آشنایی با سوابق و زندگی اسدالله عسگر اولادی
اسدالله عسگر اولادی زاده یکی از بزرگترین صادرکنندههای ایران و برادر مرحوم حبیب الله عسگر اولادی از مبارزه قدیمی انقلاب اسلامی بود.
به گزارش خبرگزاری موج، اسدالله عسگر اولادی تاجر مشهور و یکی از بزرگترین صادرکنندههای ایران که از هفته گذشته به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بود، غروب روز ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ در سن ۸۶ سالگی در تهران درگذشت.
اسدالله عسگر اولادی زاده ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در تهران است از برجستهترین بازرگانان ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران بود. برادر وی حبیبالله عسگراولادی از سیاستمداران مهم ایران بود.
صادرات پسته، زیره، میوه جات خشک و واردات شکر و لوازم خانگی مهمترین فعالیت اقتصادی او بود. با این حال عسگراولادی خود را بازرگان کوچکی میدانست که در زمینه صادرات فعالیت کوچکی دارد.
وی برای مدتی طولانی اصلیترین تاجر ایرانی بود که در بازار چین حضور داشت. این ارتباط قوی و گسترده باعث شد عسگر اولادی در طول تمام سالهای گذشته، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین باشد اما در نهم شهریور امسال و چند روز پیش از بستری شدن در بیمارستان، کرسی خود را به مجیدرضا حریری سپرد و به عنوان رییس افتخاری اتاق بازرگانی ایران و چین انتخاب شد.
عسگراولادی از اقتصاد بازار، توسعه صادرات و حمایت از بخش خصوصی حمایت میکرد. وی از سال ۱۳۳۶ که شرکت حساس را دایر کرد تا پایان عمر کار صادرات کردهاست. او در مصاحبهای با عصر ایران گفت: «من به این که میلیاردر هستم افتخار میکنم به این دلیل که ذرهای از داراییهایم را با رانت وکار خلاف به دست نیاوردهام. حتی از گرفتن وام بانکی هم پرهیز می کنم و گفتم که حتی کار واردات هم نمی کنم. نه این که کار واردات را بد بدانم. نه بد نمیدانم اما من با خودم عهد کردهام کار صادرات بکنم. البته من هم سلطان میلیاردرهای ایران نیستم.»
وی در انتخابات اتاق بازرگانی در تاریخ ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۳ ، سردمداری ائتلافی با نام «پیشگامان وفاق» را برعهده گرفت و با عنوان نفر دهم از رشتهٔ بازرگانی، در بین ۴۰ پیروز انتخابات اتاق بازرگانی قرار گرفت.
اسدالله عسگر اولادی در اسفند ماه سال گذشته، برای آخرین بار در انتخابات اتاق بازرگانی تهران نیز کاندید شد ولی رای لازم برای ورود به اتاق را به دست نیاورد.
*زندگی عسگراولادی از زبان خودش
وی درباره زندگی شخصی اش گفته است: من اسدالله عسگراولادی هستم. خانوادهام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند. شغل پدرم پیشهوری بود و مغازه عطاری داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن ۱۲ ـ ۱۳ سالگی کار در بازار تهران را شروع کردیم. روزها کار و شبها درس. پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم اما عصرهایی که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم میرفتم چون ساختمانهای دانشکده مقابل هم بود. گاهی سر کلاسهای دانشکده حقوق هم میرفتم. آن موقع رفتن به سایر دانشکدهها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود. کارم را از صفر شروع کردم. اولین حقوقی که در دوره شاگردی گرفتم روزی ۲ ریال بود که میشد ماهی شش تومان. تلاشم شبانهروزی و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایی سر محل به قیمت ۷۰ تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال ۱۳۲۷ است. تا سال ۱۳۳۴ کارمند بودم و در یک شرکتی کار میکردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقهمند شدم اما پول نداشتم. تنها داراییام خانهای بود که در خیابان شهید مصطفی خمینی به مبلغ ۵۶۰۰ تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگی میکردیم. اولین ماشینم که در سال ۱۳۳۳ خریدم یک فولکس به مبلغ ۵۹۰۰ تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار میخریدم و بین نانوا و بقال توزیع میکردم. سال ۱۳۳۴ تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانی رفتم که کارت بازرگانی بگیرم، اما سنم اقتضا نمیکرد. چون حداقل باید ۲۴ ساله میبودم.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظر