متکی در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری موج:
ردپای آمریکا در تحولات افغانستان مشهود است/ همکاری ایران و عربستان در همه موضوعات نه یک سیاست خوب بلکه یک ضرورت است
وزیر امور خارجه پیشین گفت: طالبان به احتمال قوی در آینده در حکمرانی افغانستان مشارکت خواهد کرد اما اینکه چگونه، به چه نحوی و به چه میزانی خواهد بود را تحولات آتی مشخص خواهد کرد. البته طالبان تمامیت خواه است و میخواهد کل حکمرانی را به دست آورد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، در روزهای اخیر تحولات کشور افغانستان و پیشرویهای طالبان در این کشور به کانون توجهات بینالمللی و منطقهای تبدیل شده است. طبق اخبار میدانی، بسیاری از شهرهای این کشور به تصرف طالبان درآمده و حتی گفته میشود که این گروه اکنون در نزدیکی دروازههای کابل قرار دارد و تصاویر مربوط به تصرف دو گمرک از سه گمرک مرزی بین ایران و افعانستان در روزهای گذشته، موجب افزایش نگرانیهای داخلی شده است. در همین راستا و به منظور بررسی سیاست خارجی دولت آینده و اولویت بندی روابط جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها، گفتگویی اختصاصی با منوچهر متکی وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی ایران و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی انجام شد که به شرح زیر است:
طالبان به احتمال قوی در آینده در حکمرانی افغانستان مشارکت خواهد کرد
-آمریکا پس از بیست سال تصمیم به خروج از افغانستان گرفته و در این میان کشورهایی نظیر ترکیه به عنوان بازیگر نیابتی وارد افغانستان خواهند شد، این موارد نشان می دهد که ما شاهد شکل گیری یک حوزه تنش در شرق کشور (مانند سوریه ) در روزهای آینده خواهیم بود که مستقیما بر امنیت ملی ما تاثیر گذار خواهد بود از دیدگاه شما در شرایط کنونی عکسالعمل مناسب ایران به عنوان یک همسایه که دارای مرز مشترک با افغانستان است برای به حداکثر رساندن منافع یا به حداقل رساندن ضرر چیست؟
آمریکا در سال ۲۰۱۱ بعد از چند سال حضور در عراق مجبور شد شکست خود را به صورت نسبی بپذیرد و از این کشور خارج شود اگر چه پایگاههای او در عراق باقی ماند اما به طور کلی نیروهایش را از عراق خارج کرد. برای آمریکا در افغانستان از سالها قبل مشخص شده بود که در هیچ یک از اهداف اعلامی جرج بوش پسر موفق نبوده و شکست خورده، بنابراین آنها می توانستند ده سال پیش از افغانستان بروند.
آمریکاییها ناگزیر از خروج ازحضور اشغال گرایانه شان از سوریه هستند همانگونه که عربستان ناگریز است از از امارات و یمن خارج شود. این به این معنی است که تحولات در منطقه به نفع قدرتهای متجاوز نیست اما خروج آمریکا از افغانستان به اعتقاد بنده حساب شده است و این مسئله بر اساس خروجی مذاکرات سال گذشته آمریکاییها با طالبان در دوحه شکل گرفته است. شخصا معتقدم که آمریکاییها با طالبان توافق کردهاند که ما از افغانستان خارج میشویم و شما هم میتوانید عملیات خودتان را داشته باشید و حکمرانی افغانستان را به دست بگیرید.
مدتی قبل از نهایی شدن اخراج آمریکایی ها عملیات گسترده طالبان آغاز می شود، آمریکایی ها و نیروهای ناتو از افغانستان خارج میشوند و به نوعی القا می شود که مقاومت طالبان باعث اخراج آنها شده است و این مسئله به نوعی از نظر فضای روانی برای مردم افغانستان یک برد به شمار می آید.
طالبان به احتمال قوی در آینده در حکمرانی افغانستان مشارکت خواهد کرد اما اینکه چگونه، به چه نحوی و به چه میزانی خواهد بود را تحولات آتی مشخص خواهد کرد. البته طالبان تمامیت خواه است و میخواهد کل حکمرانی را به دست آورد. تلاشهایی در سوریه و ایران در رابطه با افغانستان انجام می گیرد تا مشارکت در قدرت مسالمت آمیز شود.
خروج روس ها و شوروی از افغانستان نشان دهنده این است که افغانستان باید از یک حکمرانی اجمالی و با حضور همه اقوام و جریان های سیاسی در این کشور برخوردار شود.
در مقطعی که مجاهدین بر سر کار بودند آرام آرام نطفه طالبان بسته می شود و نهایتاً به تحولاتی منجر می شود که طالبان و در بستر طالبان القاعده در افغانستان حکمرانی را به دست بگیرند؛ این حکمرانی زیاد دوام پیدا نمی کند و بیست سال پیش مجددا آقای کرزای و سپس دولت فعلی بر سر کار میآیند که به مدت دو دهه طالبان در حاشیه بودند، بخش هایی از افغانستان در دست طالبان است و در جاهایی نفوذ دارند اما در عین حال هیچ نقشی در افغانستان نداشتند.
تحولات دو هفته اخیر افغانستان نشانگر این است که توافقاتی پشت پرده با آمریکایی ها صورت گرفته که از پشت به دولت کنونی افغانستان خنجر زده اند. وقتی آقای رئیس جمهور و معاون اجرایی ایشان به آمریکا می روند، آمریکایی ها حتی مامور دون پایه تشریفات را با ماشین به فرودگاه نمیفرستند و نقل بوده است که آنها حتی از فرودگاه با اسنپ به کاخ سفید رفته اند. به اعتقاد من این موضوع سیگنال پایانی بود که آمریکایی ها به طالبان دادند و آن اینکه ما دیگر با دولت کنونی هیچ کاری نداریم.
هفته گذشته یک نشست کم رونقی در وزارت خارجه ما تشکیل شد که تقریباً از کارسازی جدیدی برخوردار نبود. دیپلماسی روسیه هم متاسفانه تحتالشعاع مذاکرات دوحه قرار گرفت و موید مذاکرات دوحه شد.
بنابراین درحال حاضر باید تصویر درستی از حوادث داخلی افغانستان داشته باشیم چراکه در افغانستان یا طالبان توانایی و تدبیر این را دارد که به یک حکومت همراهانه با دیگر گروه ها تن دهد و یا مشارکت در قدرت داشته باشد و یا اینکه بد سلیقگی کند و تمامیت خواه باشد و بخواهد کل حکومت را به دست آورد؛ ممکن است موفق شود اما با دو مشکل اپوزیسیون مواجه خواهد شد.
مشکلاتی که در حوزه بین المللی نسبت به افغانستان باحکمرانی طالبان ایجاد خواهد شد تلقی است که اینها از حکمرانی در دوره گذشته به جهانیان نشان دهند. برخوردهای خشن حکمرانی برخورد با زنان و جوانان و ارائه تصویری ارتجاعی و نادرست از اسلام به عنوان یک عمارت اسلامی کمی خفیف تر از آنچه داعش بعدها خواست آنرا ارائه دهد که در هیچ جای دنیا پذیرفته نشد.
رهبران کنونی طالبان یکسری گفتوگوها و مواضعی را اعلام کردهاند که نشان دهنده آن است که کمی واقع بینانه تر عمل میکنند. اگر طالبان بخواهد دوباره افغانستان ناآرامی داشته باشد میتوانند یک دورهای را حکمرانی کنند اما مخالفت ها از جاهای دیگری به کار گرفته می شود و آنهایک دولت مستعد دلی خواهند داشت مگر آنکه نوعی همگرایی ملی را در افغانستان تشکیل دهند.
نکته دیگر در تحولات داخلی افغانستان روابط و مناسباتش با ایران است. ایران در ۴۰ سال گذشته آموخته و فرا گرفته چگونه با یک همسایه ای که ناآرام است در داخل زندگی کند، چگونه با یک همسایه ای که در اشغال است زندگی کند، مواضع حق طلبانه خود را داشته و اما در عین حال تلاش کرده این ناآرامی لطمهای به ایران نزند، البته خسارتهایی داشتیم، ما آوارگان چند میلیون نفری افغانی را طی ۴۰ سال گذشته در ایران را پذیرا بودیم اما ناامنی در مرزها و دخالتهای از درون افغانستان علیه امنیت ایران را از سوی هیچ کس نمی پذیریم. جهانیان شاهد بودند که وقتی آقای ریگی تروریست در افغانستان به عنوان آخرین جایی که در آنجا فعل و انفعالات خود را داشت حرکت میکند و به امارات میآید و از آنجا به سمت ازبکستان می رود، در همان داخل افغانستان رصد میشود و او را تا امارات تعقیب میکنند و از امارات وقتی میخواهد از آسمان ایران حرکت کند با هواپیمای دیگری هواپیمای او را پایین می کشند و او را دستگیر میکنند، این مهم نشان دهنده این است که ما به همسایگان اجازه تصحیح برنامه در ایران را نمی دهیم.
اگر پهپاد پیشرفته آمریکایی از آشیانه امارات برخاست و آمد و در آبهای ایران سرنگون شد یک پیام به امارات بود که پرنده بعدی ممکن است با آشیانه اش زده شود و بنابراین به همین دلیل است که ایران طی ۴۰ سال گذشته در این منطقه بی ثبات و ناامن، تقریباً از امنیت بسیار خوبی برخوردار بوده بنابراین چه طالبان و چه داعش و یا هر مجموعه دیگر هرگز نمی توانند به محلی برای صدور ناامنی و ایجاد ناامنی در ایران تبدیل شوند؛ این موضوع را طالبان متوجه شده است البته در گذشته نیز میدانستند. در زمان ما، میان ما با دولت افغانستان و سپاه قدس با طالبان ارتباط وجود داشت و هدف از این ارتباط تفکیک این ها از مبانی داعش بود و در واقع اعلام هشدار که هرگز به سرتان نزند که برای ایران مشکلی ایجاد کنید و آنها این موضوع را فهمیده بودند و الان نمیخواهند و نمیتوانند این مسئله را مورد توجه قرار ندهند.
احساس نگرانی و خطری مبنی بر روی کار آمدن طالبان در افغانستان نداریم
-طالبان دیروز با طالبان امروز چقدر تفاوت دارد؟
طالبان دیروز علاقهمند بود مسائلی را علیه ایران انجام دهد و طالبان امروز علاقه مند هم نیست؛ که البته یکی از دلایل اینکه طالبان دیروز نتوانست و طالبان امروز نمیخواهد، این است که آنها تنفس گاهشان درحکمرانی، ایران است. اینها به محض بر سر کار آمدن روابط شان با همسایگان دچار مشکل میشود و تنها معبر امنی که دارند معبر چابهار به افغانستان برای انتقال کالاهای شان، خرید هایشان از ایران و صادرات به افغانستان است. بنابراین ما به لحاظ خودمان احساس نگرانی و خطری مبنی بر روی کار آمدن طالبان در افغانستان نداریم الا این که دوستانه توصیه کنیم که اگر بخواهند در مدت زمان طولانی و به صورت یک سویه و یک جناحی و بدون در نظر گرفتن دیگر اقوام و مردم افغانستان حکمرانی داشته باشند، آنها هم دولت مستعجلی خواهند داشت.
دولت آقای روحانی ۸ سال کشور را معطل برجام کرد
-یکی از مهم ترین مباحث مطرح در سیاست خارجی این روزهای کشور مربوط به برجام است و دولت دوازدهم پس از هشت سال هنوز نتوانسته آن طور که باید از ثمرات مذاکرات برجامی چیز خاصی را برداشت کند و مذاکرات همچنان ادامه دارد و آمریکا اعلام کرده در دور هفتم مذاکرات حضور خواهد داشت از دیدگاه شما که مدتی سکان دار دستگاه دیپلماسی کشور بودید آیا ادامه روند مذاکرات با توجه به عدم امکان احیای برجام به شکل اولیه می تواند تامین کننده منافع کشور باشد؟
یکی از وظایف دستگاه دیپلماسی پیشبینی بر اساس جمع آوری دیتا ها، اطلاعات، تحلیل و ارزیابی آن هاست.
در سال ۸۲ دولت هشتم پیش بینی این را داشت که ادعاها بر فعالیت های صلح آمیز هستهای ایران یک طراحی و یک سوءتفاهم بوده است و دولتمردان هشتم گفتند که سوء تفاهم است و نسبت به فعالیت هایمان شبهه وجود دارد بنابراین ما صادقانه برخورد کنیم، همراهی کنیم و رفع شبهه کنیم، اما هرچه جلوتر رفتند شبهه هایشان بیشتر شد! حتی در دوره ما یک بار با آقای البرادعی نشستیم آن زمان آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و گفتیم هر آنچه که دارید از شک و شبهه و سوال و ابهام روی میز بریزید که ۱۲ محور را مشخص کردیم و قرار گذاشتیم که مورد به مورد آنها را بررسی کنیم و هر پرونده ای که تمام شد را کنار بگذاریم. اما دیدیم آژانس بر خلاف قول خود در بیانیه پایانی ادعای جدیدی رامطرح کرد.
اگر در سال ۸۲ دولت هشتم میدانست که پرونده ای باز شده است که بناست ۱۸ سال کشور ما را درگیر خودش کند حتماً استراتژی دیگری را در پیش می گرفت. دولت یازدهم نیز با اعتقاد به اینکه شبهه و سوء تفاهم وجود دارد با گام غلط دیگر که اعتماد به آمریکا بود و بیان این نگاه که ما با کدخدا که ببندیم مسئله حل می شود، این اشتباه را تکرار کرد.
هر سه پایه این نگاه دولت یازدهم غلط بود هم آمریکاییها سوءتفاهم نداشتند و از طرفی فتوای رهبری در حرام بودن سلاح هستهای صادر شد و اینها توجهی به این فتوا نکردند!
آمریکاییها دیدند که می توانند ۱۲ سال ایران را درگیر کنند و این ۱۰ سال میتواند به دو تا ۱۰ سال تبدیل شود کار خود را ادامه دادند و ما امروز ما به مرز دومین ده سال رسیده ایم.
دولت آقای روحانی ۸ سال کشور را معطل برجام کرد، چرا، برای اینکه مبانی اولیه مذاکره آنها غلط بود و دوم اینکه اعتماد به آمریکا غلط بود. مقام معظم رهبری اعلام کردند که به آمریکا اعتماد نکنید اما اینها اعتماد کردند و سوم اینکه دولت اعلام کرد که زمینه ها فراهم است لذا عجله می کنیم که نوعی شتابزدگی و ذوقزدگی حاکم شد و از طرفی هم ارزیابی نداشتند از این که آخر کار چه می شود.
اگر آقای روحانی میدانست که آمریکا بعد از امضای برجام به آن عمل نمی کند آیا این روند را در پیش می گرفت؟ قطعاً خیر. متاسفانه دستگاه دیپلماسی ما نتوانست مشورت را به دولتمردان بدهد. زیرا پایه فکری دستگاه سیاست خارجی این است که بی همگان به سر شود اما بدون غرب به سر نمیشود.
بنابراین به اعتقاد من الان برای دولت کنونی روشن شده است که برجام و گفت و گویی جدید در وین هم با شکست مواجه شده است دوم این که دولت آتی هم به این امر واقف شده است.
تحریمی برداشته نشده است
-اخیرا وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که ایرانی ها می توانند پول های بلوکه شده خود در کره جنوبی و ژاپن را برداشت کنند اما نمی توانند انتقال پولی داشته باشند، آیا این به این معنی است که تحریم ها برداشته شده است؟!
اینکه آمریکایی ها اعلام می کنند که ایران میتواند از منابع مالی خود در ژاپن و کره جنوبی استفاده کند اما بلافاصله یک مفاد دیگر قرار میدهد که ایران امکان انتقال پول ندارد، یعنی اینکه رسما اتفاق خاصی نیفتاده است.
بنابراین برای دولت آقای رئیسی هم محرز شده است که مذاکرات وین که به اعتقاد من گوشه چشمی هم به انتخابات داشت انجام شد و آمریکایی ها زرنگ تر از این ها بودند و تن به این مذاکره ندادند.
بنابراین دولت جدید باید طرحی نو داشته باشد و این طرح باید مبتنی بر باز تعریف صورت مسئله باشد که آمریکا با برجام در چه فکری است و میخواهد آن را تا کجا ببرد؟ لذا بر اساس این تحلیل واقعبینانه ما باید طراحی جدیدی برای بحث هسته ای انجام دهیم که به اعتقاد من این طراحی دارای دو وجه است، یک وجه آن بین المللی است و آن این است که ما تلاش مان برای لغو تحریم انجام دهیم و دوم اینکه یارگیری در صحنه بین المللی است که از دو سال پیش ماده تشکیل باشگاه مقابله با تحریم را مطرح کردیم که برای این باشگاه شورای سیاستگذاری وجود دارد اما متاسفانه دولت کمک به این باشگاه و ماموریتش را نپذیرفت و به همه وزارتخانهها بخشنامه کردند که همراهی نکنند. در مجلس شورای اسلامی نیز ما خواستیم که یک کمیسیون ویژه برای این امر تشکیل دهیم که در دولت در مجلس قبلی و مجلس کنونی با آن مخالفت شد، البته در مجلس کنونی ما فقط ۵ رای کم داشتیم و مخالفت کمیسیون سیاست خارجی که فکر میکرد مشکل درست می شود مواجه شدیم. البته من معتقدم با توجه به تغییر رئیس کمیسیون امنیت ملی این طرح مجدداً میتواند در مجلس مطرح گردد. این موضوع یک یار گیری بینالمللی برای حرکت جمعی علیه تحریمهاست. ۲۵ کشور جهان همانند ایران تحت تحریم آمریکا هستند، ما حداقل با ۱۰ کشور از این ۲۵ کشور می توانیم به مرز یک پیمان همکاری برسیم تا یک حرکت جمعی بین المللی را ساماندهی کنیم.
برای لغو و خنثی سازی تحریم ها در داخل کشور باید اقتصادمان را مرتبط با برجام نکنیم از طرفی هم به تعبیر رهبری اقتصاد کشور را نباید شرطی کنیم. دو تصویر وجود دارد یکی تلاش بینالمللی برای لغو تحریم که وظیفه دستگاه دیپلماسی است و دوم اینکه خنثیسازی تحریمهاست. خنثی سازی تحریم یک رویکرد جدیدی در کشورداری در حوزه اقتصاد و در حوزه فعالیتهای تولیدی کشور است که خودکفایی مبتنی بر خودباوری اساس این نگاه است. بنابراین استراتژیست های اقتصادی ما برای دولت جدید باید بنشیند و فکر کنند که بدون برجام چگونه می شود کشور را اداره کرد.
با دیپلماسی باید به جنگ لغو تحریم ها رفت
-آیا فکر می کنید با دیپلماسی می توان بیماری تحریم را درمان کرد؟
با دیپلماسی باید به جنگ لغو تحریم ها رفت اما در سیاست گذاری داخلی به دنبال خنثی سازی تحریم ها بود.
عربستان بر اساس یک تحلیل غلط در یمن گرفتار شد
-با توجه به تمایل کشور عربستان برای مذاکره و در عین حال نظر مثبت رئیس جمهور منتخب به گشایش دیپلماتیک بین ایران و عربستان، از نظر حضرت عالی بهبود روابط دو کشور همسایه تا چه میزان بر معادلات قدرت موجود در منطقه ( جنگ سوریه و یمن ) تاثیر گذار خواهد بود؟ آیا ممکن است بین دو کشور مذاکراتی در خصوص تحولات منطقه و بده و بستان امتیازی صورت گیرد؟
بنده همواره موافق داشتن روابط خوب میان ایران و عربستان بودم چرا که ایران و عربستان دو کشور مهم منطقهای و تاثیر گذار بر مناسبات بین المللی و تقریباً نوعی رهبری در جهان اسلام هستند. عربستان کشور مهم برای جهان اهل سنت و ایران کشور مهم در بخشی از جهان اهل سنت و شیعیان جهان است.
همکاری ایران و عربستان در همه موضوعات نه یک سیاست خوب بلکه یک ضرورت است و بر این ضرورت و این نگاه موانعی بر سر راه قرار دارد و حوادثی به وجود می آید، مهم نیست که این حوادث چگونه ایجاد میشود مهم این است که دو کشور نگاه واقع بینانه داشته باشند و بر اساس آن چارهجویی کنند. اتفاقاتی نه چندان خیلی مهم در روابط دو جانبه به وجود آمده البته اتفاقاتی بعضاً مهم و بعضاً نه چندان مهم وجود دارد. حج یک اتفاق مهم است، کشتار حجاج ایرانی اعم از شیعه و سنی یک اشکال مهم است اما بعضی موارد و موضوعات خیلی مهم نیست، صرفا باید مدیریت کرد، قابل مدیریت است، یکسری حوادثی در منطقه در مناسبات دو جانبه اثر می گذارد که آنها را باید در سطح تحلیل کرد مثل بحران و باتلاقی که عربستان در شش سال گذشته قرار گرفته است و آن جنگ یمن است.
عربستان بر اساس یک تحلیل غلط در یمن گرفتار شد، گمان می کرد می تواند توصیه ملک فیصل را در نوع نگاهش به یمن عملیاتی کند اما یمن نشان داد که متجاوز ناپذیر است. یمنی ها نشان دادند که تجاوز به خاک شان را تحت هیچ شرایطی تحمل نمی کنند.
مصری ها هم اینکار را انجام دادند. مردم افغانستان هم همینطور و تجاوز انگلیسیها و شورویها و آمریکاییها را نپذیرفتند و اخیراً هم که ترکیه گفت ما میرویم امنیت فرودگاه بگرام را برعهده بگیریم پیام تندی به آنها داده شد. بنابراین عربستان به این واقعیت توجه نکرد و وزیر خارجه اسبق آمریکا گفت که عربستان ما را فریب داد و به ما گفتند ظرف دو هفته کاری یمن را تمام می کنیم و ما را با خودشان همراه کردند.
در دوره اوباما به این نتیجه رسیدند که عربستان پیروز این تجاوز نیست و لذا به سعودی ها هشدار دادند که باید شما به طرف خاتمه این تجاوز بروید. سعودیها در وضعیتی نبودند که با شکست، خروج از یمن را بپذیرند چراکه که شکست مفتضحانه برای آنها به شمار می آمد لذا دست به دست کردند و تیمهای مذاکراتی به راه انداختند و سازمان ملل را درگیر کردند تا زمانی که انتخابات آمریکا برسد و آقای اوباما و دموکرات ها از کاخ سفید بروند و آقای ترامپ بیاید. با ترامپ اینها ۴ سال دیگر مجال پیدا کردند که همان سیاست جنگ طلبانهشان را در یمن ادامه دهند.
در حال حاضر با ناموفق بودن سیاست های ایشان در دوران ترامپ و روی کار آمدن آقای بایدن که قاعدتاً همان دید سنتی دموکراتها را در رابطه با مسئله یمن دارند، اگرچه همراهی های پشت صحنه ای با عربستان دارند (عربستان متحد قوی آمریکا در منطقه است)، ولی عربستانی ها با رهبری آمریکایی ها میدانند که پشت گرمی جدی از طرف آمریکایی ها ندارند.
اتفاق دیگری که در میدان برای عربستانی ها به وجود آمد این بود که تحول و تبیین در توازن قوا و مقاومت یمنی ها شد و دسترسی آنها به پهپادها و موشک ها، با توجه به منطقه استراتژیکی آنها که در آنجا قرار دارد، هیچ وقت برای یمنی ها به دست آوردن سلاح کار مشکلی نبود. این الان توازن جنگی را به نفع یمنیها رقم زده است.
عربستان با این تحلیل شرایط علی القاعده باید خواهان فیصله دادن به این بحران و خروج از این باتلاق باشد.
ساده ترین متحد برای عربستان در جهت کمک آبرومندانه برای این خروج دیپلماسی ایرانی است و ایران میتواند در این زمینه حتما کمک آنها باشد. اگر رد و بدل این پیامهای متقابلی که بین عربستان و ایران صورت میگیرد یک دستور کاری برای آن آماده شود که ایران و عربستان قرارداد دوجانبه شان و منطقه ایشان چه کار می توانند بکند که چند سناریو قابل نگارش کردن است.
دولت جدید در ایران فرصتی است برای همسایگان به ویژه برای کشورهای عربی که نگاه به نوع روابطشان با ایران بیندازند و از آن نگاه بعضاً سنتی توسط بعضی از کشورها و تاثیرپذیر از طرفهای ثالثی که نه آنها را می خواهند ما را می خواهند به طراحی یک مناسبات سالم مبتنی بر منافع متقابل و به دور از هرگونه مداخله جدید بپردازند.
ارسال نظر