طی یادداشتی مطرح شد؛
عوامل توزیع ناعادلانه فقر در استان کهگیلویه و بویراحمد
درآمد کم افراد، تعلیم و تربیت ناقص و نامطلوب، زندگی در خانههایی نامناسب و با امکانات ناچیز و سایر موارد متعدد و بسیار دیگر، همه، انواع مشخصات و علایمی هستند که نشان از وجود فقر و محرومیت در استان کهگیلویه و بویراحمد دارند و تا حدودی عنوان کننده وجود انواع فقر، اعم از فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند.
به گزارش خبرگزاری موج از یاسوج، سید علی سینا رخشندهمند از فعالان اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد در طی یادداشتی به عوامل توزیع ناعادلانه فقر در این استان اینگونه پرداخته است که؛ شناخت محرومیت و علل آن و تلاش برای رفع محرومیت از جامعه، عاملی بوده است که همواره خیر اندیشان و غمخواران تاریخ را بی قرار میکرده است. همین است که سعدی علیه رحمه را به سرایش ‹‹بنی آدم اعضای یک پیکرند›› یا ((بنی آدم اعضای یگدیگرند)) وا میدارد و همچنین وی را بی شائبه وادار به اعتراف میکند؛ که نه از ناتوانی شخصی، بلکه غم بی نوایان رخش را زرد کرده است.
* من از بی نوایی نیم روی زرد/
غم بی نوایان رخم زرد کرد*
حجم بزرگی از دارایی و سرمایههای مردمی نیاکان ما که صرف ایجاد کاروانسرا، احداث راه، حفر چاه، تأسیس مراکز آموزشی درمانی و در نهایت صرف اوقاف میشد و ارج گزاری به آئین جوانمردی انگیزه ای غیراز خدمت به محرومین و رفع محرومیت نداشته است.
بنابراین رفع محرومیت هم پشتوانه تاریخی دارد و هم ریشه انقلابی و از این جهت است که در مقابل آن به حق حساس هستیم.
رهبر معظم انقلاب، رفع فقر و محرمیت را از جمله مسائل نظام بر میشمرد و مداوم همگان را دعوت به حرکت اساسی برای حل مشکل فرا میخوانند.
فقر پدیده ای اجتماعی است که خود پدیدآورنده بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی دیگر میباشد و در صورت عدم توجه و تلاش برای حل و درمان آن، باید فاتحه بسیاری از ارزشهای انسانی و فاکتورهای مهم مدنی را خواند.
باید این را اظهار نمود که انواع فقرها به شدت با هم در ارتباط بوده و وجود هر یک، تأمین کننده حضور دیگری است. مثلاً در مورد فقر اقتصادی و فرهنگی، باید گفت که نوعی رابطه دوطرفه بین این دو وجود دارد. فقر اقتصادی خود مولد و به وجود آورنده فقر فرهنگی و اجتماعی است و همین رابطه در صورت عکس نیز کاملاً صادق است.
درآمد کم افراد، تعلیم و تربیت ناقص و نامطلوب، زندگی در خانههایی نامناسب و با امکانات ناچیز و سایر موارد متعدد و بسیار دیگر، همه، انواع مشخصات و علایمی هستند که نشان از وجود فقر و محرومیت در استان کهگیلویه و بویراحمد دارند و تا حدودی عنوان کننده وجود انواع فقر، اعم از فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند.
متاسفانه نمونههای فقر در استان کهگیلویه و بویراحمد بسیارند، اما چیزی که در میان مشکلات بسیار، کم است، راه حل و توجه دولت مردان این استان است که در مواردی بعضاً بیشتر به فکر حفظ صندلی و کرسی خود و حفاظت از موقعیتشان هستند تا تلاش برای حل مشکلات و خدمت به مردم.
توسط زمام داران امور در استان کهگیلویه و بویراحمد هیچ گاه سعی نشده تا به فقر به صورت ریشه ای و بنیادی نگاه شود و هیچ وقت تلاش مسئولین در راستای از بین بردن این پدیده شوم به صورت ریشه ای نبوده است، بلکه اکثر تلاشها یا در حد حرف و شعار و عده بوده است ویا در چارچوب برخی کمکها خلاصه شده و بس.
به علتها توجهی صورت نمیگیرد و سعی نمیشود تا عوامل بروز فقر در استان ریشه کن شود و کمکها همیشه به صورتی انجام میشود که نه تنها فقر از بین نرفته، بلکه مردم را به وابستگی و نیاز همیشگی کشانده است.
وجود فقر شدید و وسیع در یک جامعه، نشانه ناسالم بودن طرز کار نظام اقتصادی و شکستان از نظر تأمین عدالت اجتماعی است. پیدا شدن فقیر و زیستن افراد زیر خط فقر مبین این حقیقت است که جامعه نتوانسته به میزان کافی، کار و فرصت اشتغال با درآمد مکفی برای جمعیت خود ایجاد نمایند. در استان ما نیز علیرغم کاهش قابل توجه حجم فقر در دوران بعد از انقلاب اسلامی در مقایسه با دوران قبل از انقلاب، ملاحظه میشود که هنوز به علت توسعه نیافتگی و تزلزل ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و عدم تحقق رشد اقتصادی پیشبینی شده در برنامههای میان مدت توسعه از یک سو و وجود فشارهای تور میشدید و فقدان مکانیسمها و روشهای مناسبب حمایتی برای برخورداری جامعه از امکانات و فرصتهای برابر که موجب توزیع نابرابر درآمدها و ثروت میان اقشار جامعه گردیده منجر به تشدید فقر و گسترش شکافهای درآمدی در
سالهای اخیر شده و به عنوان مهمترین معضل اقتصادی – اجتماعی استان نمود پیدا کرده است.
و نتیجه آن شده است که نباید میشد.
*نمونهٔ آن دختر خردسال پاکبان دهدشتی است که دل همه را بدرد آورد و احساسات همه را جریحه دار نمود.*
*که صد البته این یک نمونه از صدها موارد اینچنینی است که در استان ما وجود دارد.*
*وحقیقت این است که اگر کسی به جد دنبال چنین موارد بگردد و مورد مداقه قرار دهد مواردی اسفناک تر از این وجود دارد.*
به هر روی باید از اصحاب رسانه و دیگر عزیزانی که در اطلاع رسانی و نشر مطالب وتصاویر مربوط به این پاکبان عزیز و دختر خردسالشان و کلاً مطالب اینچنینی همت کردهاند سپاسگزار بود.
این یک تلنگر و هشداری به مسئولان استانی ما بود تا وافق شوند و بدانند برای اینکه توسعه و پیشرفت در جامعه ایای شکل گرفته و به ثمر برسد، لازمهٔ آن، در عقلایی شدن معرفتها و وقوف افراد، ترویج روحیهٔ همه خواهی افراد برای عضویت در جامعه و مشخص شدن روابط آنان به روابطی معلوم، مشخص و منظم خواهد بود.
در این صورت میتوان از نیروی انسانها و نیروی عظیم و بالقوه آنان و از جمله، سرمایههای آنان بهتر استفاده کرد، این امر میتواند بهره وری بهتر و کارآمد تر سرمایه و تکنولوژی مواد و انرژی را نیز شکل داده و روشهای برخورد با مسائل و مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی و… را بهبود بخشند.
مؤلفههای فرهنگی تأثیر گذار بر توسعه، طیف وسیعی از عناصر روانی و اجتماعی و حتی شخصیتی را در بر میگیرد. احساس غرور و سربلندی، حس رقابت، انگیزهٔ پیشرفت، وجدان کاری، سخت کوشی، امیدواری، احساس نزدیکی و یکپارچگی شهروندان، احترام به قانون و نظم، احساس دلبستگی به محل زندگی، استقبال از دستاوردهای مثبت سایر جوامع، از جمله عوامل مهم روانی توسعه در یک جامعه به حساب میآیند و میتوانند در توسعهٔ یک جامعه نقش داشته باشند.
با این حال، بدون هیچ تأمل و بررسی، میتوان نتیجه گرفت که در استان ما فرهنگ مبارزهٔ برای طلب حق، دچار مشکل است، انگیزهٔ پیشرفت خواهی و موفقیت طلبی مسئولین و مردمان، ضعیف است، تقدیر گرایی منفی در استان ما رواج دارد، قناعت گرایی به صورت منفی رایج است، ثروت گرایی عقلایی و مشروع، چندان تشویق نمیشود. کار آفرینی اهمیت بالایی ندارد و به کارآفرینان از لحاظ جایگاه اجتماعی توجه چندانی نمیشود. مسئولیت پذیری مردم تا حدودی کم رنگ شده و گفتمان «به من چه » و «کلاه خودت را بگیر که باد نبره » کاملاً در جریان است، تنها انتظاراتی که از مدیران خود دارند، انتظارات عاطفی و احساسی است، نه انتظارات توسعه ای.
مسئولین و مردمان این استان، کم خواه؛ قانع در خواستن، دارای آرزوها و آرمانهای کوچک، رویکرد اقتصادی آنها، مبتنی بر معیشت است، نه تولید ثروت.
هدف کارگزاران، امروز است و «چو فردا بیاید، [فکر و] کار فردا کنند »؛ فکر میکنند توسعه چیزی است که باید به انها داده شود، نه اینکه برای رسیدن به توسعه، باید تلاش کرد و توسعه را بدست آورد.
این روحیه باعث شده است تا افراد، هرآنچه که بر آنها روا میشود را، بدون هیچ مخالفتی بپذیرند، معمولاً در مواجه با موارد نارسا، یک وجه مشترک دارند و آن است که: «جای شکرش باقیست که فعلاً این هست، آگه نباشد چه کنیم؟ »
هرکس مسئولیتی پیدا میکند یا میخواهد مسئولیتی کسب کند، قول میدهد که صنعت و جادهٔ شهر را توسعه ببخشد تا استانمان پیشرفته و صنعتی شود، اما هیچگاه، روی پیشرفت را آنچنان که دلمان میخواست ندیدیم.
توجه کنید: پیشرفت (به قولی توسعه) از مسیر صنعت نمیگذرد، صنعت یکی از میوههای پیشرفت و توسعه است، نه مسیر پیشرفت توسعه.
پیشرفت واقعی، تنها از مسیر پیشرفت نیروی انسانی شهر میگذرد.
به راستی کدام مسئول، شعار و هدفش ساختن انسان برای شهر بوده است؟
خود غرب، برای صنعتی شدنش، ابتدا با ظهور رنسانس، انسانهایش را متحول کرد و بعد به تبع آن، صنعتش متحول شد.
*پیشنهاد میکنم، هر کس دلش برای پیشرفت استان میسوزد، به فکر سونامی تغییر مدیران ناکارآمد استان باشد*.
از منظر ملاحظات سیاسی، باید گفت که توسط نمایندگان استان که در ادوار مختلف با رأی مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافتهاند، چند پیشنهاد مشخص در چارچوب مباحث بنیادین شناخت و رفع علل و عوامل عقب ماندگی استان ارائه گردیده است؟
چقدر مشکلات و مصائب و گرفتاری مردم از تربیون مجلس به گوش مسئولان رسیده است؟
یکی دیگر عوامل فقر و توسعه نیافتگی استان ما، سیاست زدگی بیش از حد مدیران است. مدیران استانی و شهرستانهای ما، درطول سالهای گذشته تا حال، اکثراً دیدگاههای سیاسی پررنگی را ابراز و آن را در حیطهٔ کار خود اعمال کردهاند و این سیاست منجر به اختلاف نظرها و مانعی در برابر پیشرفت استان و شهرستانهای ما و سیر قهقهرایی گردیده است.
از نظر موانع اقتصادی نیز باید گفت: چقدر توانستهایم با پدیده نامیمون قوم گرایی و ضابطه گریزی که سالها سایه شومش بر استان سیطره یافته است مبارزه کنیم؟
بیکاری که یکی از نتایج ملموس آن، فقر است، نقش عمده ای در توسعه نیافتگی استان ما دارد. چون در استان، فرصتهای شغلی متناسب با جمعیت وجود ندارد، شاهد افزایش خیل بیکاران و در نتیجه گسترش شعاع فقر هستیم، اگر یک آمار دقیق از وضعیت معیشتی مردم استان گرفته شود، از نظر فقر، استان ما همچون دیگر شاخصها، در ردیف آخر قرار دارد.
زندگی بخور و نمیر و سطح درآمد پایین مردم، باعث شده که مردم نتوانند در طرحهای کلی و سرمایه گذاریهای کلان و نیمه کلان سهمی داشته باشند.
فقر اقتصادی، فقر فرهنگی را نیز در پی خواهد داشت و به فرمودهٔ مولای متقیان: «فقر که از دری وارد شود، ایمان از در دیگری خارج میشود.»
این وضعیت، برون رفت از عقب ماندگی را اگر نگوییم غیر ممکن که مشکل ساخته است.
به هر روی
از دلسوزان واقعی استان مانند نماینده محترم ولی فقیه حضرت آیت الله ملک حسینی انتظار میرود که بدون در نظر گرفتن هر نوع ملاحظات با مدیران بی تفاوت و کم کار و احیاناً متخلف قاطعانه برخورد نموده و انتظار اقدامهای سازنده بیشتری از نماینده عالی دولت در استان یعنی استاندار محترم میرود. این حداقل انتظار مردم محروم این استان از نمایندگان مقامات ارشد نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
سرانجام آنکه
همهٔ ما (هم مردم و هم مسئولان) باید در راه زودن فقر و توسعه استان، دامن همت بر کمر زده و دست در دست هم دهیم تا دیار و میهن عزیز خویش را کنیم آباد.
_____________
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیت بود تاجدار
رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت
در آن دم که چشمش زدیدن بخفت
برآن باش تا هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی.
ارسال نظر