خوشا به حال خیالی
که در حرم مانده
و هرچه خاطره دارد
از آن حرم دورِ
به یاد چای شیرین کربلاییها
لبم حلاوت أحلی من العسل دارد
حسین بگو چه شد که من این قدر دوستت دارم
بگو محبت ما ریشه در أزل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهیه ما نیز راه حل دارد
ارسال نظر