دم خروس گروهک های تجزیه طلب بیرون زده است؛
سناریوی نخ نمای همدردی با مردم کرد ایران
به محض وقوع حادثه عده ای نقش دایه مهربانتر از مادر را بازی می کنند و با شین و واویلاهای دروغین بر غم و اندوه وارد شده بر جامعه هیزم تفرقه می اندازند و سعی دارند به نام «کرد» موقعیت ویژه ای را که غریب به چهل سال است در انتظار آن هستند، را یک شبه بدست بیاورند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، دختر جوان کرد ۲۳ ساله با نام مرحوم مهسا امینی طی دستگیری توسط پلیس ارشاد تهران در فضای داخلی کلاس های آموزشی، پس از بحث با مسئول این حوزه حالش به هم می خورد، بیهوش میشود و به رغم تلاش اورژانس و بیمارستان متاسفانه جان خود را از دست می دهد.
عکس های بیمارستان وی که به کما رفته و دستگاههای احیا به بدنش وصل است به سرعت در فضاهای مختلف مجازی دست به دست می گردد با این عنوان« مهسا امینی پس از دستگیری و برخورد پلیس ارشاد به کما رفته است...»
همه ناراحت و نگران شرایط این دختر جوان را پیگیری می کنند و در همین زمان هاست که عکس ها به سرعت از زوایای مختلف مرحوم، به سرعت در فضای مجازی منتشر می شود و بعد از گذشت یک روز، خبر فوت وی منتشر می گردد.
عکس ها به شدت ناراحت کننده هستند،پدر و مادری که از شدت عجز و ناتوانی در برابر مصیبت همدیگر را تنگ در آغوش گرفته اند، برادری که هنوز مبهوت رفتن خواهرش هست، صورت پاک و معصوم مهسا که در بین دستگاههای پزشکی محصور شده و اینطور می شود که همه ایران در غم از دست دادن مهسا امینی شریک می شوند ، تیتر روزنامه های سراسری و محلی همه ماتم، مطالبه و غم است...
مادرها و پدرها، پیر و جوان همه ناراحت هستند و می گویند چرا؟؟؟
و اینگونه فشار غم و هیجان ناشی از یک پدیده اجتماعی در غالب اعتراض بخشی از جامعه سر باز می کند.
همه میخواهند ببینند چه اتفاقی افتاده است و چرا باید چنین فاجعه ای زیر لوای نیروی انتظامی و گشت ارشاد رخ دهد، اما در این بین یک نکته بسیار قابل توجه است و آنهم اینکه به محض وقوع حادثه عده ای نقش دایه مهربانتر از مادر را بازی می کنند و با شین و واویلاهای دروغین بر غم و اندوه وارد شده بر جامعه هیزم تفرقه می اندازند و سعی دارند به نام «کرد» موقعیت ویژه ای را که غریب به چهل سال است در انتظار آن هستند، را یک شبه بدست بیاورند، احزاب و گروهک های منافقی که سالهاست رد پای نامردی ها و نسل کشی هایشان بر پیکره این بوم و دیار به اسم «کسب آزادی برای ایران آزاد» حک شده است، حال برای مردمان غیور کرد، علم آزادی خواهی سر می زنند، در سوراخ موش هایشان به مدد پول های استعمار که عامل بقایشان هست، صبح های قهوه و کیکشان را می نوشند و با سیاه پوشتی های ما سلفی می گیرند و استوری می کنند برای دنیا که « وا اسفا، کردها تنها هستند...»!
جملات و دلسوزی های نخ نمایی که سالهاست سرنخش را پیدا کرده ایم و شاید آنها به یاد نیاورند اما حافظه ایران و ایرانی بخصوص مردمان غیور کرد، بی غیرتی هایشان را فراموش نکرده و مطمئنا ایرانی قبول نخواهد کرد که با طناب پوسیده سرسپردگی این مزدوران به چاه تجزیه شدن و جدایی از ایران بیفتیم.
پلان اول؛
جرمشان دیدن بود!
«در جریان بمبگذاری ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۸۹ که همزمان با رژه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود عوامل گروهک تروریستی"کومله" به دستور سرکرده این گروهک یعنی عبدالله مهتدی، بمبی را در میان جمعیتی که برای دیدن مراسم رژه نیروهای مسلح در مرکز شهر مهاباد جمع شده بودند منفجر کردند که در جریان این انفجار تروریستی متاسفانه ۱۲ نفر به شهادت رسیده و ۴۰ نفر نیز بشدت مجروح میشوند.»
پلان دوم
مردانگی شان را وقتی مردها نبودند، نشان دادند
روستای دولاب سنندج ؛ماجرای حمله کومله به این روستا را اینگونه روایت می کنند: ...وقتی کومله خبردار شده بود که تعداد زیادی از نیروهای ما به دروه آموزشی رفتند و نفرات ما کم است از فرصت استفاده کردند و ساعت ۴ صبح به روستای دولاب حمله کردند تمام مردان روستا که در روستا حضور داشتند اسلحه به دست گرفتند و اطراف روستا را گرفتند، درگیری شدیدی شروع شد صدای تیر و تفنگ، رگبار و ... از هر طرف روستا به گوش میرسید، رعب و وحشتی کل روستا را فرا گرفته بود از ترس ضدانقلاب سالخوردگان، بچهها و زنان در آغول حیوانات خود را پنهان کرده بودند آنهایی هم که توانایی جنگیدن داشتند اسلحه دست گرفته بودند و در نقاط مهم روستا مستقر شدند.
تعداد نیروهای کومله زیاد بود یکی یکی نیروهای ما شهید میشدند و جوی خون در کوچه پسکوچههای روستای دولاب جاری شده بود، در این درگیری که از ساعت ۴ صبح تا ۷ شب ادامه داشت ۱۸ نفر از اهالی روستای دولاب و ۲ نفر بسیجی به شهادت رسیدند حتی مردم روستا فرصت نداشتند که جنازهها را از داخل کوچهها جمع کنند دیگر کاری از دستمان برنمیآمد، ضدانقلاب بخشی از روستا را گرفته بود و اگر اقدامی نمیکردیم مطمئنا کل روستا را میگرفت...»
پلان سوم
پژاک و شعار همه باید فدای آنها شوند
سامان دانشور، جوانی از روستای "گویزه کویره" شهرستان مریوان، استان کردستان بود، سامان قبلاً چند سال در صف تروریستهای پ.ک.ک فعالیت کرده بود اما بعد از پی بردن به ماهیت واقعی این گروهک تروریستی در سال ۱۳۹۶ از آنها جداشده و به روستای زادگاه خود بازگشته و در زمین پدری مشغول به کشاورزی میشود اما تروریستهای پژاک جدایی سامان را تحمل نکرده و به وی پیام میدهند که باید دوباره به آنها بپیوندد، زمانی که سامان این خواسته آنها را رد میکند، در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ هنگامیکه در مزرعه همراه مادر و خواهرش به کار کشاورزی مشغول است توسط سه نفر از تروریستهای پژاک در روز روشن و جلو چشم مادر و خواهرش به رگبار بستهشده و ترور میشود.»
پلان چهارم
کشتار دسته جمعی برایشان مثل آب خوردن است
اعضای گروهک تروریستی پژاک در جنایت خود، روز جمعه ۲۹ تیر ماه سال ۱۳۹۷ به پاسگاه مرکزی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) نیروی زمینی سپاه در روستای دری واقع در منطقه مریوان استان کردستان، حمله کردند که در نتیجه این حمله تروریستی، یک زاغه مهمات در حوالی پاسگاه مزبور منفجر شد و تعداد ۱۱ تن از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند.»
اینها تنها گوشه کوچکی از سلاخی ها و نسل کشی های این گروهک های منحوس در غرب کشور است که به اسم «آزادی» در مسیر احیای قانون برده داری گام بر می دارند و حال علم « ای وای یک دختر کرد، کشته شد» برداشته اند و می خواهند مثلا خونخواه مرگ مرحوم امینی باشند، این دایعه بیشتر یادآور آن ضرب المثل معروف « دم خروس و قسم حضرت عباس » این گروهک های معلوم الحال است.
ناگفته پیداست که مردم کرد آنقدر غیور و پهلوان پرور هستند که هیچ گونه ظلمی را بر نمی تابند و خونشان قطعا بر روی هم نوعانشان به جوش می آید . این مهم را سالهاست که به اثبات رسانده اند اما در این مسیر قطعا شرط عقل و منطق حکم می کند که هوشیارانه و به دور از هرگونه تعصب کورکورانه تمامی جوانب حادثه مورد تحقیق قرار گیرد.
بیشتر بخوانید:
داغ مهسا، درسی برای هوشیاری باشد
"مردم" رمز اصلی هشت سال ایستادگی بودند
بیانیه سازمان پزشکی قانونی درباره علت فوت مهسا امینی
مادر مرحومه جراحی تومور مغزی دخترش را گزارش کرده بود
واقعیت امر این است که امنیت یکی از مهمترین و اساسیترین نیازهای بشری است که مفهوم آن با هستی انسان پیوند ناگسستنی دارد، امروز این مقوله به قدری حائز اهمیت است که اجرای برنامههای نوسازی و بازسازی، شکوفایی اقتصاد کشور، سرمایه گذاری، طرح ریزی برای توسعه، استفاده بهینه از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی و... نیاز به زمینه آرام و مطمئنی دارند که جز در سایه امنیت این امر محقق نخواهد نشد.
با توجه به آنکه گروهکهای تروریستی، بقای خود را در عدم توسعه یافتگی مناطق شمال غرب و غرب کشور میدانند، به همین دلیل تمام تلاش خود را جهت ایجاد محیطی ناامن برای سرمایه گذار و سرمایه انجام میدهند باهدف اینکه شاخصهای اقتصادی همچون نرخ بیکاری کاهش پیدا نکند تا بتوانند جوانان سرخوردهای که آیندهای برای خویش متصور نیستند را فریب داده و جذب نمایند.
ارسال نظر