نقد قسمت سوم فصل هشت سریال گیم آف ترونز Game Of Thrones
این قسمت به نظر بسیار ناامید کننده بود و پیشبینی ما در مورد رفتن نایت کینگ به طرف سرسی غلط بود اما پیشبینی اینکه قاتل نایت کینگ آریا خواهد بود درست درآمد، اما اول به سراغ نکات مثبت و خیره کننده این قسمت برویم.
به گزارش خبرگزاری موج، از آنجایی که همهی این قسمت را جنگ تشکیل میداد چیز زیادی برای تحلیل وجود ندارد اما چند نکته است که میتوانیم راجع به آنها صحبت کنیم اول اینکه این قسمت بسیار ناامید کننده بود، بعد آنکه پیشبینی ما در مورد رفتن نایت کینگ به طرف سرسی غلط بود اما پیشبینی اینکه قاتل نایت کینگ آریا خواهد بود درست درآمد، اما اول به سراغ نکات مثبت و خیره کننده این قسمت برویم.
اولین جذابیت 20 دقیقه اول بود که فوقالعاده بود در یک فضای تاریک که همه این طرف و آن طرف میروند سکانس اول از دید ساموئل که شخصیت چندان شجاعی هم نیست آغاز میشود تا کمی ترس را به مخاطب القا کند و بعد به شکلی زیبا آمادگی ارتش انسانها را نشان میدهد که همگی از کنار ساموئل رد میشوند و برای مبارزه آماده میگردند، بعد از آن سکانس مبارزه دوتراکیها با ارتش مردگان بود که چه میشود گفت جز اینکه بینظیر بود آن همه سرو صدای دوتراکی و شمشیرهای آتشین انگار به دیواری نامرئی رسیدند و هرچه میگذشت صداها کمتر میشد و آتش شمشیرها کم نورتر، تا جایی که انگار هیچ دوتراکی وجود نداشته و صحنه نبرد در یک سکوتِ وحشتناک فرو رفت.
از دیگر جذابیتهای این قسمت سکانس گم شدن دنریس و جان در میان طوفان بود که بهم برخورد کردند و بعد در همان میان با نایت کینگ وارد جنگ شدند که در کل جلوههای ویژه بینقصی داشت.
اما برسیم به اینکه چرا این قسمت ناامید کننده بود اول شاید چیزی که همه با آن موافق باشیم تاریکی بیش از حد جنگ بود که تقریبا هیچ چیز را نمیتوانستیم تشخیص بدهیم و لحظاتی واقعا تصاویر نامفهوم بودند، مشکل دیگر از همین دست هم تمایز نداشتن اژدهاها از یکدیگر بود که بارها باعث سردرگمی میشد این اژدها دنریس است، جان است یا نایت کینگ که این مشکل را میشد با یک علامت گذاری ساده حل کرد اما متاسفانه به آن توجهی نشد.
اگر به یاد بیاورید گرگی در جنگ وجود داشت که نامش Ghost است و 8 فصل است که در گیم اف ترونز میچرخد و هیچ کاری نمیکند در این قسمت هم شاهد حضور کاملا بی دلیل او در جنگ بودیم تنها سکانسی که از او دیدیم حضور چند ثانیهای در کنار سر جوراه قبل از شروع جنگ بود.
اما از کشتن یک غول 3 متری به دست یک بچهی کوچک که به نظرم کاملا مصنوعی بود که بگذریم میرسیم به بدترین پایان قابل تصور که کشته شدن نایت کینگ به راحتیِ هرچه تمامتر توسط آریا بود، ما در گذشته پیشبینی کرده بودیم که نایت کینگ به وینترفل نخواهد آمد و فقط سربازانش را پیش میفرستد تا بجنگند که اشتباه بود اما اِی کاش نبود، شخصیتی ترسناک که 8 فصل منتظرش بودیم و همه از شنیدن نامش لرزه به تنشان میفتاد به مسخرهترین حالت ممکن کشته شد او دقیقا در وسط ارتش بزرگی از مردگان و وایت واکرها قرار داشت و در حالی که کاملا بی دلیل به چشمان برن زل زده بود آریا پشت سرش ظاهر شد و او را با یک ضربه کشت و تمام، 8 فصل ترس و وحشت، 8 فصل زمستان در راه است، به همین سادگی بدون هیچ نقشه پیچیدهای کشته شد، قبل از اینکه حتی یکی از وایت واکرها شمشیرش را بیرون بکشد پروندهی همهی آنها بسته شد و آن همه ابهت در یک ثانیه فرو ریخت که واقعا ناامید کننده بود، تا ساعتها بعد به راهی فکر میکردم که شاید نایت کینگ واقعا نمرده باشد باورم نمیشد که او را به همین سادگی کشتند ولی متاسفانه انگار حقیقت دارد و دیگر قرار نیست شاه شب را در این سریال ببینیم.
ارسال نظر