در گفتگو با خبرگزاری موج مطرح شد؛
نافرمانی از پروتکل های بهداشتی به دلیل نهادینه شدن بی قانونی و بی اعتمادی در جامعه
درحالیکه آمار مبتلایان به کرونا این روزها به شکل ترسناکی بالا رفته و ایران را در صدر کشورهای جهان قرار داده است، هنوز هم درصد بالایی از شهروندان تمایلی به رعایت پروتکل های بهداشتی ندارند؛ پدیده ای عجیب که در کمتر کشوری دیده می شود!
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج، با وجودی که پزشکان و مسئولان ستاد ملی کرونا رسما و بارها اعلام کرده اند که رعایت پروتکل های بهداشتی و در راس آنها، زدن ماسک بهترین و موثرترین راهکار برای قطع زنجیره کرونا و قتل عام مردم است، هنوز هم درصد بالایی از شهروندان اعتقادی به رعایت پروتکل ها ندارند و حتی وضع قانون جریمه کردن شهروندانی که ماسک نمی زنند هم نتوانسته تاثیر چندانی در این زمینه داشته باشد. گرچه تقریبا تمامی کارشناسان بر این باورند که تمامی این واکنش ها از لحاظ جامعه شناسی و روانشناسی قابل تحلیل و بررسی است. عزیز الله تاجیک اسماعیلی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی تحلیل جالبی از این رفتارها و نافرمانی های شهروندان ایرانی دارد که در نوع خود شنیدنی است.
همانطور که می دانید کشور ما هم اینک در وضعیت عجیب و در عین حال پیچیده ای قرار دارد. یعنی از یکسو شاهد رشد بی سابقه آمار مبتلایان و فوتی های کرونا هستیم و از سویی با وجود تمام خطراتی که همه از آن مطلعیم؛ باز هم بخش زیادی از مردم تمایلی به رعایت پروتکل های بهداشتی که ساده ترین آنها زدن ماسک در مراکز عمومی است ندارند. از دید شما به عنوان روانشناس فکر می کنید دلیل این سرکشی و نافرمانی شهروندان چیست؟
از منظر روانشناسی می توان این سرکشی را ناشی از دو عامل عمده دانست؛ اول اینکه به هر حال قبح و ترس اولیه این ویروس برای مردم ما ریخته و چه بسا عادی شده است. درست مثل اینکه شما بخواهید دستتان را در آبی گرم یا سرد فرو ببرید. مسلما ابتدا دستتان گرم یا سرد می شود ولی بعد از چند ثانیه؛ شرایط برایتان عادی می شود. در واقع ساختار روانی جامعه تا حدودی با شرایط سازگاری پیدا می کند. الان از هر ۱۰۰ نفر شاید حدود ۱۵ نفر مبتلا به کرونا شده باشند. یعنی ۸۵ نفر هنوز تجربه ای در این زمینه نداشته اند. بنابراین طبیعی است که نتوانند عمق مساله را درک کنند. به عبارتی مردم، در حال حاضر با یک شرایط تعارضی روبرو هستند. یعنی از یکسو با الزامات ناشی از رعایت پروتکل ها روبرو هستند و از سویی با محدودیت های ناشی از آن. مثلا الان بسیاری از مردم مجبورند برای رفتن به محل کارشان از مترو استفاده کنند، این درحالی است که تمامی پروتکل ها می گوید که تا جاییکه ممکن است نباید با وسایل حمل و نقل عمومی تردد کرد یا اینکه گفته می شود که نباید از خانه خارج شوید ولی طرف مجبور است برای امرار معاش سرکارش حاضر شود. یک موج گرانی بی سابقه هم ایجاد شده که مردم را به شدت تحت فشار قرار داده است که البته اصلا ربطی هم به کرونا ندارد بلکه به دلیل بی کفایتی سیاسی و ضعف سیاست خارجی و ...... رخ داده است.
منظورتان از تعارض ، همان اختلاف دیدگاه هاست؟
به نوعی...! ببینید وقتیکه به مردم می گوییم باید در خانه بمانند ولی از آنطرف به خاطر ترس از اخراج، وی باید حتما در محل کارش حاضر شود. یا وقتیکه هیچ فکری برای امرار معاش شهروندانی که می خواهند در خانه خود را قرنطینه کنند نداریم و شاید تنها برنامه ای که داریم همان وام یک میلیون تومانی است – که تازه به ازای آن ماهیانه ۳۰ هزار تومان از یارانه وی کم می شود – برای شهروند چاره ای جز "انتخاب " نمی ماند . شما به چنین شخصی نمی توانید بگویید پروتکل ها را رعایت کن و در خانه بنشین و سرکار نرو چون من به شما یک میلیون وام داده ام! مسلم است که در این "انتخاب"، شهروند ترجیح می دهد کار و امرار معاشش را برگزیند تا رعایت پروتکل های بهداشتی را رعایت کند. به زبان دیگر امروز، فشارهای اقتصادی و فشارهای زندگی، بسیار بیشتر از کروناست.
بعضی ها نیز معتقدند که دلیل رعایت نکردن پروتکل ها توسط بخشی از مردم این است که ماسک نزدن و... وسیله ای شده برای بیان اعتراض های آنها. یعنی مردم می خواهند بدین طریق به دستورات دولتی ها و فرمان های صادره دهن کجی کنند.
راستش را بخواهید، من چندان اعتقادی به این موضوع ندارم. ببینید ما الان در کشورمان با نوعی انسداد سیاسی روبرو هستیم. یعنی تقریبا هر گامی که که در عرصه سیاسی بر می داریم به بن بست می خوریم. یعنی مردم حس می کنند که نقشی در مسایل سیاسی و اجتماعیشان ندارند. برای همین میزان مشارکت اجتماعی پایین آمده است. الان شما به انتخابات مجلس اخیر نگاه کنید! اگر لطف کرونا نبود! حتما شاهد تنش های اجتماعی و سیاسی زیادی در آن زمان بودیم. دلیل آنهم مشارکت پایین شهروندان بود. چه بسا اصلا انتظار نمی رفت که در کشوری که ۴۰ سال از عمرش می گذرد و شعارهای انقلابی می دهد، میانگین مشارکت زیر ۳۰ درصد باشد و در تهران به زیر ۲۰ درصد برسد. این امر باعث بروز پدیده ای جدید در رفتار مردم می شود. رفتاری به نام نافرمانی سیاسی مدنی.
یعنی چی؟
یکی از مشکلاتی که ما در جامعهمان داریم این است که ماشالله همه مردم ما خودشان مفسر سیاسی و اجتماعی اند و قانون را رعایت نمی کنند. برای همین می بینید که بسیاری از شهروندان ایرانی، مسیر یک طرفه را خلاف می روند، چراغ قرمز را رد می کند واگر از دستشان بربیاید پارتی بازی و رانت خواری هم می کنند و کلا اعتقادی به رعایت قانون ندارد! یعنی ما دچار نوعی هویت اجتماعی و فرهنگی شده ایم که ویژگی این هویت قانونمند نشدن و فقدان رشد فرهنگی است. حتی وقتیکه سری به خیابان های مثلا مرفه و کلاس بالای پایتخت مثل فرشته و الهیه می زنید، در آنجا شاهد خواهید بود که قانون شکنی با شدت بیشتری رواج دارد.اینهمه اختلاس که در کشور صورت می گیرد همه معنایی دارد. در واقع یکی از مشکلات هویتی که هم اینک در حال شکل گیری است، مشکل بی قانونی است. یعنی اگر کسی احساس قدرت کند و دستش باز باشد شاید به دیگران رحم هم نکند. به همین علت ما اصولا شخصیت های قانونمند از لحاظ مدنی و اجتماعی در کشورمان کم داریم. این باعث می شود که اگر هم فرمانی صادر می شود که مثلا برای حفظ جان خودتان، مسافرت و شمال نروید، باز هم کسی گوش نمی دهد و شاهد حمله مردم به خطه شهرهای شمالی هستیم.
ما در روانشناسی یک بحثی را داریم که اصطلاحا به آن "شخصیت پایه " گفته می شود. یعنی یک ساختار سیاسی، یک ساختار فرهنگی و یک ساختار اجتماعی تیپ خاصی را ایجاد می کند. شما مثلا در دانمارک که وارد می شوید با شهروندانی قانونمند روبرو می شوید که کاملا تابع قانون هستند چرا ؟ چون می دانند که اگر قانون را رعایت نکنند، بدون اغماض و در هر مقامی که باشند با آنها برخورد خواهد شد. اما در کشور ما اگر از کسی که قانون شکنی می کند سوال کنید که آیا از عواقب این کار نمی ترسید؟ خیلی راحت می گوید: نه، اینهمه آدم دارند قانون را زیر پا می گذارند ما هم یکی از آنها! بنابراین این شخصیت ها و باورهای بنیادین پایه که در افراد شکل می گیرند، یک تبعات برونی و رفتاری دارند. مثلا در مورد مردم ما وقتیکه در مورد کرونا هشدار می دهیم می گویند: ای بابا... اگر کرونا بگیریم و بمیریم وضعیتمان بهتر از شرایط زندگی کنونی است! حتی برای آن جوک می سازند. به عنوان نمونه می گویند: یک شب کرونا آمد سراغ یک شهروند ایرانی و گفت: این زندگی که تو داری آخر چه زندگی است. بعد هم تا صبح نشستیم و گریه کردیم! همین مسایل وقتیکه نمود خارجی پیدا می کند می شود رفتارهایی مثل نزدن ماسک و عدم رعایت پروتکل های بهداشتی و مشابه آن که البته تحلیل آنها نیازمند تحقیق هایی در بخش های مختلف است.
ارسال نظر