کاروان سالار؛
پژوهش در وقایع کربلا بدون در نظر گرفتن رسالت بانوی بزرگ و کاروان سالار اربعین کاری بی حاصل است
پژوهش در وقایع کربلا و رویدادهای آن بدون در نظر گرفتن رسالت بانوی بزرگ و کاروان سالار اربعین کاری بی حاصل است و به یقین شناخت شخصیت آن حضرت ما را به رسیدن حقیقت کربلا نزدیک می کند.
عبدالرضا بالازاده-خبرگزاری موج؛ از نقش حضرت زینب (س) پیش از شهادت امام حسین (ع) مطالب بسیاری در تاریخ نقل شده است.
بانوی بزرگ کربلا از زمان کودکی با رویدادهای دلخراش روبرو بود.
در پنج سالگی با رحلت رسول اکرم (ص)، سپس بیماری مادر و هنوز چند سالی از وفات پیامبر سپری نشده بود که مادرش حضرت فاطمه (س) به شهادت رسید.
حوادث شگفت عراق از جمله شهادت پدر هنگام اقامه نماز در مسجد کوفه، پیمان شکنی کوفیان و نافرمانی از امام حسن (ع) و داستان معاهده صلح و سرانجام آن واقعه کربلا است.
حضور آن بانو پس از شهادت امام حسین (ع)، رسالت خطیر وی در حوادث و رویدادها و وقایعی که برای اهلبیت (ع) یعنی از کربلا تا مدینه تا اربعین اتفاق افتاده است.
می توان گفت که آزمون دشوار الهی برای حضرت زینب (س) بوده است.
در دهم محرم سال شصت و یک هـ. ق. بزرگترین قتل عام در سرزمین کربلا، سپاه عمر سعد برای غارت اموال خیمه ها هجوم بردند امویان به فجایع عظیمی از جمله: بریدن سر نوه پیامبر، گستاخی نابکاران و لگدکوب کردن پیکر شهدا، آتش زدن خیمهها، آزار و اسارت گرفتن خاندان نبوت مبادرت ورزیدند.
ابن سعد سرهای مطهر شهدا را به کوفه فرستاد. روز یازدهم محرم نیز اهلبیت (ع) را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند و در روز دوازدهم محرم، اُسرا به شهر کوفه رسیدند و شب در پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری کردند.
عبیدالله، امام حسین (ع) را خارجی و خاندان امام را اسیر جنگی معرفی میکند و مردم کوفه اهلبیت (ع) را خارجی دانسته و اهانت میکردند و از پیروزی امویان خوشحال و با دیدن اُسرا شادی میپردازند.
در طول مدتی که اهلبیت (ع) به اسیری می رفتند؛ سرهای شهدا بالای نیزه بود.
در آن هنگام امام سجاد (ع) و حضرت زینب (ع) نیز خطابههایی که ایراد میکردند خودشان را به مردم کوفه میشناسانند و حق بودن قیام امام حسین (ع) را اذعان کرده و شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکردند.
ابن زیاد بعد از آن که یک یا چند روز سرهای شهدا را در محلههای کوفه گردانید، جلوی چشم اُسرا و اهل بیت (ع) و مردم کوفه به شهدا اهانت میکرد و کشته شدن امام حسین (ع) را خواست خدا میدانست.
آن گاه کاروان سالار کربلا، حضرت زینب (س) با خطبههای آتشین خواب مردم خواب آلود کوفه را برآشفت و حکومت جبار و ظالم اموی را رسوا ساخت.
ایشان خطاب به مردم کوفه می فرماید: «مردم کوفه، مردم مکار و فریبکار! مردم خوار و بی مقدار. بگریید که همیشه دیده هایتان گریان و سینه هایتان بریان باد! پیمان هایتان دروغ است و چراغ ایمانتان بی فروغ. مردمی هستید لاف زن و بلند پرواز! خودنما و حیلت ساز! دوست کُش و دشمن نواز! چه زشت کاری کردید! خشم خدا را خریدید و در آتش دوزخ جاوید خزیدید و...
سپس اسیران را با دستهای بسته به سوی شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
اهلبیت (ع) را سه روز، پشت دروازهها در یک خرابه ای در شام که سقفی نداشت زندانی کردند. شیخ صدوق می نویسد «آنها در خرابه نه از گرما در امان بودند و نه از سرما.
به گونه ای که بر اثر نامناسب بودن آن محل و گرما و سرمای هوا صورت های شان پوست انداخته بود» مردم شام که از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده ذریه ی رسول، هلهله میکردند و بر سرهای شهدا اهانت مینمودند.
در شام اسیران را به مجلس یزید وارد کردند و یزید در پیش روی آنها، به لبهای مقدس امام (ع) با چوب خیزران میزند. روایتی از امام سجاد (ع) نقل می کنند، که آن حضرت فرمود: «در مدت اسارتمان در خرابه شام، چه رنج ها و مصیبت هایی که ندیدیم» و سختترین مصیبتهای را در ویرانه شام، دانسته اند.
یزید چندین بار تلاش کرد که امام سجاد (ع) را شهید کند؛ که حضرت زینب (س) مانع میشود.
روز اول صفر سر امام حسین (ع) را همراه اسیران وارد دمشق کردند. در مجلس یزید پس از جسارت به امام حسین (ع) و خاندان پیامبر (ص)، ابتدا امام سجاد (ع) خطبهای خواند بعد از ثنای خداوند به معرفی خود پرداخت و به نسبشان اشاره کرد. سپس به ماجرای کربلا و اسارت اشاره کردند. در مجلس آشوبی بلند شد و همه علیه یزید برخاستند.
حضرت زینب (س) نیز در خطبه ای پُر شکوه و شجاعانه در مجلس یزید به اعمال پلید او اشاره میکند: «ای یزید! آیا چنان پنداری، اکنون که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کردهای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار کشاندهای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم! و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟... و به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و با غرور به اطراف خود می نگری و شادمانی از این که میبینی دنیا بر وفق مراد تو و کارها طبق دلخواه توست و پادشاهی ما بر تو هموار گشته است! اندکی آهسته تر! مگر سخن خداوند عزوجل را از یاد برده ای که فرمود: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنها داده ایم خیر آنها را می خواهیم بلکه ما آنها را مهلت دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش دارند» ای یزید به خدا سوگند با این جنایت های که مرتکب شده ای... «به زودی نزد رسول خدا (ص) درآیی در حالی که بار سنگین ریختن خون او و هتک حرمت خاندان او و پاره های تن او را به گردن داری... اکنون هر توطئه ای داری درباره ما انجام ده و از هر کوششی فرو گذار مکن، اما به خدا سوگند نمی توانی نام و نشان ما را محو کنی و ... »
رسالت بزرگ امام سجاد (ع) و حضرت زینب کبری (س)، قیام عاشورا را در تاریخ ماندگار و پیام آن رشادتهای بزرگ به نسلهای بعدی منتقل کردند. پیامی که با ریختن خون بهترین انسانها در کربلا در تاریخ پُر بازتاب شد.
دکتر علی شریعتی متقعد است که حضرت زینب (س) رسالت پیام شهدا را به دوش گرفته است. زیرا «پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست کـه باید زبان کسانی باشـد کـه به تیغ جلادان زبانشان بریده است.
اگر یک خون پیام نداشته باشـد در تاریخ گنگ می ماند ... و اگر حضرت زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگویـد، کربلا در تاریخ میمانـد و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم میمانند».
سرانجام حضرت زینب (س) بدون برادر و... با رنج سفر، رویدادهای دلخراش کربلا، سوگ شهدا و مصیبتهایی بسیار؛ وارد مدینه شد.
البته وقایعی که بعد از شهادت امام حسین (ع) از کربلا تا مدینه برای اهلبیت اتفاق افتاد؛ بیشتر از آن است که بتوان بیان کرد و پژوهش در وقایع کربلا و رویدادهای آن بدون در نظر گرفتن رسالت بانوی بزرگ و کاروان سالار اربعین کاری بی حاصل است و به یقین شناخت شخصیت آن حضرت ما را به رسیدن حقیقت کربلا نزدیک می کند.
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم که چند دُرّ غنیمت به ساحل آوردم
(شعر از سید رضا مؤید)
ارسال نظر