گزارش اختصاصی خبرگزاری موج از مشکلات رانندگان بین شهری؛
صدای رانندگانی که در پیچ و خم جادهها به گوش مسئولان نرسید
امروزه معضلات شغلی رانندگان اتوبوسهای بین شهری و خودروهای سنگین آنقدر زیاد است که متاسفانه بی توجهی به آن، زندگی را برای این قشر زحمت کش و خانوادههایشان سخت کرده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج، مقصدم خزانهاست؛ ترمینال جنوب، اولین و قدیمیترین ترمینال مسافربری که در شهر تهران ساخته شده است، صدای همهمه رانندگان برای تکمیل کردن ظرفیت مسافران قبل از ورود به ترمینال شنیده میشود.
اصفهان فقط دونفر-آقا اصفهان؟ حرکت میکنه برو بالا ظرفیت تکمیل!
صداهایی با چنین محتوایی لحظهای قطع نمیشود، فقط مقصدشان متفاوت است.
اطراف ترمینال را قدم میزنم تا بتوانم با محیط بیشتر ارتباط بگیرم؛ به نسبت شلوغ است و پرتردد و این یعنی هنوز هم اتوبوسسواری و آن هم بین شهری مشتریان زیادی دارد و شاید یکیاز مهمترین دلایل این انتخاب برای مسافران، قیمت مناسب بلیط به نسبت هواپیما یا قطار باشد.
دور تا دور پایانه ساندویچفروشیهایی بساط کردهاند که حتی در این ایام شیوع کرونا هم مشتریهای خود را دارند.
هیچ سنخیتی بین هزینههای ماشین و درآمدمان نیست
از دور اتوبوس اسکانیای قرمز رنگی که رانندهاش قد کوتاهی دارد و موهای مشکی رنگ شدهاش را روی پیشانیاش ریخته و در حال خالی کردن فلاسک چای، کنار جدول است؛ توجهام را به خود جلب میکند، برای گفتگو با او، نزدش میروم.
نامش غلامعلی است و به گفته خودش از سال ٦٧ کار رانندگی را ور دست پدرش یاد گرفته و در این حرفه ماندگار شده است.
از اوضاع و احوالش سوال میکنم و میگوید: صدای ما به گوش کیا میرسه؟ اصلا گفتنش دردی دوا میکنه؟ چرا فکر میکنید گرونی برای ما رانندهها نیست؟ الان هزینه لاستیک حدود ٢٠ – ٢٥ درصد زیاد شده اما درآمد ما چی؟ هیچی!
غلامعلی منتظر است، نگاهش از سویی به دنبال مسافر میگردد و از سویی تلاش دارد سوالات من را نیز بی پاسخ نگذارد.
از او درباره شرایط فعلی سرویسدهی میپرسم و میگویم آیا بین هزینههای ماشین و درآمدش تناسبی وجود دارد؟ لبخند می زند، از آن جنس لبخندهایی که نمی داند از کجا، قصه پر دردش را آغاز کند، از آن لبخندهایی که دهها چشم گریان برایش کم است.
میگوید: هیچ سنخیتی بین هزینههای ماشین و درآمدمان نیست، اگر قبلا یک ماشین ۶ روز در هفته سرویسدهی داشت الان به ۳ روز رسیده است و این یعنی درآمد رانندگان به شدت کاهش داشته و تورم روزبه روز افزوده شده است؛ حالا که کرونا هم آمد و بر مشکلات ما اضافه کرد.
میخواهم باز هم از او سوال کنم اما آخرین مسافر او نیز از راه میرسد، بدون هیچ حرفی فلاسک چای را بر میدارد و سرش را به علامت خداحافظی تکان میدهد و به سمت اتوبوس میرود.
دودوتا چهارتای زندگیام جور در نمیآید
برای ادامه گفتگو به سمتی اتوبوس ولوویی میروم که رانندهاش به آن تکیه داده و بعد از هر پکی که به سیگار در دستش میزند خستگی زندگیاش بیشتر از چهرهاش نمایان میشود؛ دود عمیقی را از ریههایش خالی میکند، برای نزدیک شدن به او کمی تردید داشتم که خودش میگوید: خانم مسافری؟ اینور ترمینال، شوفرها استراحت میکنند هنوزحرفش تمام نشده اما به میان حرفایش میروم و خود را معرفی می کنم، میخندد و میگوید: خبرنگاری؟ الان باید چه بگویم؟
میگویم می خواهم صدای رانندگان بین شهری باشم و اگر وقت داری کمی از مشکلات شغلت برایم بگو.
میگوید: با وجود آنکه دخل و خرجم باهم نمیخواند اما مجبورم؛ این کار را نکنم، چهکنم؟ برای این صندلیها ۷۰میلیون تومان هزینهکردهام و مسافر میتواند صندلی خود را تبدیل به یک تختخواب راحت کند موسیقی گوش دهد و فیلم تماشا کند.
سیگار دیگری روشن می کند، بازهم پکعمیقی میزند گویا با سوالاتم، مشکلاتش را به او یادآوری کردم.
ادامه میدهد: البته اگر مسافر مشتری همیشگی من باشد میداند قیمت سفرهای من بهنسبت گرانتر از بقیه همکاران است، اما چهفایده؟ بازهم دودوتا چهارتای زندگیام جور در نمیآید.
از شرایط خانوادهاش میپرسم، میگویم خانوادهات از شرایطت راضی هستند؟ میگوید: دو دختر دانشجو دارم که خودشان خرج تحصیلشان را میدهند، من خیلی هنر کنم بتوانم خورد و خوراک خانواده را تامین کنم، همسرم هم تلاش میکند مرا درک کند اما میفهمم که روی خیلی از خواستههایش خاک ریخته است.
سکوت میکنم تا ادامه دهد؛ میگوید: جدای از بحث درآمد و مشکلات معیشتی، برخی مواقع، شبها باید مسافر جا به جا کنم و برای همین نمیتوانم در منزل باشم که البته این هم جزء سختیهای شغل ما است.
هنوز صحبتهایم تمام نشده که میگوید باید بروم؛ به شاگردش که از ابتدای گفتگو کنارمان ایستاده بود میگوید ماشین را به ایستگاه ببر، اکنون نوبت مسافرگیری مااست!
ناهموار بودن جادهها آسیب زیادی را به اتوبوسها وارد میکند
اتوبوس سبز رنگی که دور میدان را میزند و بعد از توقف، پسری که جثه ظریفی دارد و انگار هنوز پشت لبش سبز نشده است از پله پایین میرود و بعد از باز کردن در انبار نگهداری ساکها، مسافرانی که به سمتش میروند را با دادن ساکشان به سمت محل خروج، راهنمایی میکند.
نزدیک میروم و نگاهی به داخل اتوبوس میاندازم هنوز راننده پشت فرمان نشسته است مسافران در حال پیادهشدن هستند پلههای بلند اتوبوس را بالا میروم و روی صندلی کنار راننده مینشینم؛ با تلفن همراهش مشغول است سرش را به سمت من برمیگرداند و میگوید چه شده است؟
خودم را معرفی میکنم بلافاصله بعد از شنیدن عنوان خبرنگار نگاهی در آیینه میکند دستی به موهایش میکشد و یقه پیراهنش را مرتب میکند و در پاسخ به سوالم در خصوص مشکلات کار رانندگان اتوبوس بین شهری، میگوید: از کدامیک بگویم؟ نداشتن تعاونی مسکن، ناکافی بودن مزایای بیمه تکمیلی، کمبود درآمد و یا ناهموار بودن جادهها؟
ادامه میدهد: بیمه تکمیلی فقط عنوانش گنده است ولی در عمل مزایای چندانی برای ما ندارد از آن طرف هزینههای تعمیرات ماشینها نیز بالا است که ناهموار بودن جاده ها نیز مزید بر علت شده و آسیب جدی به مشکلات فنی خودروها وارد میکند.
تمام دغدغهاش را رساندن صحیح و سالم مسافران به مقصد عنوان میکند و می گوید: ٢٠ سالی است که در این شغل فعالیت میکنم تمام جادهها را حفظ هستم اما کسی از سختیهای کار ما اطلاعی ندارد، در تمام این سالها راننده بودهام و همیشه با توافقی که با مالک ماشین داشتم حقوق گرفتهام، اگرچه نسبت به سختی اینکار حقوق کافی دریافت نمیکنم اما اگر اعتراضی کنم مالک اتوبوس عذر مرا میخواهد و راننده دیگری را به کار میگیرد.
این راننده که خودش را حسن معرفی کرده، معتقد است: نظارت و معیار دقیقی برای محاسبه دریافتی رانندگان وجود ندارد، حتی در مسیرهای مشابه، مالکهای اتوبوس با رانندگان عددهای مختلفی را توافق میکنند اما در کل هزینههای زندگی به شدت بالاست و با این حقوقها هزینه اجاره و خانواده تامین نمیشود.
وی بر این نکته اشاره دارد که بسیاری از همکارانش مستاجر و عیالوار هستند و بر این باور است: دوران کرونا آسیبهای زیادی را به قشر ما وارد کرده است چراکه به نسبت گذشته مسافران کمتری داریم، در طول این ایام نهتنها کمکی به ما نشد بلکه با روند افزایشی تورم، دچار افزایش قیمت لاستیک، روغن و لوازم یدکی هم بودیم که بر دردهایمان اضافه شد.
از حسن آقا میخواهم کمی در مورد خانوادهاش به ما بگوید، از پاسخ به سوالم استقبال میکند و میگوید: سالهای زیادی، در زمان لحظه تحویل سال در جاده و به دور از خانوادهام بودم که این یکیاز بزرگترین ناراحتیهایم است؛ اینکه بسیاری از شبها به دلیل سفر نمیتوانم به خانه بروم و خواب راحتی داشته باشم دچار بدخوابی و اختلال در خواب شدهام ؛ به دلیل عدم نوسازی و سنزیاد اتوبوسها همیشه این نگرانی دلهره وجود دارد که چه تضمینی برای سالم به مقصد رسیدن من و مسافرانم است که همین موضوع، بار مسئولیتهایم را چند برابر میکند.
در حین گفتگو یکیاز همکارانش که پسر جوانی هم هست کنار دبههای در ورودی میایستد و صدایش میزند و خطاب به من میگوید: هادی هم دل پری از مشکلات از این حرفه و شغل دارد اگرچه هرکاری سختیهای منحصر به فرد خودش را دارد اما باور کنید راننده اتوبوس بین شهری بودن سختتر است.
هادی بدون اینکه از او سوالی کنم میگوید: قشر ما هیچ تفریحی ندارد مدام کار و کار، اما چیزی که خستگی را بر تن راننده و شاگردش میگذارد برخورد تند و بد برخی همراهان است که همیشه در طول مسیر شاهدش هستیم، انگار از ما طلبکارند، یکی سردش میشود و دیگری از گرما اظهار ناراحتی میکند، یکی با تند رفتن مشکل دارد یکی دیگر با آهسته راه رفتن.
خلاصه که مسافران اتوبوس، هم میتوانند در طول مسیر همراه باشند و هم میتوانند شرایط را پرتنش کنند.
تلفن همراهش زنگ میخورد مرا نگاه میکند و میگوید ببخشید! و مشغول صحبت میشود.
صدای مکالمهاش را میشنوم که قبل از خداحافظی به دخترش قول میدهد زود به خانه برود، کلامش با دخترش تمام نشده که مجدد سلام میکند، به نظر همسرش پشت خط است، پس از مدتی سکوت و شنیدن صدای آن طرف خط، میگوید آخر هفته شیفت من است و خودت با بچهها برو.
بیماریهای مختلف جسمی و روحی در کمین رانندگان اتوبوس بین شهری
تلفنش تمام میشود، میگویم بازهم برایمان از مشکلاتتان بگویید، میگوید: شرایط شغلی رانندگان جاده به گونهای است که ممکن است با بیماریهای جسمی و روحی زیادی مواجه شویم، عوارض ناشی از کم خوابی یا بی خوابی، تغذیه نامناسب، اضطراب و نگرانیهای فراوان، گرفتگی عضلانی، کمر درد و گردن درد، ضعف قدرت بینایی و شنوایی در دراز مدت و بسیاری مشکلات دیگر سلامت ما را تهدید می کند.
میگویم از وعده مسئولان کدام یک محقق شده است؟ با تعجب میگوید: وعده؟ خودت میگویی وعده؛ حرفای مسئولان در حد همان حرف باقی است، البته چشم امیدمان به دولت جدید است که شاید راهی برای مشکلاتمان باز کنند.
در مسیر برگشت از ترمینال جنوب تریلی ۱۸چرخی توجهام را جلب میکند، در اولین مسیری که توقف میکند همراهش میشوم تا مشکلات این قشر را هم از زبان خودشان بشنوم.
پایین بودن سهمیه سوخت رانندگان تریلی به نسبت مصرف
این راننده در خصوص مشکلاتش میگوید: یکی از مشکلاتی که برخی از رانندگان با آن مواجه هستند بیمه تکمیلی است که در مواقعی به صورت مشهود بروز میکند و رفع این مشکل تنها به دست دولت و آن هم با برنامهریزی حل میشود.
وی معتقد است سهمیه سوخت آنها به نسبت مصرف خیلی کم است و حتی در بعضی روزها باید گازوئیل را با نرخ آزاد تامین کنند و همین امر موجب میشود هزینههایشان افزایش پیدا کند.
میخواهم باز هم از او سوال کنم که میگوید ببخشید وقت ندارم، جمله کوبندهاش من را به سکوت وا می دارد و از او تشکر میکنم و دور میشوم.
در طول مسیر به این فکر میکنم که به راستی سختی کار بسیاری از مشاغل در کشور، از جمله رانندگان اتوبوسهای بین شهری و خودروهای سنگین دیده نمیشود و عمدتا مشکلات این قشر از جامعه، در قیل و قالهای معضلات امروزی جامعه گم شده است؛ نباید از این واقعیت دور ماند که دردهای این شغل، باید بیان شود تا بتوان برای التیام آن چارهای اندیشید، موضوعی که امید است متولیان امر با نگاه و برنامهریزی دقیقتری برای باز شدن گرهی آن تلاش کنند.
ارسال نظر