در بررسی کارشناسان مطرح شد؛
سالارهای کوچک خانواده
کلمه سالاری که به فرزند اضافه میشود بیانگر این است که تصمیم نهایی به خواست فرزند در خانواده تنظیم میشود و بهغلط گمان میکنیم با این کار به فرد احترام مضاعفی گذاشتهایم درحالیکه این مسئله باعث میشود فرد از مدار عقلانیت خارج شود و یا در تصمیم سازی حرکتی انجام دهد که برخلاف مصلحت خود و اطرافیان او باشد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، «متخصص علوم رفتاری در پاسخ به این سؤال که در خانواده، سالار به چه کسی اطلاق میشود، میگوید: در طول تاریخ تکامل خانواده در هر دوره باقدرت نمایی یکی از اعضای خانواده یعنی مادر سالاری و پدرسالاری همراه بوده حالآنکه در عصر ما فرزند سالاری حاکم شده است و متأسفانه بیش از ۹۰ درصد خانوادههای تکفرزند، گرفتار فرزند سالاری هستند.
ابهری میافزاید: بهویژه اگر فرزند در دوران بلوغ یا بین ۱۲ تا ۲۰ سالگی باشد؛ رفتن یا نرفتن به مهمانیهای خانوادگی، آمدن یا نیامدن برخی افراد خاص، تعیین شبکه تلویزیون و... اغلب توسط او صورت میگیرد، همچنین تهیه و سبک غذای موردنظر بسیاری از خانوادهها بر اساس سلیقه فرزند با ایجاد تغییرات عمده به سمت فست فودها گرایش پیداکرده است.
این آسیبشناس اجتماعی خاطرنشان میسازد: معمولاً اتاق این قبیل بچهها مملو از انواع اسباببازی، گوشی موبایل، لپتاپ و تبلت و... است تا حدی که دیگر نمیتوان این کودکان را با یک کادوی ارزانقیمت خوشحال کرد و نتیجه آنکه این نوع افراد در جوانی هم همین توقعات سطح بالا را از سایر اشخاص در اجتماع دارند و در صورت روبهرویی با رفتارهای دگرگون، شکستخورده و گرفتار انزوا و افسردگی میشوند.»
۷۰ درصد خانوادههای ایرانی فرزند سالار هستند
غالباً والدینی که در خانوادههای بسیار سنتی بزرگشدهاند، معمولاً پدر حرف اول را میزند و در دوران قدیم که ابهت و قدرت پدرها در سختگیری و کمی خشونت تعریف میشد، رابطهها رسمی و کمی غیر صمیمانه بود، کسی جلوی پدر شوخی و خنده نمیکرد، اولین کسی که غذا میکشید، پدر بود و خلاصه همهچیز در تصمیمات پدر و یا بزرگ خانواده خلاصه میشد اما بر اساس تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی، ۷۰ درصد خانوادههای ایرانی فرزند سالار هستند، خانوادهها سعی میکنند نیازها و انتظارات فرزندان را مقدم بر تمامی سلسله فعالیتهای خانواده قرار دهند و فرزندان در اینگونه خانوادهها ارجحیت پیداکرده و برای اینکه اختلالات رفتاری و خلقی در آنان ایجاد نشود، سعی میکنند انعطاف بیشتری با فرزندانشان داشته باشند.
چرا خانواده امروزی تمایل به فرزند سالاری دارد
«جعفر دهقان محقق و پژوهشگر آسیبهای اجتماعی دراینارتباط معتقد است که پررنگترین آسیبی که گریبان گیر خانوادههای امروزی شده را شاید بتوان علاقه به نمایش داراییها، تواناییها، استعدادها و آرزوها دانست؛ مشخصهای که بچهها بهعنوان ویترینی برای نمایش اینهمه، عهدهدار آن هستند، امروز فرزندان خانوادههای طبقه متوسط و بالاتر تا پایان سن دبستان به مجموعه وسیعی از دانشها و هنرهای گوناگون آراستهاند؛ زبان انگلیسی، موسیقی، هنرهای تجسمی، رشتههای ورزشی و کلی مهارت دیگر که بهطور طبیعی یادگرفتنشان بهشرط علاقه، سالهای سال زمان میبرد.
وی اضافه میکند: از طرفی برخی پدر و مادرها برای توجیه بیمسئولیتی خود در قبال تربیت نامناسب فرزندان دلایلی از قبیل مشغله کاری را بهانه میکنند و یا تحت تأثیر فشار روانی ناشی از مشکلات معیشتی از عهده تربیت فرزندان برنمیآیند اما ریشه رفتار نامناسب فرزندان در شیوهی تربیت اشتباه والدین است که بهنوعی میاندیشند که فقط باید کودکانشان را از جهت تغذیه، پوشش و بهطورکلی مسائل مادی تأمین کنند، اما از موضوعاتی مهمتری در تربیت مثل مسائل روانی، عاطفی و اجتماعی کودک غافل میشوند.
دهقان در خصوص رفتارهای نامناسب مادران در تربیت فرزندان ادامه میدهد: برخی از مادران در محبت کردن به فرزندانشان افراط میکنند و بهاشتباه تمامکارها و مسئولیتها وظایف کودکان را بر عهده میگیرند و با بر عهده گرفتن بیشتر مسئولیتهای فرزندانشان درواقع فکر میکنند در حق آنها لطف کردهاند، اما با مسئولیت ندادن به کودکانشان باعث بروز مشکلات در رفتار آنها درون خانواده میکنند و همچنین آینده آنها نیز تأثیرگذار خواهد بود و فرزندانی بیمسئولیت را به جامعه داد.»
پدیده فرزند سالاری معضل آسیبرسان خانواده و جامعه
«دکتر بابایی با اشاره به این نکته که پدیده فرزند سالاری معضلی بهشدت آسیبرسان در نهاد خانواده و جامعه محسوب میشود میگوید: رواج پدیده فرزند سالاری به هر دلیلی و در هر شرایطی، به سبب ایجاد روابط غیر سازنده، ناسالم و بیمارگونه توسط شخصیتهای خودمحور، خودبزرگبین، سلطهجو، خودکامه با درجاتی از ناتوانی در ابعاد مختلف به فرد و جامعه و سازمانهای اجتماعی آسیب میرساند؛ از طرفی فرزند سالاری موجب تداوم فرهنگ اقتدارگرایی و اختلال در فرآیند هویتیابی والدین، ایجاد احساس بیمعنایی و درماندگی ناشی از به ثمر نشستن محصول فرزند سالاری آنها میشود.
وی میافزاید: فرزند سالاری موجب ناتوانی فرد در برقراری یک ارتباط سالم و انسانی با دیگران میشود. این آشکارترین صدمه حاکمیت فرزند سالاری در خانواده نهتنها به فرزند بلکه به جامعه است. کودک اولین مشقهای توانمندسازی اجتماعی و آموزههای مهارت اجتماعی و ارتباطی را از خانواده دریافت میکند و این مشقهای مشارکت، همدلی، همکاری و مسئولیتپذیری پیریز سرمایه اجتماعی فرد و کیفیت آن خواهد بود. بدیهی است هرگونه نقصان و اختلال در کیفیت سرمایه اجتماعی فرد، موجب اختلال در سرمایه اجتماعی میشود.»
بههرحال روانشناسان معتقدند که تربیت مانند موم است که هرقدر زمان میگذرد، تغییر شکلش دشوار و دشوارتر میشود، زمانی که فرصتهای دوران کودکی را برای تربیت بچهها در خانواده با ترویج این عقیده که «باید بگذاریم بچه آزاد باشد»، از دست میدهیم، دیگر برای اصلاح این رفتارها در زمان نوجوانی دیر میشود.
ارسال نظر