به بهانه روزهای پر التهاب کرونایی ایران؛
در قبال دولت ناتوان؛ باید خودمان آستین بالا بزنیم
رکورد زدیم و به جایگاه اول فوتی های کرونا یی در جهان رسیده ایم؛ با ۴۵۰ فوتی فقط در یک روز ! این یعنی افزایش تقریبا ۱۵۰ نفری کشته شدگان آنهم فقط در فاصله یک روز.
حمیدرضا خالدی-خبرگزاری موج؛ بعد از ۸ ماه و در حالیکه تقریبا تمامی کشورهای جهان کم کم با ویروس کرونا کنار آمده اند و برای زندگی کم خطر در کنار آن برنامه ریزی کرده اند، ما تازه موج سوم و چهارم کرونا را تجربه می کنیم و به مرز هشدار دهنده ای از آمار فوتی ها رسیده ایم. براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی ایران در صدر رکورد داران فوتی های کرونایی بود.
امروز آمار فوتی های جنگ کرونایی در ایران در حالی در طول ۸ ماه به رقم حدود ۴۰ هزار نفر می رسد که کل شهیدان ۸ سال دفاع مقدس ۱۹۰ هزار نفر بوده است! به بیانی اگر قرار باشد ۸ سال این ویروس میهمان ایرانی ها باشد و با همین دست فرمان جلو برویم؛ تا پایان این مدت کشورمان بیش از ۳۷۰ هزار فوتی خواهد داشت!
این درحالی است که مسئولان دولت در طول این ۸ ماه ثابت کرده اند که در عمل از کنترل این ویروس عاجزند. آنقدر عاجز که به نظر می رسد با وجود شعارهایی که داده می شود، جان شهروندان برایشان بی بهاست و همین امر در کنار فشارهای اقتصادی و روحی و روانی ناشی از گسترش این ویروس باعث شده تا شهروندان نیز دیگر رغبت چندانی به زدن ماسک و رعایت پروتکل های بهداشتی نداشته باشند.
به نظر می رسد کشور با وجود گذر از روزهای سختی چون جنگ تحمیلی و.... روزهایی سخت تر از حتی جنگ را پیش رو دارد که احتمال بحرانی شدن شرایط کشور در آن بسیار زیاد است. و در این شرایط و در حالیکه دولت و مدیریت کشور عملا از کنترل شرایط عاجز و ناتوان است شاید تجربه سال های جنگ، بتواند بهترین گزینه برای برون رفت از این وضعیت بحرانی و کشت و کشتار کرونایی باشد.
تجربه ای از روزهایی که مردم هنوز با هم یکدل و یک صدا بودند، روزهایی که دانش آموزان قلک های نارنجکی پلاستیکی را با سکه های پول توجیبی خود پر می کردند تا جنگ لنگ نماند. همان روزهایی که هر گوشه ای از محلات ما پر بود از خیرینی که ناشناس در خانه های خانواده های مستمند و کم برخوردار می رفتند و کمکشان می کردند و نیازهایشان را بر طرف می کردند. روزها و شب های موشک باران که بسیاری از خانواده ها به صورت موقت به روستاهای دور دست کوچ می کردند و گاها چندین خانواده در یک خانه کوچک هفته ها به خوشی و آرامش زندگی می کردند. سال هایی که اگر جنگ بود، اگر فشارهای اقتصادی و تحریم ها کمرشکن بودند و اگر زندگی سخت بود اما، هنوز مردم دلگرم بودند به اینکه خیلی ها پشتشان هستند و در صورت بروز هر گونه مشکلی، ده ها نفر به حمایت از آنها پا پیش می گذاشتند.
شاید به این علت که آن سال ها مردم با دولت و دولتمردان خود را یکی می دانستند و بهبود وضعیت توسط آنها را تنها وظیفه دولت نمیدانستند و باورشان این بود باید در کنار دولت باشند و ترجیح می دادند که خودشان نیز در کنترل شرایط سهیم باشند. حالا و بعد از سال ها به نظر می رسد کرونا، دوباره تاریخ را تکرار کرده است. تاریخی که در آن دولت و مسئولان عملا از اداره کشور عاجز شده اند و مردم نیز از عملکرد آنها در کنترل کرونا نا امید و البته در عین حال مترسک "مرگ" دوباره چون چتری بزرگ بر سرشان سایه افکنده است. مرگ دیگر آنقدر ساده و تکراری شده که دیگر حضورش در زندگی ایرانی ها عادی شده است. و این یعنی شاید به نوعی ؛ آخر خط!
همان آخر خطی که در آن فشارهای زندگی و فشارهای روحی به حدی زیاد شده است که انسان ها در آن به جای امید به زندگی آرزوی مرگ می کنند و به جای "خدابیامرزی" برای فوت شدگان، می گویند : خوش به حالش ، راحت شد! با این تفاوت که در تاریخ جدید، دیگر نشانی از همدلی و همصدایی گذشته نیست و فردیت جایش را گرفته است. با این حال به اعتقاد بسیاری از جامعه شناسان و روانشناسان؛ شاید بهترین راه حل خروج از این بحران همان حضور پر رنگ مردم برای حمایت از یکدیگر باشد.
همان فرهنگی که ریشه در صدها و هزاران سال تاریخ این کشور دارد. از رستم و اسفندیار گرفته تا پوریای ولی و هزاران لوطی که روزگاری در این آب و خاک می زیستند و الگویی شده اند برای مرودت و مردانگی مردم این دیار... در زمانه ای که رییس جمهورش، جمعه ها و بعد از خوردن کله پاچه و پیاده روی در توچال، از خبرها مطلع می شود و در شرایطی که هر روز که از خواب بر می خیزی اولین چیزی که در فضای مجازی سرچ می کنی تعداد فوتی ها و مبتلایان به کرونا در کشور است تا تمام روزت را در حول و ولا و ترس از ابتلا به آن بگذرانی، شاید بهترین راه احتمالا این است که خودمان آستین همت بالا بزنیم و فکری برای نجات خودمان، خانوادهمان و همشهری و هموطنانمان بکنیم. همدل و همصدا. درست مانند انگشتان یک دست که هماهنگ با هم مشت می شوند تا از ما دفاع کنند در برابر هر متجاوزی.
این روزها شاید بد نباشد که خیرین و سازمان های مردم نهاد – NGO ها – وارد گود این آشفته بازار کرونایی کشور شوند و بدون چشم داشت و امید به یاری دولت؛ کمک های مردمی را بین نیازمندان تقسیم کنند. اصلا چرا راه دوری برویم، چرا به رسم همان روزهای جنگ و شب های بمباران، خودمان وارد گود نشویم و هر کدام هر آنچه را که از دستمان بر می آید برای کمک به همسایه، فامیل و هم نوعمان انجام دهیم. حتی اگر این کمک، فقط اهدای چند ماسک به پدری باشد که توان خرید ماسک برای فررزندانش را ندارد و یا حتی اگر این کمک ها دادن قطعه نانی یا ظرف غذایی به کارتن خواب یا مستمندی باشد که این روزها وضعیتشان به شدت بحرانی است. چرا که به خاطر شرایط بد اقتصادی شهروندان دیگر توانی برای کمک به آنها را ندارند! درست همانگونه که طی ماه های گذشته، حضور حرکت های مردمی و مردم نهاد در کمک به مستمندان برای کمک به شهروندان نیازمند، نشان داد که بهترین گزینه بی شک همین گزینه است. آنهم در شرایطی که دولت تنها کاری که کرده بود شعار دادن برای بهبود وضعیت و هشدار دادن به مردم بود! باور داشته باشیم که شاید تنها راه نجات از این مسیر پر خطر کنونی همین همدلی و نوع دوستی و همصدایی باشد. مدیریتی ملی که شاید بعدها سرلوحه ای شود برای سایر کشورها و در کتاب های تاریخ در مورد آن قلم فرسایی کنند. که ملتی بودند آریایی که به جای تکیه بر دولت مردانشان که ناتوان از اداره کشور بودند خودشان آستین همت بالا زدند و کشورشان را از شرایطی بسیار بحرانی کرونایی نجات دادند.
ارسال نظر