اپیدمی شده است. آیا یک معلم با توجه به حساسیت های شغلی اش می تواند کم کاری کند و توجیهاش این باشد که "هرچه پول بدهی آش میخوری"؟
نخیر. فکر نکنم. معلمان نمیتوانند بگویند به همان اندازه که پول میدهند کار میکنیم و هر چقدر پول بدهی آش میخوری! چون امکان کمکاری در این حرفه وجود ندارد. چون دانش آموزان معصوم گناهی ندارند که قربانی بین نظام پرداخت حقوق ها و لجبازی معلمان شوند. باز تاکید میکنم که من سراغ ندارم معلمی که بتواند در کار خود کم کاری کند واگر باشد یا عشق معلمی در او وجود نداشته و ندارد و یا اینکه اشتباهی به این حرفه دارد شده است.
قسمت دوم و آخر این گفت و گو بزودی از خبرگزاری موج منتشر خواهد شد.
ارسال نظر