تیراندازی در قهوه خانه
رئیس مرکز عملیات سازمان اطلاعات پلیس پایتخت از دستگیری یک اراذل و اوباش که در قهوه خانه ای درمحدوده میدان هفت تیر تهران تیراندازی کرده بود، خبر داد.
، سرهنگ سعید راستی در این باره گفت: ماموران مرکز عملیات پلیس اطلاعات تهران چندی پیش خبری را در خصوص تیراندازی فرد شروری در داخل یک واحد صنفی در محدوه میدان "هفت تیر "تهران دریافت کردند و تیمی از ماموران برای بررسی به نشانی اعلامی اعزام شدند.
وی افزود: با انجام تحقیقات پلیس از صحنه تیر اندازی مشخص شد یکی از اراذل و اوباش های سابقه دار با سلاح جنگی در قهوه خانه ای حاضر شده است و پس از ایجاد درگیری با استفاده از سلاح جنگی تیراندازی و به سرعت متواری شده است.
این مقام انتظامی با اشاره به اینکه ماموران با رصد تردد های این متهم توانستند مخفیگاه این فرد شرور را در محله "اتابک" تهران شناسایی کنند، ادامه داد: تیمی از ماموران با اخذ دستور قضائی، به مخفیگاه متهم اعزام و موفق شدند در یک عملیات پلیسی متهم را در مخفیگاهش دستگیر کنند.
سرهنگ راستی خاطر نشان کرد : متهم دستگیر شده پس از انتقال به مقر پلیس به قدرت نمایی معترف و علت آن را خصومت شخصی اعلام کرد.
وی گفت: کشف جزئیات پرونده در این خصوص کماکان ادامه دارد و متهم برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضائی معرفی شد.
رئیس مرکز عملیات سازمان اطلاعات پلیس تهران در پایان گفت: اراذل و اوباش بدانند پلیس در تلاش است عامل نا امنی ها را دستگیر و شدید بر خورد را با آنان انجام خواهد داد.
یک شب اقامت درمسافرخانه شیطانینیمه های شب مرد اتاق مجاور به همراه هم اتاقی هایش با شکستن قفل وارد اتاق شدند و تلخ ترین اتفاقات زندگی اش را برای زن جوان رقم زدند. هیچ کس جرات نکرد به کمکش بیاید و همه حتی مرد مسافرخانه چی فریادهای زن را نادیده گرفتند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری پلیس، تاکسی مقابل پای زن نگه داشت و برای اطمینان از شناسایی درست مسافر گفت: خانم عزیزی؟
زن سر را به علامت تایید تکان داد و سوار شد. در تمام طول مسیر زن نگران و مضطرب به خیابان ها نگاه می کرد و مردد بود که مشکلش را با راننده در میان بگذارد یا نه؟
بالاخره تصمیمش را گرفت و گفت: آقا من در تهران هیچ فامیل و آشنایی ندارم. اوراق شناسایی هم همراهم نیست. شما جایی را سراغ ندارید که امشب بدون دردسر و سوال و جواب به من اتاق بدهند؟
مرد از آینه ماشین نگاهی به زن انداخت. به نظر نمی آمد که بی خانمان و فقیر باشد. مطمئنا تنها مشکلش اوراق شناسایی بود . حدس زد فراری باشد و برای اینکه کسی متوجه محل سکونتش نشود دارد خطر اقامت در مسافرخانه های بی نام و نشان را به جان می خرد.
زن فکر کرد سکوت راننده به خاطر پول است به همین دلیل گفت: شما مرا به یک مکان مناسب ببرید من شیرینی شما را علاوه بر کرایه خواهم داد.
راننده گفت: نگران نباش شما هم مثل خواهر خودم. اطراف راه آهن پر است از مسافرخانه ها و محل های اقامتی که زیاد هم سخت نمی گیرند. فقط باید حواست را جمع کنی، همانقدر که راحت به شما اسکان می دهند به افراد عجیب و غریب و بی نام و نشان و مشکل دار هم اسکان می دهند. من شما را می برم اما امنیتت پای خودت است. من چیزی را ضمانت نمی کنم.
چند دقیقه بعد تاکسی در مقابل ساختمان چند طبقه ای نگه داشت و گفت: اینجاست شما همین جا باش من بروم و هماهنگ کنم.
راننده به داخل ساختمان رفت و چند دقیقه بعد بازگشت و گفت: بفرما خانم. خوشبختانه اتاق خالی دارد. فقط از اینجا رفتی آمار این مسافرخانه را به کسی ندهی.
زن با خوشحالی پیاده شد و همانطور که دور شدن تاکسی را تماشا می کرد وارد ساختمان شد. مسافرخانه چی زن را به اتاقی در طبقه آخر راهنمایی کرد. در همین حین در اتاق مجاور باز شد و مردی با ظاهر ژولیده با سیگاری گوشه ی لب سرش را بیرون آورد و به آنها نگاه کرد.
زن ترسید اما دیگر چاره ای نداشت. به داخل اتاق رفت و بلافاصله در را قفل کرد.
نیمه های شب مرد اتاق مجاور به همراه هم اتاقی هایش با شکستن قفل وارد اتاق شدند و تلخ ترین اتفاقات زندگی اش را برای زن جوان رقم زدند. هیچ کس جرات نکرد به کمکش بیاید و همه حتی مرد مسافرخانه چی فریادهای زن را نادیده گرفتند.
فشار روانی این اتفاق آنقدر سخت و سنگین بود که با طلوع خورشید زن از مسافرخانه بیرون زد و از اولین خودرویی که در خیابان دید خواست تا او را به ترمینال برساند. سوار بر اتوبوس های مشهد، زخمی و دلشکسته راهی امن ترین جایی که می شناخت شد.
فردای آن روز خادمان حرم متوجه حضور زنی با رفتارهای عجیب و غیر عادی در صحن حرم شدند. تجربه تلخی که زن پشت سر گذاشته بود آنچنان وضعیت روحی اش را به هم ریخته بود که تا پایش به حرم امام رضا (ع) رسید دچار هذیان گویی شد و ......
بلافاصله به بیمارستان روانپزشکی منتقل و بستری شد. کسی چیزی از هویتش نمی دانست .تا اینکه پلیس آگاهی تهران با دنبال کردن سرنخ ها به مشهد رسید و مریم زن جوانی که از خانه اش در یکی از استان های غربی به دلیل اختلافات خانوادگی گریخته بود و راهی تهران شده بود را روی تخت بیمارستان روانپزشکی مشهد یافت.
زن تحویل خانواده اش شد و راننده تاکسی و مسافرخانه چی و مسافرهای کثیفی که آزارش داده بودند همگی دستگیر شدند و مسافرخانه غیرمجاز پلمپ شد.
اما زیر سقف یکی از خانه های این سرزمین زن جوانی هست که دیگر حتی در آینه تصویر خود را نمی شناسد و هیچ مجازاتی برای آزارگران، درمان زخم هایش نخواهد شد و گذشته را جبران نخواهد کرد.
نظریه کارشناس
کاش زنان و دختران جوان می دانستند که فرار راه حل هیچ مشکلی نیست. شاید زندگی خانوادگی شما جاده ای ناهموار و سنگلاخ باشد اما فرار، درست مثل این است که به جای ساختن این راه ناهموار یا پیدا کردن مسیر مناسب، با تصمیم و اراده خودتان به درون پرتگاه سقوط کنید.
قبل از آنکه با تصمیمات هیجانی زندگی شخصی و خانوادگی خود را به ویرانی بکشانید، از یک مشاور و مددکار کمک بخواهید.
در تمام نقاط کشور مشاورین پلیس در دفاتر اجتماعی کلانتری ها در یک قدمی محل سکونت شما حضور دارند و آماده ارائه خدمات روانشناختی به شهروندان هستند.
شما به عنوان یک زن، شایسته یک زندگی سالم و سرشار از آرامش و خوشبختی هستید. برای هر مساله و مشکلی راه حلی وجود دارد. به جای فرار از موقعیت تنش زا و آزاردهنده، شجاعانه بمانید و با یاری گرفتن از مشاورین خانواده، به اصلاح شرایط موجود بپردازید.
ارسال نظر