English

آخرین گفت‌وگو با معلم اخلاق کرمانشاه، نظام‌الدین آل آقا؛

دوست دارم مردم راحت زندگی کنند/روزی که قرار بود حکمی در دادگاه قرائت شود به دادگاه نمی‌رفتم

نظام‌الدین آل آقا که به معلم اخلاق کرمانشاه معروف است در آخرین گفتگو خود قبل از مرگ، دلیل شادی و خنده همیشگی بر لب‌هایش را رضایت همیشگی از روزگار و تقوای الهی عنوان کرد.

دوست دارم مردم راحت زندگی کنند/روزی که قرار بود حکمی در دادگاه قرائت شود به دادگاه نمی‌رفتم

به گزارش افشین محمدی، خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، از پس این‌همه هیاهوی شهرنشینی و دودودم که رد شوی هنوز کوچه‌پس‌کوچه‌های قدیمی کرمانشاه این دیار خوش‌نشین، بوی صمیمیت و سادگی می‌دهد و برای لمس اوج آن صفا و صمیمیت گذشته چه جا و مکانی بهتر از هم‌نشینی با بزرگ‌مرد ساده نشینی همچون آل آقا.

به دنبال تاریخ گمشده کرمانشاه به سمت یکی از بزرگان کرمانشاه کشیده شدیم که خود تاریخی جدا و ناگفته از این شهر داشت و اینک به گزیده‌ای از این گفت‌وگو که چند روز قبل از مرگ این بزرگ گرفته‌شده توجه کنید.

نظام‌الدین آل آقا از معدود معلمانی بود تا زمانی که زنده بود از ارشاد و آموزش جوانان دست نکشید و مدام به سرکشی دانش‌آموختگان در مدارس مختلف می‌رفت او شاگردان بزرگی را تربیت کرد که هرکدام جز بزرگانی در عرصه کشوری و لشکری انجام‌وظیفه کردند او که تا پایان عمر هیچ‌گاه ازدواج نکرد و شاگردانش را فرزند خطاب می‌کرد و جز خیرین بزرگ شهر بود که در وقف و مدرسه‌سازی زبانزد بود.

نظام‌الدین آل آقا در سال 1307 خورشیدی در کرمانشاه در خانواده‌ای روحانی و از خانواده‌های بانفوذ شهر دیده به جهان گشود. او تحصیلاتش را نزد علمایی چون آیت‌الله کاظمی، آیت‌الله فیض مهدوی، آیت‌الله علامی و حاج ابو تراب آل آقا کسب فیض نمود. دوره دانشسرای حقوق را نیز گذراند و مدتی هم در دادگاه به‌عنوان مشاور مشغول کار شد؛ اما پس از مدتی به خاطر عشق به شغل معلمی از کار خود کناره‌گیری کرد و به سمت آموزش کشیده شد. باشد معلمین جان‌سوزی این‌گونه در این کشور باشد.

دوستانتان می‌گویند حافظه خوبی دارید و کار من هم تاریخ گذشته کرمانشاه است، چگونه مرا کمک می‌کنید؟

80 سال پیش کرمانشاه مانند دیروز است برایم، ازلحاظ اینکه قشنگ و موبه‌مو یادم است، می‌رفتم فیض‌آباد مسجد پدرم و ازآنجا حمام قره‌باغی سمت مسجد میبدی سمت اربابی.

کرمانشاه در اصل این‌جور که می‌گویند چند محله بیشتر نداشته کدام قدمت بیشتری داشته‌اند؟

محلاتی که قدمت داشتند سه محله بود، فیض‌آباد، علاف خانه و این اواخر برزه دماغ وجود داشت.

کمی راجع به اسم آل آقا بگویید؟ مثلاً آل آقای بدون پسوند و با پسوند؟

جد ما چهارتا پسر داشت و سه دختر و برای اینکه شناسنامه‌ها قاطى نشود مثلاً نوری آل آقا، کریمی آل آقا اسم پدر یکی کریم بوده و به کریمی آل آقا معروف شده و...

شما در کدام محله زندگی می‌کردید؟

ما در محله فیض‌آباد و قسمتی از محله علاف خانه به خاطر اینکه مسجد پدرم آنجا بود.

از زمان کودکی‌تان بگویید که در کجاها درس خواندید؟

من‌ بعد از آموزش نزد پدر و دیگر بزرگان به مدرسه بدِر رفتم و بعد به دانشسرای مقدمانی و...

آیا این مدارس را یادتان است در کجاها بودند؟

بله، مدرسه بدر پشت خانه آقای نجومی بود و بعد مقابل مسجد کوچیکه (سمت وزیری) بعد آمد پشت مسجد حاج شهباز خان و دانشسرای مقدماتی هم جای ساختمان دادگستری در کوچه ثبت.

اولین تجربه تدریس‌تان کدام مدرسه بود؟

در دبیرستان رازی.

محله شما در فیض‌آباد بوده، ازآنجا چه خاطره‌ای دارید؟

خانه ما در کنار حسینیه آل آقا بود که حالا دیگر اثری از آن نمانده ما پشت تکیه بیگلربیگی و کوچه صارم الدوله بودیم و بعدها خانه ما به سمت روبه‌رو انتقال پیدا کرد این ملک هنوز تغییری نکرده حتی کناره آن تیرک‌هایی که برای بستن بندهای لگام اسب وجود داشت هنوز ماندگار است، این خانه نزدیک به دویست سال قدمت دارد اکثر اقوام ما و بزرگان شهر در این محله بودند.

دوروبر خانه و محله شما اسم چند محله و مکان قدیمی وجود دارد که نسل جدید آشنایی با آن ندارند اگر می‌شود توضیح مختصری بدهید. مثلأ سبزه‌میدان کجا بود؟ چرا این اسم را برایش گذاشته بودند؟

خوب کمی بالاتر از منزل ما همین منطقه سبزه‌میدان بود. بخاطر داشتن یک حوض بزرگ و منطقه سبز و درخت‌کاری همین اسم را روی آن گذاشته بودند و در اصل جای بانک ملی کنونی.

دارالحکومه کجا بوده؟

پشت مدرسه قدیم انقلاب و نزدیک همان کوچه چهارباغ.

تکیه معاون الملک که به آن سر پل می‌گویند همین اسم بوده؟

همین بالاتر از زورخانه بیژن یک پل چوبی بود به اسم پل امام‌جمعه و اسم آن روی این خیابان بود که به سمت تکیه معاون می‌رود.

بیمارستان آمریکایی کجا بود؟

همان سه‌راه شریعتی (پهلوی) جای بانک کشاورزی و کنار چوبکار به اسم دکتر مرادیان کمی داخلش مخوف بود، دکتر مرادیان مسیحی بود و بسیار حاذق بود این بیمارستان تقریباً از همه قدیمی‌تر بود و خیلی منحصربه‌فرد بود، داخل بیمارستان هم یک کلیسا بود و یک سالن بزرگ هم بود که مبلغان مسیحی در آنجا فعالیت داشتند.

بالاتر یک کلیسای کلیمی‌ها بود یادتان است؟

بله متعلق به مسیحی‌ها بود کوچه آرین.

منازل قدیمی کدام‌یک از قدیم بوده و حالا هم وجود دارد؟

منزل حکیم نصیر در فیض‌آباد که جز قدیمی‌ترین خانه‌ها بود. دکتر قدیمی دکتر همایون بود بعد جلو تکیه بیگلربیگی مطب حکیم نصیر بود و بعد ضیاالطبا بود در برزه دماغ، دکتر زنگنه تحصیل‌کرده بیروت بود، دکتر مهدوی هم یک مقداری تحصیلات داشت.

نظام‌الدین آل آقا

حدود شهر کجا بود؟

بهداری کنار آسیاب ملا میران (ابتدای خیابان جلیلی)، بچگی دوچرخه‌سواری می‌کردیم دیگر سبزی‌کاری بود، مسجد آ شیخ هادی هم ابتدا به اسم مسجد شفیع بود. تا کنار چوب‌فروشی‌ها این قسمت بود. سمت ده مجنون و وکیل آقا ده بود که کدخدای آنجا حاجی توکلی بود.

سراب همت کجا بود؟

سراب همت و قنبر و سعید کنار هم بودند (جای فعلی میدان فردوسی). از میدان دوم (مصدق) باغ شروع می‌شد تا بالا که بعداً آمدند و وسط را خیابان کشیدند، روزهای جمعه همه از ریز ودرشت می‌رفتند داخل باغ هیچ‌گاه باغبانان برخورد بد نمی‌کردند و خیلی هم از مردم استقبال می‌کردند (با خنده...ولی حالا سرتم می‌شکنند).

چه حمام‌هایی وجود داشت در شهر که معروف بودند؟

میرزا سلیم خان در کوچه ما، حمام سمت مسجد آیت‌الله نجومی، سمت بانک ملی سابق جای زورخانه علمدار.

مکان‌های ورزشی فرهنگی بود؟

زورخانه وجود داشت، یکی کلوچه‌پزها، یکی فیض‌آباد و یکی از سبزه‌میدان به سمت پایین سمت چپ.

دوستان و هم‌بازی‌های شما کیا بودند؟

سیروس جهان سوز فوتبالیست بود و چشمم را مصدوم کرد که به لندن هم رفتم بابت معالجه و... یکی هم شهردار بود به اسم کیهان، یکی خلیل صدوقی.

پهلوان‌های زمان شما کیا بودند؟

یدی پهلوان شاگردم بود، محمد آقا کنوله ای، تقی کور.

بزرگ علاف خانه چه کسی بود؟

مرحوم آقا رحیم.

علمای بانفوذ شهر چه افرادی بودند؟

چهارتا مجتهد بود که در شهر نفوذ داشتند، امام‌جمعه، پدربزرگ من، فیض مهدوی و جلیلی‌ها.

آب‌شوران از کجا شروع می‌شد و به کجا ختم می‌شد؟

آب‌شوران از سراب سعید و سراب قنبر حرکت می‌کرد بعد مسجد بروجردی مسیر عوض می‌شد و سمت فیض‌آباد و بعد می‌رفت تا به قره‌سو می‌رسید و همه مردم آب آب‌شوران را می‌خوردند، حتی آب آب‌شوران به داخل بعضی خانه‌ها رفته و چاه آب درست‌شده بود.

خیابان لشکر وجود داشت؟

این منطقه همه باغ بود، عجب باغ‌هایی داشت، وقتی‌که سربازخانه به این سمت انتقال داده شد باغ‌ها را خراب کردند بخاطر مسائل امنیتی که آن‌وقت‌ها می‌گفتند.

در کتاب‌های گذشته وقتی‌که تخصصی به کرمانشاه نگاه می‌کنیم شهر مهمی بوده، آن‌گونه که خیلی از سفارت‌ها و یا کنسول‌ها در این شهر بوده، کنسولگری انگلیس کجا بود؟

همان مکان شهرداری ابتدای خیابان شریعتی که البته چند نفر از کارکنان سفارت هم آنجا دفن شده‌اند.

کنسولگری عثمانی و روس‌ها کجا بود؟ عثمانی‌ها در همان کوچه‌ای که نماز جمعه می‌خواندند همان نزدیکی بود و روس‌ها هم در میدان دوم (میدان دبیر اعظم یا همان مصدق) به‌طرف فردوسی یا همان کنار استانداری سابق.

اسم دبیر اعظم آمد مسلماً از ایشان یا فرزندان ایشان در زمان شما کسی بوده که بشناسید، کمی توضیح بدهید؟

دبیر اعظم از بزرگان کرمانشاه و رجال معروف گذشته بود که من ایشان را ندیدم ولی پسرش از شاعران بزرگ دوره بود به اسم محمدحسن مدنی.

راجع به آقای مدنی صحبت کنید؟

مدنی پسر دبیر اعظم معروف بود که ایشان یک عالم بزرگ بود، همسرش با ما نسبت داشت. دبیر اعظم یک پسر داشت و دو دختر که پسرش با حاجی‌زاده‌ها وصلت کرد، مدنی پسر، از سمت بیستون به سمت کرمانشاه درحرکت بوده که داخل رودخانه سقوط می‌کنند و "حالا دردسری هم بعد مرگ ایشان اتفاق افتاد" و آن دو باهم فوت کردند که بعضی‌ها درآوردند که یکی قبل دیگری فوت کرده و مال و اموالشان را بالا کشیدند و... منزلش هم که اول خیابان بهار تبدیل به مدرسه شد.

شما یک کتاب هم درباره خاندان آل آقا نوشته‌اید که واقعاً یک پژوهش بزرگ محسوب می‌شود کمی توضیح بدهید؟

بله، در تهیه این کتاب که شجره آل آقا است و جمع‌آوری اسناد و مدارک و عکس‌های آن مدت 45 سال به طول انجامید که شهر به شهر و حتی کشورهای زیادی هم رفتم، در طول این سال‌ها به 23 کشور اروپا و آمریکا را بخاطر جمع‌آوری اسناد و جویا شدن و پرس‌وجو سر زدم، به (خنده می‌گفت): پاهایم را در آن سفرها از دست دادم.

خوب حاج‌آقا چه سالی به شغل معلمی مشغول شدید؟

در سال 1329 خورشیدی رسماً در مدارس شهرم مشغول تدریس شدم و 51 سال در مدارس آموزش‌وپرورش مشغول تدریس و خدمت به دانش آموزان عزیزم شدم.

شما کتابخانه‌ای داشتید که جز کتابخانه‌های مهم شهر بود، چه بلایی سر آن آمد؟

خب، کتابخانه‌ای که ما داشتیم مهمانسرا هم بود، یک‌شب چون هوا سرد بود خادم هیزم زیادی در اجاق آن می‌گذارد و چون اتاق هم تیر چوب بود آتش می‌گیرد، تمام نسخ آن خطی بود و خیلی از آن‌ها از پوست بود، اینجانب حدود 27 گونی از آن را به قم برده که تکمیل کنم و نواقصش را رفع کنم اما مقدور نبود.

اهل مطالعه هستید؟

بخاطر چشمم نمی‌توانم ولی خبرها را زیاد پیگیری می‌کنم.

به چه کتاب‌هایی علاقه داشتید؟ یا بهتر بگویم کدام آثار را بیشتر دوست داشتید؟ اهل مطالعه رمان یا داستان هستید؟ آخرین کتابتان که خواندید چه بود؟

ما معمولاً کتاب‌های مذهبی می‌خواندیم، کتابی که بیشتر مطالعه می‌کردم کتاب راشد بود حسینعلی راشد (او روحانی شیعه اهل ایران بود 1284-1359 ش. شهرت او بخاطر سخنرانی در رادیو بود، راشد در دانشگاه تهران و مدرسه سپه‌سالار تدریس می‌کرد و بخاطر سخنرانی برعلیه کشف حجاب به زندان رفت، مهم‌ترین رویکرد سیاسی او حمایت از نهضت ملی شدن نفت بوده است، راشد پیشنهاد تصدی معارف را نپذیرفت، از راشد آثار زیادی برجا مانده درزمینه فقه و فلسفه)، منبر می‌رفت روضه می‌خواند و سخنرانی هم می‌کرد، با عوامل هم مشکل داشت یه جورایی مخالف بود، کتاب ایشان را متأسفانه سیل برد فقط مسائل و کتب راجب دین را مطالعه می‌کردیم، مجله اسلامی که در آن قالب علما مقاله می‌نوشتند، سیلی آمد که خانه ما چون لب آب شوران بود خانه را و کتاب‌ها را سیل برد، خانه ما در محله وزیری کنار خانه امام‌جمعه ابوعلی بود (آل آقا).

به شعر و شاعران علاقه دارید؟

شاعران کرمانشاه که یکی از آن‌ها از دوستان خودمان بود و رهبر هم شعرش را پسند کرده، جناب آقای بهزاد و (با خنده می‌گفت): بهزاد خیلی عالی بود ولی عصبانی بود گوش بعضی از بچه‌ها را می‌پیچاند و از کلاس بیرون می‌کرد، کلاسش جنب کلاس ما بود وقتی با صدای بلند مبحثی را توضیح می‌داد و یا عصبانی می‌شد کلاس ما هم خودبه‌خود ساکت می‌شد؛ اما بعد از کلاس معذرت‌خواهی می‌کرد و با شاگردانش بسیار دوست بود، اهل ادب می‌گفتند: در حال حاضر از همه شاعرها در کرمانشاه جلوتر است.

حاج‌آقا برار معتضدی را می‌شناسید؟ می‌گویند خائن بوده البته بحث خیانتش در مشروطه به یار محمدخان آیا واقعاً راست بوده؟

این‌ها دو برادر بودند که قصابی می‌کردند. جریان حاجی معتضد و...پسرش در چوب آب خودش را کشت، ابتدای میوه‌فروش‌ها (در طویله) سمت پارک شیرین یک قهوه‌خانه بود که نزدیکی آنجا خودش را کشت، خیلی خوش‌تیپ بود که این اواخر معتاد شد که از او هم دو پسر باقی ماند و آن‌ها هم معتاد بودند.

شاگردان شما چه افرادی بودند؟ البته کسانی که سرشناس هستند؟

میر جلال‌الدین کزازی شاگردم بود و می‌گفت: تمامی نوابغ کوتاه بودند مانند انیشتین و بنده.

مصری و زنگنه هم از شاگردانم بودند و تعدادی از نمایندگان مجلس (با خنده می‌گفت): وقتی روحانی کرمانشاه آمده بود آقای زنگنه ماشین فرستاد دنبال‌مان با محافظ شخصی که ما را به روحانی معرفی کند.

سال 29 استخدامی شما مقارن بود با جنبش ملی، اوضاع کرمانشاه چگونه بود؟

مردم همه بیرون ریختند و جلوی شرکت نفت اعتراض کردند و انگلیسی‌ها را بیرون انداختند و نفت را به دست گرفتند.

بهترین خاطره از زمان استخدامی و کار یادتان است؟ خاطره شیرین دارید؟

از زمان استخدامی تا بازنشستگی در مدرسه لحظه‌لحظه برایم شیرین بوده.

انجمن‌های ادبی زمان شما کجا بود؟

یکی منزل مهدوی بود که خودم می‌رفتم یکی هم‌مدرسه شاهپور و یکی هم‌مدرسه رازی.

مدرسه عصمتیه کجا بود؟ و مؤسس آن کی بود؟

چهارراه اجاق سمت هشتی انقلاب که پله‌پله ها به سمت بالا می‌رود پشت حمام سرتیپ خانه‌خراب که بالاترش مدرسه آذرم که مدتی هم به اسم پروین اعتصامی، این مدرسه اولین مدرسه دخترانه در کرمانشاه بود که توسط سید حسین کزازی رئیس معارف وقت تأسیس شد که با تحریک آیت‌الله حائری شخصی به اسم قهرمان او را به قتل رساند.

مکتب‌های قدیم کجا بود؟

یکی مسجد آقای نجومی یکی هم فیض‌آباد.

روزنامه‌ها قدیمی کدام ها بودند؟

یکی بیستون و یکی ملی.

موسیقی‌دان‌های معروف زمان شما چه افرادی بودند؟

حبیب ویالونی، حافظی.

از نویسندگانی که با آن‌ها در ارتباط بودید چه کسانی بودند؟

 با علی‌محمد افغانی البته دریکی دو جلسه ایشان حضور داشتند دیداری داشتم ولی جناب کازرونی شاگردم بود.

دغدغه شما برای کشور چیست؟

مردم راحت باشند.

شما زمانی مشاور دادگاه بودید نظرتان راجب قضاوت و حکم چیست و چگونه رفتار می‌کردید؟

روزهایی که می‌دانستم قرار است حکمی داده شود دادگاه نمی‌رفتم.

چرا شما همیشه لبخند دارید؟

برای اینکه از بالا راضی هستم و شادی در تقوی است.

آیا این خبر مفید بود؟
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

مهمترین اخبار

گفتگو

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه