مداحی عصر عاشورا هلالی
عصر روز دهم کربلا قیامته
گوشه گوشه ی مقتل پر از مصیبته
من و گریه و ناحیه و عبارت
الذی سمحت نفسه بمهجته
آرومت نذاشتن تو مقتل یه لحظه
شمشیر جای شمشیر نیزه پشت نیزه
وا حمزتا وا جعفرا تشنه تو رو کشتن چرا
هذا حسین بالعرا یازهرا
زنده بودی و غارت شدن مخدرات
زنده بودی و آتیش زدن به خیمه هات
زنده بودی و اسبا رد شدن از تنت
السلام علی اعضا المقطعات
گفتن به عیالت حرف های زننده
میسوزن تو خیمه زن ها زنده زنده
ای کشته ی دور از وطن
عریان بدن ای بی کفن
مونده تنت بی پیرهن
بمیرم نگران رباب و زینبی
بمیرم که تو عریان و نامرتبی
بمیرم که یه شب تو تنور خولی و
بمیرم که یه شب بین دیر راهبی
پای این روایت اشکای لهوفه
میبردن سرت رو با خورجین به کوفه
رو نیزه ها رفته سرت
خون میچکه از حنجرت
غارت شده انگشترت
الشمر جالس، قاتل رو سینته
هرکی که میرسه فکر غنیمته
الشمر جالس، خنجر نمی بره
پهلوی زخمی تو چکمه میخوره
الشمر جالس، آب و صدا نزن
رو خاک قتلگاه هعی دست و پا نزن
الشمر جالس، چشم تو وا نشد
هر چی به سر زدن از سینه پا نشد
الشمر جالس، میخنده دشمنت
تو چنگ قاتله حالا محاسنت
الشمر جالس، تو فکر زینبی
تو زنده ای ولی پامال مرکبی
الشمر جالس، راه گلو گرفت
دردم از اینه که قاتل وضو گرفت
الشمر جالس، خونین گلو شدی
با چکمه سنان تو پشت و رو شدی
الشمر جالس، ای وای برادرم
بالای قتلگاه گریونه مادرم
الشمر جالس، خوشحاله حرمله
بین منو سرت افتاده فاصله
باورم نیست تنت روی زمین افتاده
زیر پا مصحف قرآن مبین افتاده
این حسین است که افتاده میان صحرا
یا ز انگشتر تو این نگین افتاده
از غم اکبر لیلا چقدر پیر شدی
چقدر بر رخ زیبای تو چین افتاده
تا که حرف ثم اسب و تن پر خونت شد
لرزه بر جان و دل روح الامین افتاده
یا حسین
منمو شور تو و این دل سرگردانی
که اسیرت شده با جزر و مدی طوفانی
به سر تخت سلیمان به طلا نقش شده
هرکه افتاد به خاک تو کند سلطانی
علت اول دیوانگی ماست حسین
عقل افتاده به این دام به سرگردانی
دام زنجیر نگردد دل دیوانه ما
شعله ای نیست که خاموش شود حیرانی
قبله چشم منو گوشه بین الحرمین
تربت کرب و بلا باد به ما ارزانی
ارسال نظر