به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در زرین شهر اصفهان؛
روایت عشق و دلدادگی آموزش و پرورش در یک نگاه
به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی آیین رونمایی از کتاب محراب راهیان خدا و خود آیی در سالن اجتماعات، آموزش و پرورش زرین شهر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج اصفهان، به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی آیین رونمایی از کتاب محراب راهیان خدا و خود آیی به همراه نکو داشت پنجاهمین سال تاسیس دبیرستان حضرت فاطمه زهرا (س) زرین شهر، با حضورمحسن سالاری مدیر آموزش و پرورش زرین شهر، رئیس کتابخانه عمومی شهرستان لنجان، اعضای شورای شهر، پیشکسوتان و مؤلفین فرهنگی،دکتر آزاد دبیر مجامع ادبی کشور ، نویسندگان دانش آموز و اصحاب رسانه همچنین با همت و پیگیری های معاونت پرورشی ،رییس حوزه پژوهش،کارشناسان حوزه فرهنگی ،تربیتی و سلامت در سالن اجتماعات، آموزش و پرورش زرین شهر برگزار گردید.
به دعوت بزرگان افتخار داشتم تا به همین بهانه در کنار دریاچه ای زلال از عشق و دلدادگی انسان های واقعی با جنسی از خدمت ،صداقت و نجابت میهمان باشم.
پا به سالن که می گذاشتی تابلوی زیبا و زنده با حضور جوانان دیروز و جوانان امروز چشم را نوازش می داد و عطر وجودشان بی اختیار تو را چون کتابی ناخوانده که سالها عطش خواندنش را داشتی برای دانستن ناگفتههایشان وسوسه ات می کند.
۳۵ کتاب تالیف شده با قلم شیوای معلمین پیشکسوت، ۵ کتاب توسط دانش آموز نویسنده و ۳۸ اثر کتاب در دست چاپ که ۴ اثر آن به قلم دانش آموزان به رشته تحریر در آمده است.
ردیف جلو با حضور پیشکسوتان نامدار،چون نگینی بر انگشتر در سالن میدرخشید ، مهندس سلیمیان شهردار اسبق زرینشهر که خدمات خیرخواهانه وی جدا از مسئولیت شهردار بودنش از سال ۴۷ تا ۱۳۵۵ در راستای با سواد شدن دختران این منطقه برای همیشه در دفتر تاریخ این مرز و بوم ماندگار شده، دعوت از رئیس سابق آموزش و پرورش ،بازنشستگان، معلمین و مدیران قدیمی و موسسین مدرسه حضرت فاطمه زهرا (ع) که ۵۰ سالگی اش را امروز به جشن نشسته اند حاوی یک پیام دلنشین برای کلیه میهمانان بیگانه در این جمع بود.
تکریم به پیشکسوتان یک اولویت است
سالاری مدیر آموزش و پرورش شهرستان زرین شهر در ابتدای سخنان خود ضمن خیر مقدم به حاضرین گفت: پروردگار مهربان در کتاب آسمانی ما قرآن به قلم و هر آنچه که می نویسد سوگند خورده و این وظیفه ماست که از نویسندگان و آثار ماندگار شان تکریم و تجلیل کنیم ، نویسندگان و شعرا تجربیات و دانش خود را از طریق کتاب هایی که تالیف می کنند به نسل های آینده منتقل می سازند و نقش موثری در پویایی جامعه دارند. تکریم نویسندگان باعث تشویق کودکان، نوجوانان ،جوانان و همچنین جامعه به امر کتابخوانی میشود .
وی با اشاره به این موضوع که تجلیل و تکریم از همه افرادی که زندگی خود را وقف آموزش و پرورش نسل جوان کرده اند همچنین نویسندگان ،وظیفه ملی و فرهنگی ماست گفت؛ امروز ما در جمع خود نوجوانان صاحب قلمی را داریم که حضورشان باعث افتخار ماست و با تداوم و حمایت این عزیزان می توانیم شاهد اتفاقات بزرگ و مهمی برای ترسیم چشم انداز زیبایی فرهنگی کشورمان باشیم .
در این همایش دکتر مهرناز آزاد دبیر مجامع ادبی کشور به عنوان یکی از سخنرانان برنامه در خصوص اهمیت و جایگاه کتاب و کتابخوانی در رشد یک جامعه گفت :بدون شک کتاب حافظه تاریخی ملت هاست، فرهنگ ها را به یکدیگر مرتبط می سازد، خواندن کتاب به مانند غذای روح و مغز است ،انسانهایی که کتاب میخوانند در ارتباطات کلامی، فردی، اشتغال، درس، کار و زندگی موفقیت بیشتری دارند و نسبت به اتفاقات پیرامون خود آگاه تر هستند ، به ندرت در دام جنگ نرم و هیجانات خبری دشمن گرفتار میشوند و به همین دلیل میتوانند مدیران موفقی باشند. مطالعه می تواند الهام بخش و تغییر دهنده باشد،خواندن بیوگرافی انسانهای موفق و چالش هایی که آنها پُشت سر گذاشته اند در ما ایجاد انگیزه میکند، میتوانیم با مطالعه زندگی انسانهای شایسته و موفق و درس گرفتن از رفتارهای انسانهای بد به انسانی بهتر تبدیل شویم.
آنچه بیشتر از همه در این همایش قابل توجه ویژه بود ،تقدیر خالصانه سخنرانان از زحمات معلمین ،مدیران و خیرین مدرسه سازی بود که خواندن نام شان خاطره بسیاری از خدمات و دلسوزی های شان را ترسیم میکرد.
افرادی که در طی گذر زمان برای رشد و توسعه سازی مدارس منطقه خود را به فراموشی سپرده بودند. معلمین پیشکسوتی که در گذر زمان موی سیاه خود را برای خدمت به جامعه و آموزش با سپیدی معاوضه کردند. دانش آموزانی که امروز در سنین میانسالی هر کدام در جایگاه استاد دانشگاه، دکتر، مهندس، معلم برای ادای احترام به نزد معلمین پیشین خود می آمدند و پرسشی که تکراری اما دلنشین بود،
( استاد آیا مرا میشناسی ؟)و استاد سالخورده با چشمانی به اشک نشسته از شوق، سر را به معنای تایید تکان می داد ، لازم نبود کلامی رد و بدل شود چرا که نگاه ها و در آغوش گرفتن ها خود دنیایی از سخن بود.
به سراغ بانو بحجت میر محمد صادقی یکی از پیشکسوتان فرهنگی که خاطرات شنیدنی از سالها خدمتش را در کوله بار تجربیاتش با خود همراه دارد میروم، چشمانی زیبا و لبریز از مهر ،لبخند شیر ین و کلام گرمش مرا را به حسادت وا داشت که کاش تجربه شاگردی وی را داشتم.
بانو بحجت میر محمد صادقی سال ۱۳۴۴ از تربیت معلم فوق دیپلم میگیرد ،مادر کودکی یکساله با ۲۰ سال سن به عنوان مدیر مدرسه دخترانه زهره زرین شهر، پا به عرصه خدمت میگذارد، سال ۴۶ به مدرسه آذر میرود ،می گوید آن زمان زرین شهر دو محله داشت،محله ترک ها و محله روستایی، مدرسه آذر ۶ کلاس داشت ،کف حیاط پُر از سنگ و کلوخ بود و ما برای اینکه بچه ها اذیت نشوند با کمک اقای سلیمیان شهردار وقت و معلمین با دست سنگهای بزرگ را جمع و با گاو آهن زمین را صاف میکردیم.
وقتی دخترها کلاس ششم را به پایان بردند ما دبیرستان نداشتیم،و از آنجایی که نمیخواستیم بچه ها از درس خواندن محروم شوند یکی از کلاس ها را برای آموزش دبیرستانی ها اختصاص دادیم، آن زمان معلم مرد برای آموزش به دختران بخصوص در روستاها مقبولیتی نداشت، اما از آنجایی که همه همسرم اقای هاشمیان را قبول داشتند اجازه دادند معلم دختران دبیرستانی شود، با جناب شهردار به درب خانه ها رفته و با سختی و مشکلات فراوان ۱۲ شاگرد را ثبت نام کردیم.
به همین اکتفا نکردیم،یک زمین در کنار مدرسه آذر وجود داشت و به کمک یکی از خیرین جناب کارونی که دخترشان هم از شاگردان ما بود چند کلاس ساخته شد،مردم هم انصافا خیلی برای ساختن کلاس ها کمک کردند چرا که به ما اعتماد داشتند و آرام آرام کلاس ها اضافه شد.
از آنجایی که من اصالتا اصفهانی بودم چندین بار پیشنهاد شد که می توانم به مدارس اصفهان بروم اما قبول نکردم چرا که قلب من به وجود دختران این منطقه گِره خورده بود.بعدها آقای چیت ساز که بسیار مردی نجیبی بود در تدریس دختران به ما کمک کردند، آن زمان زرین شهر زمستان های خیلی سردی داشت،باران و برف که میبارید که دست و صورت بچه ها تَرک تَرک می شد،من دستهایشان را با آب گرم و صابون آرام کیسه میکردم و بعد کِرم می زدم،موهای شان را که گاه در هم تنیده بود شانه میکردم، راستش را بخواهید کسی جرات نمی کرد به موی این بچه ها دست بزند از بس نا آرامی میکردند اما من گاهی موهایشان را کوتاه می کردم یا می بافتم.
هیچ گاه در طول خدمت حتی با انگشت دانش آموزی را تنبیه نکرده و همیشه آنها را با عنوان دخترم و مادر صدا می کردم، من عاشقانه دوست شان داشتم، روزنامه دیواری و کتابخانه درست میکردم و با همکاران با حداقل امکانات، کلاس ها را با کارهای دستی تزئین می کردیم،همسرم گاه با خنده میگفت اگر به تو چیزی نگویم جمعه ها هم در مدرسه می مانی.
همسرم لیسانس روانشاسی داشت ،ریاضی و ادبیات را تدریس میکرد و به حوزه علمیه زبان انگلیسی آموزش میداد، در کنارش کارهای تعمیرات مدرسه ما را نیز انجام می داد.
من افتخار داشتم تا در زمان خدمت با انسانهای بزرگی چون مصطفی سلیمیان، کارونی و خیلی های دیگر آشنا و همکار شوم.
تلخ ترین خاطرات من زمانی بود که دو دانش آموزم به نام اسماعیلی که خواهر بودند در مسیر دانشگاه دچار سانحه تصادف شده و جانشان را از دست دادند.
شاید باورتان نشود ولی یکی از تلخ ترین خاطرات من زمان پایان سال تحصیلی بود که ریز نمرات را تحویل میدادم و به خاطر ۳ ماه جدایی از بچه ها، گریه میکردم.
قشنگ ترین خاطره هم بر میگردد به وقتی که یک روز بچه ها به مناسبت روز معلم برایم یک کدو تنبل بزرگ آوردند، آن سال برف سنگینی باریده بود و من ماه های آخر بارداری را سپری میکردم، چون نمیشد به خانه برویم با کمک معلم ها کدو را روی بخاری با سبزی اوماج که یک سبزی بومی و خودرو هست تا شب پخته و خوردیم.
امروز خوشحالم که میبینم بسیاری از این دانش آموزان دکتر، مهندس یا استاد دانشگاه هستند و واقعا خستگی سالها کار از تن مان بیرون میرود، جناب سلیمیان شهردار وقت آن زمان برای ساخت دبیرستان و باسواد شدن بچه ها بخصوص دخترها زحمات بسیاری کشیدند و همه ما موفقیت امروز این جوانان را مدیون پیگیری های وی هستیم.
به گزارش موج؛ در پایان این برنامه از تابلوی یادبود، پنجاهمین سال تاسیس دبیرستان حضرت فاطمه زهرا(س) توسط معلمین بازنشسته و پیشکسوت و مسولین حاضر رونمایی شد و به رسم یادبود به مولفین ، نویسندگان و دانش آموزان حائز رتبه در مسابقه کتاب و کتاب خوانی و قصه گویی برتر استان اصفهان، با اهدا حکم و هدیه ایی به رسم یاد بود تجلیل به عمل آمد.
ارسال نظر