English

تمامیت کریم اهل بیت (ع) همه درس است برای تشخیص مسیر امروز

امام حسن (ع)، نمونه برتر الگوی انسانی و چشمه جوشان کرامت، سخاوت و معدن همه برتری‌ها و فضایل انسانی از علم تا عمل بودند و تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می ‌گرفتند، از این سیره کریم اهل بیت بهترین مسیر به جامعه مطلوب محسوب می‌شود.

تمامیت کریم اهل بیت (ع) همه درس است برای تشخیص مسیر امروز

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری موج، انسان برای رسیدن به رشد، کمال و بالندگی انسانی و اخلاقی، نیاز به الگوهای انسانی و اخلاقی دارد که پیشوایان پاک دین(علیهم السلام) به دلیل بهره‌مندی از ویژگی عصمت و دوری از عصیان و اشتباه، بهترین الگو و نمونه در بین بشریت است. امام حسن( ع) در همه عرصه‌های سیاسی، عبادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی، بهترین و نمونه‌ترین الگو برای جهان بشریت به خصوص مسلمانان می‌باشد، همچنین بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران از بارزترین ویژگی امام مجتبی(ع) می‌باشد که بهترین سرمشق برای دوستداران او است.

حیات سیاسی امام حسن(ع) در زمانی که پس از شهادت امام علی(ع) و بیعت مردم به خلافت رسید بسیار کوتاه است. اما همان دوران شش ماهه بستر تحولات بزرگی برای جامعه اسلامی‌شد. امام با لشکریانی مواجه بود که همگی با او از نظر عقیدتی همسو نبودند. مشکل همیشگی قبیله‌گرایی عربی. مردمی ‌که در بزنگاه‌های سیاسی و نظامی ‌رفتارهای متعارضی از خود بروز می‌دادند و تحرکات خطرناک یک شورشی و کودتاچی داخلی به نام معاویه، به‌علاوه امپراتوری روم که چشم انتظار ضعف و جنگ داخلی درون مرزهای اسلامی‌ بود، همه و همه موجب شد تا امام در برابر شورش و اعلام جنگ معاویه موضعی متفاوت داشته باشد.

امام حسن(ع) با تحلیلی درست از شرایط روز جامعه و خطراتی که جنگ امت اسلام را تهدید می‌کرد با معاویه صلح کرد و حکومت را به او واگذار کرد. تاریخ اسلام و شیعه، حسن‌بن علی(ع) را امام صلح می‌نامند و پیامبر او را نجات‌دهنده امت خوانده بود. صلح حسنی نجات‌دهنده امت پیامبر(ص) بود. این روایتی است که در مصاحبه پیش‌رو با دکتر محمدا... اکبری، نویسنده، پژوهشگر، مدرس دانشگاه و عضو هیات علمی‌ جامعه المصطفی العالمیه به واکاوی آن پرداخته‌ایم.

 

در حیات سیاسی امام حسن حکومت مهم بود یا حفظ امت؟

سخن گفتن دربار ائمه معصومین(ع) و نسبت دادن کارها به ایشان کاری بسیار دشوار و سخت است اگر ما دوران حکومت حضرت امام حسن(ع) را به لحاظ سیاسی به دو برهه تقسیم کنیم، دوره نخست به زمانی بازمی‌گردد که امام در راس کار بود و قسمتی از قلمرو اسلامی ‌تحت حکومت ایشان بود. دوره دوم از حیات سیاسی امام مربوط می‌شود به ماجرای صلح. بعد از صلح دوران حکومت بسیار کوتاه، پرماجرا و پردردسر بود.

در واقع دوره حکومت امام مجتبی(ع) به قدری کوتاه بود که می‌توان گفت حکومتی مستقر نشد که بتوان درباره آن سخن گفت و از اهداف و نتایجش صحبت کرد. زمانی که امام علی(ع) به شهادت رسید علاوه بر مردم لشکریان کوفه گرد امام حسن(ع) جمع شدند و با ایشان بیعت کردند اما در همان ایام یک یاغی شورشی در سرزمین شام به نام معاویه از شام به سوی عراق لشکرکشی و حکومت نوپای امام را به جنگ تهدید کرد.

اما آنچه در تاریخ صلح امام حسن(ع) مهم است این است که آن کسی که واقعا تمایل به صلح داشت، معاویه بود. او به پشتوانه سازمان تبلیغی قوی بیست ساله‌ای که ساخته و پرداخته بود و سیاست‌بازان زیرکی که گرد خود جمع کرده بود، توانست فضا را به سمتی هدایت کند که صلح برقرار شود. خواسته و پیشنهاد معاویه به امام این بود که حکومت در ازای هرچیزی که امام از او بخواهد به شام واگذار شود. به همین مناسبت هیاتی از سوی معاویه به نزد امام آمد و استدلال‌های او را مطرح کردند که معاویه فردی لجوج است و از خواسته‌اش کوتاه نمی‌آید اما شما فرزند پیامبری صلح را قبول کن تا خون مسلمانان ریخته نشود. این هیات چندین مرتبه نزد امام آمدند تا این‌که هیات امام حسن(ع) اعلام می‌کند، امام طبق شرایطی حاضر به مذاکره است. شرایطی که از سوی هیات امام مطرح می‌شود به این قرار است؛ معاویه به سنت نبوی و سیره خلفای پیشین عمل کند. بعد از او حسن‌بن علی خلیفه شود، سالانه مقداری پول به امام و خانواده‌اش پرداخت شود. این معاهده را نزد امام می‌آورند و حضرت از پذیرش آن امتناع می‌کند و می‌فرماید اغلب بندهای این معاهده شخصی و مادی است، اگر قرار بود من پولی از معاویه دریافت کنم در همین مدت خلافت از بیت‌المال برداشت می‌کردم. این‌که بندهای معاهده مادی و سیاسی و به نوعی شخصی بود، مورد پذیرش امام واقع نشد.

 

معاویه معاهده اول را امضا کرد؟

بله. معاویه معاهده اول را امضا کرد. آن نسخه مورد تایید هیات معاویه و هیات امام بود اما به تایید امام نرسید. نسخه هیات دوجانبه گفت‌وگو تدوین‌کننده آن معاهده بودند نه امام و آن به مذاق معاویه خوش آمد. ۹۰درصد ماهیت آن با متنی که امام فرستاد متفاوت بود. در معاهده اولیه بیشتر به مسائل مادی و شخصی امام حسن(ع) توجه شد در حالی که در نسخه دوم که به امضای امام رسید آنچه مهم بود مردم و جامعه مسلمین بودند. نسخه نهایی به سود امت است تا امام امت. امام از معاویه می‌خواهد که متعهد شود تا کسانی که در رکاب علی(ع) در صفین با او جنگیده‌اند در امان باشند، مانند سابق به خانواده شهدا و مجروحان جنگ‌ها حقوق پرداخت شود، سربازان لشکر امام همچنان سرباز بمانند و بیکار نشوند. کسانی که از دولت امام حقوق می‌گرفتند، همچنان حقوق‌بگیر باشند. به جان، مال، ناموس و آبروی مسلمانی تعرض نشود. امنیت عمومی ‌برای همه مردم کوفه برقرار باشد. معاویه حق ندارد خلیفه پس از خود را تعیین کند و آن را باید به شورای مسلمانان واگذار کند. هر چند در مورد بند آخر نسخه‌های دیگری هست که در آن آمده است امام شرط می‌کند بعد از معاویه خود یا برادرش حسین‌بن‌علی خلیفه باشند اما طبق تحقیقات تاریخی که من داشتم امام شرط شورای مسلمانان را مطرح کردند و این یکی به صحت نزدیک‌تر است.

یاران امام اصرار داشتند که بندهای مالی را هم اضافه کنند اما حضرت حسن بن علی(ع) نپذیرفت. بعد از امضای صلح‌نامه، امام به کوفه آمد و حکومت را واگذار کرد. برخی از شیعیان افراطی به امام گفتند چرا حکومت را واگذار کردی؟ ما در رکاب تو بودیم و کمک می‌کردیم با معاویه بجنگی. امام خطاب به آنها فرمود: «من شما را امتحان کردم و سربلند بیرون نیامدید. شما با من بیعت کردید و باید با هرکس که من صلح می‌کنم در صلح باشید و با هرکس که در جنگم، بجنگید. چگونه شما از من اطاعت می‌کنید در حالی که به من حمله کردید. من مشتاق صلح نبودم بلکه برای حفظ جان شما صلح کردم. بیشتر سربازان من سمت معاویه بودند و ما را قتل‌عام یا اسیر می‌کردند و بعد با شروطی آزاد می‌شدیم و من برای این‌که چنین اتفاقی نیفتد و شیعه باقی بماند، صلح کردم.»

اگر بخواهیم شرایط زمان را تحلیل کنیم، شرایط سیاسی و نتیجه تمام شده صلح به نفع معاویه است زیرا اگر جنگ صورت می‌گرفت از نظر صحابه پیامبر او غاصب بود و با زور سلاح، خلافت را از خلیفه گرفته بود در حالی‌که برای توجیه افکار عمومی‌ بهترین راه برقراری صلح بود. معاویه به‌دنبال این بود که بدون جنگ و خونریزی و با کمترین هزینه سیاسی حکومت را به دست بگیرد اما امام از جنگ سودی نمی‌برد و تنها نتیجه جنگ، کشته شدن شیعیان و اسارت آنان بود. اموال پیروان امام مصادره می‌شد و آنان به‌سختی می‌افتادند. امام می‌فرماید من برای حفظ جان و مال شما به صلح تن دادم.

 

 صلح امام، نتیجه مصلحت امت است؟

بله. صلح امام نتیجه توجه به مصلحت امت و امنیت عمومی ‌است. صلح امام، تضمین‌کننده امنیت همه‌جانبه مردم است. نه‌تنها شیعیان بلکه همه مردم و ارتش در امان ماندند. گرچه معاویه بسیاری از بندهای صلح‌نامه را زیرپا گذاشت و به آن متعهد نماند اما درخصوص لشکریان و ارتشیان، معاهده را اجرا کرد. شیعیان تحت تعقیب قرار نگرفتند و حقوق افراد را قطع نکرد. به‌جز تعدادی که علیه او تبلیغ می‌کردند حقوق آنان قطع شد و تحت تعقیب قرار گرفتند. با تحلیل شرایط زمان صلح و بعد از آن شاهدیم امام مصلحت امت را در نظر گرفت نه خاندان خود را.

 برخی نویسندگان مغرض غربی و وهابی می‌گویند که حسن‌بن علی برای منافع شخصی و مادی صلح کرد و پولی که از معاویه گرفت را صرف ازدواج‌های متعدد و پرداخت مهریه زنان کرد. در حالی‌که چنین دروغ تاریخی صحت ندارد و هیچ بند مالی در نسخه اصلی صلح‌نامه وجود ندارد. اولین شخصی که این دروغ را علیه امام‌حسن(ع) مطرح کرد منصور عباسی بود. دلیل آن هم قیام نوادگان امام حسن(ع) علیه حکومت اوست. منصور عباسی این حرف را مطرح کرد تا بگوید که امام حکومتش را فروخت و شما حقی برای اعاده آن ندارید؛ در حالی‌که در کتب تاریخی این‌که امام‌حکومت و موقعیت سیاسی خود را فدای مصلحت امت پیامبر کرده است به صراحت بیان شده است. امام حسن‌مجتبی(ع) مصلحت امت را بر مصلحت خود ترجیح داد. در مورد حضرت علی(ع) نیز آمده است، زمانی که به امام گفتند حکومت حق شما بود و به شما ظلم شد چرا نجنگیدید؟ امام فرمود: تا وقتی به من ظلم شود تحمل می‌کنم و مصلحت امت را در‌نظر می‌گیرم.

 

راهبرد امام حسن(ع) در حفظ امنیت عمومی‌چه اندازه تاثیرگذار بود؟

از سال ۳۶ تا ۴۱ هجری بین مسلمانان همواره جنگ داخلی برقرار بود؛ جنگ جمل، صفین و... نتیجه جنگ‌های داخلی تضعیف قوای نظامی‌ مسلمانان بود. قدرت سیاسی و اقتصادی آنان تحلیل رفته بود و اگر جنگ دیگری رخ می‌داد قطعا ضربات سنگینی به مسلمانان وارد می‌شد. در همان ایام، حکومت ایران سقوط کرد اما حکومت روم حکمرانی خود را داشت. روم گرچه هنوز حکومت مرکزی داشت اما بسیاری از سرزمین‌های خود را از دست داده بود. مناطقی مانند لیبی، مصر، مراکش و... در دست مسلمانان بود. با وجود این شرایط اگر جنگ دیگری بین دو طرف مسلمان رخ می‌داد، ارتش حکومت مرکزی اسلامی ‌توان حفظ مرزها را از دست می‌داد. سربازان مرزی خسته بودند و توان مبارزه در دو جبهه جنگ داخلی و خارجی را نداشتند. خطر روم بسیار جدی بود و احتمال از دست رفتن مرزهای جغرافیایی بسیار زیاد بود. حفظ حکومت اسلامی ‌و مصلحت امت ایجاب می‌کرد تا از برپایی هرجنگ دیگری جلوگیری شود.

حفظ مرزها و مقابله با دشمن بالقوه پشت مرزها و پیشگیری از تضعیف ارتش مسلمانان از دلایل مهمی ‌بود که امنیت عمومی ‌امت را در پی داشت و جنگ داخلی آن را به مخاطره می‌انداخت. اگر دشمن خبردار می‌شد میان دو ارتش داخلی جنگ برقرار است، نسبت به سرزمین اسلامی ‌طمع می‌کرد و احتمال حمله وجود داشت. علاوه بر این، امام باید سایر جوانب امر را نیز درنظر می‌گرفت. ارتش امام از نظر عقیدتی چندپاره بود. برخی شیفته معاویه شده بودند و معلوم بود اگر جنگی رخ می‌داد پشت امام را خالی می‌کردند.

سیستم زندگی مردم عرب، قبیله‌ای بود و نامه معاویه به سران قبایل و همراهی آنان یعنی پیروی اعضای قبیله از بزرگ قوم. این اتفاق به معنای پاره‌ پاره شدن ارتش امام بود. همسو نبودن همه لشکر با امام یکی از دلایلی بود که موجب شد امام تن به صلح بدهد. آنچه لشکریان امام به زبان می‌گفتند با عمل متفاوت بود. چه آن‌که چادر امام را غارت کردند. حضرت مجموعه این مسائل را در‌نظر گرفت. نداشتن نیروی یکپارچه، خطر قتل‌عام مسلمانان و بنی‌هاشم و فرزندان امام، خطر حمله رومی‌ها به مرزهای اسلامی ‌و حتی خطر سقوط مدینه موجب شد تا امام صلح و واگذاری خلافت را به جنگ با معاویه ترجیح دهد.

 صلح امام را نرمش قهرمانانه نامیده‌اند. آیا از صلح حسنی غیر از مسأله اجبار و مصلحت‌اندیشی می‌توان تفسیر رویکرد گفت‌وگومحور در سیره سیاسی امام‌حسن(ع) داشت؟ 

اگر بخواهیم از نظر تاریخ سیاسی تحلیل کنیم، امام آگاه به شرایط زمانه است و می‌داند که جنگ به نفع ایشان و لشکریانش نیست و نتیجه‌ای را که معاویه می‌خواهد، چه با جنگ و چه با صلح به‌دست می‌آورد و جنگ به نفع جامعه اسلامی ‌نیست و امتیازی نخواهد داشت. امام گرچه حکومت را واگذار می‌کند لکن با هوشیاری و با بهره‌مندی از گفت‌وگو امتیاز حفظ امنیت عمومی، حفظ جان و مال شیعیان و لشکریان و آرامش عمومی ‌را مطالبه و تضمین می‌کند. صلح امام باعث شد تا معاویه با امتیاز کمتری به آنچه می‌خواست دست پیدا کند.

 

مصداق سیره امام حسن(ع) برای ایران امروز

متاسفانه ما در داخل، همیشه گرفتار افراط و تفریط هستیم و بدون آن‌که میان طیف‌های جامعه حق و باطلی باشد همواره بر طبل حق و باطل کوبیده‌ایم یعنی به رقابت‌های سیاسی جنبه حق و باطل و نگرش دینی داده‌ایم. در حالی‌که باید رقیب و دشمن اصلی را در بیرون مرزها جست‌وجو کنیم و بشناسیم.

نکته دیگر این‌که مطالعه تاریخ سیاسی آمریکا و اروپا نشان می‌دهد آنها زمانی تن به مذاکره می‌دهند که نتوانند از روش‌های دیگر به خواسته خود برسند. مثلا جنگ هزینه بالایی برای آنها دارد و مذاکره، علاوه بر نداشتن هزینه‌های اقتصادی و انسانی، موجب می‌شود افکار‌عمومی‌ را راحت‌تر توجیه و همراه خود کنند.

آنها به این باور رسیده‌اند که بدون خونریزی و هزینه مالی به خواسته‌های خود می‌رسند در حالی‌که متمدن خوانده می‌شوند اما نکته‌ای که نباید از آن غافل شویم این است که خواسته‌های غرب پایان ندارد. هر شرطی را بپذیریم، چند ماه بعد شرط دیگری می‌گذارند.

بنا بر شواهد سیاست غرب است که خواسته‌های خود را کم‌کم بیان کنند. این یک تجربه تاریخی بوده و مربوط به زمان ما نیست، زمانی برای صلح با عثمانی، شرط نوشتن قانون اساسی گذاشتند و سلطان سلیمان نیز قانون نوشت اما چرا سؤال نکرد که قانون کشور من به صلح و مذاکره با شما چه ارتباطی دارد. ترکیه سال‌ها منتظر است تا به اتحادیه اروپا بپیوندد و هر روز یک شرط جدید پیش پای او می‌گذارند. امروز نیز اگر ما سر میز مذاکره می‌رویم باید مراقب نیرنگ تاریخی مذاکره‌کنندگان باشیم و هوشیارانه نسبت به کلمه‌های به‌کار رفته در متن معاهدات سیاسی دقت کنیم.

امام علی(ع) به مالک می‌فرماید، اگر دشمن درخواست مذاکره کرد بپذیر ولی کاملا هوشیار باش، مبادا کمین کرده باشد.  مبادا چیزی بنویسند که دو‌پهلو باشد. منطق امام علی(ع) و اسلام این است اگر دشمن درخواست گفت‌و‌گو داشت بپذیر ولی به این معنا نیست هر چه گفت بپذیر. این همان روشی است که امام حسن(ع) در صلح با معاویه پیش گرفت.

آیا این خبر مفید بود؟
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه