English

گلچین مداحی شب هشتم محرم بنی فاطمه

گلچین مداحی شب هشتم محرم بنی فاطمه

پشتم به تو گرمه اما چه کنم

با غصه دوریت بابا چه کنم

تو میری پیش پیغمبر نور چشمم علی اکبر

من با دل خونِ لیلا چه کنم

برو اما یه قدری قدم آهسته بردار

برو خوش قامت من رسیده آخر کار

جون از تنم داره میره علی اکبرم داره میره

دل خونم از دست دنیا پیغمبرم داره میره

علی علی ولدی

 

به به چه کمالی ای جانم علی به به چه جمالی ای جانم علی

دستات و میسپرم اکبر تو دستای بابام حیدر

به به چه وصالی ای جانم علی

عصای دست بابا الهی خیر ببینی

چه برقی داره چشمات چه شیر مه جبینی

میدون پر از گرد و خاکِ  شاگرد سقا رسیده

از هیبت قامت تو رنگ یه لشکر پریده

 

وای از بدن تو وای از سر تو وای از دل لیلا از پیکر تو

اربا اربا شدی بابا جسمت پاشیده واویلا

کف میزنه دشمن دور و بر تو

برا بابای پیرت بگو بابا دوباره

پاشو عمه رسیده ببین آروم نداره

نا محرم اینجا زیاده من پای رفتن ندارم

دق میکنم من کنارت باید کجا سر بذارم


افتاده به خاک شیر لشکر سر غرق به خون عین حیدر

از این همه زخم الله اکبر

بابا گرفته با خونت وضو موذن حرم اذان بگو

شبیه مرتضی سرت شکست پرت شبیه مادرت شکست

جون بابات اومد بر لب پاشو جانا تو رو جان زینب

یوسف حرم وای یل دلاورم وای علی اکبرم

 

اشکام میچکه قطره به قطره پیراهن من غرق عطره

زلف تو شده الله اکبر

جدا جدا شدی تو مو به مو موذن حرم اذان بگو

داره میخنده قاتلت به من ببین سراغ عمه اومدن

پره ضجه پر فریاد پاشو جانا بابا از پا افتاد

شد عبا کفن وای واسه این بدن وای ولیعهد من وای

 

فواره ی خون مثل بارون میپاشه رو این دست لرزون

از این همه خون الله اکبر

حالا که خون میپاشه از گلو موذن حرم اذان بگو

جون به لب رسیدمو ببین محاسن سپیدمو ببین

ببین جسم پاره پاره نمیبینم دیگه چشمام تاره

پاره پاره شد وای پُرِ ستاره شد وای

بابا بیچاره شد وای

رفت و پشت سر دوون دوون منه خون جیگر

حالا داره رو دستم میشه پرپر

کی حال منو میدونه این صدای اذونه

که وضوی نمازش با خونِ بمیرم

قطره قطره مثل دریا شد پای نیزه رو تنش وا شد

زنده زنده اربا اربا شد

پاشو امید بابا پاشو بالا بلندم

چیزی برام نمونده با چی زخماتو ببندم

 

افتادم زمین پاشو سر و وضعمو ببین

با خون تو صورتم شده خونین

پاشو باز منو صدام کن پاشو حاجت روام کن

تماشایی شدم من نگام کن بمیرم

پاشو و ببین چقدر پیرم پیش پیکرت زمین گیرم

دارم از غم تو میمیرم

ببین عمه رسیده پاشو خوش غیرت من

پاشو ببین که دارم چجوری به ما میخندن

 

افتادم به پات دور از همه قطعه قطعه هات

چجوری برداره جسمتو بابات

جوونا عبا بیارید میدونم بی قرارید

قطعه ای شو رو خاکا نذارید بمیرم

پیکرت به وسعت صحراس چهره عین مادرت زهراس

بی قراری میکنه عباس

جوونا قطعه هاشو روی عبا بچینین

اهل حرم بیاید حال و روزمو ببینید


حیف از این سرو رعنا حیف از این قد و بالا

جون میده رو دست بابا قطعه قطعه اربا اربا

محاسنم از خونش رنگینه عمه جون دادنشو میبینه

قاتل بی حیاش اومد به حال من بخنده

عمه اومده با معجرش زخماشو ببنده

جلو چشماش پیکرش افتاد

کلاه خودش از سرش افتاد

روی زمین بال و پرش افتاد

زینب یاد مادرش افتاد

ای وای ای وای علی اکبر

 

این زخما بی شماره جای بوسه نداره

من بمیرم زنده زنده پیکرش شد پاره پاره

سر تموم زخماش وا مونده

شمشیرش تو میدون جا مونده

خونی که تو گلوشه راه نفساشو بسته

شبیه جدش شده و فرق سرش شکسته

هنوز نیزه مونده تو پهلوش

یه نی پیچید به طره موش

شکافته تا بین دو ابروش

جون کندنش برد باباشو از هوش

ای وای ای وای علی اکبر

 

میبوسم دونه دونه زخماشو که غرق خونه

از تنش دل واپسم که چیزی تو دشت جا نمونه

حالم قلب زینبو سوزونده

بچم غرق خون رو دستم مونده

هر چی مرتب میکنم اعضاشو دونه دونه

میترسم از تنش بازم یه قطعه جا بمونه

بنی هاشم عبا بیارید

تنش رو رو عبا بذارید

شما دارید میسوزید اما

از حال باباش خبر ندارید

ای وای ای وای علی اکبر


دست تقدیر گریه میکنه ای وای

داره شمشیر گریه میکنه ای وای

خاک گودال ضجه میزنه انگار

آخرین تیر گریه میکنه ای وای

نور خورشید گریه میکنه ای وای

بسکه تابید گریه میکنه ای وای

گفته مقتل جالسا علی صدرک

هر کی فهمید گریه میکنه ای وای

و علیک بالبکاء بین اون شلوغیا تنها بود

و علیک بالبکاء نگران خیمه زنها بود

و علیک بالبکاء چه غمی به صورتش پیدا بود

و علیک بالبکاء که سرش به دامن زهرا بود

یوماه

 

سم مرکب گریه میکنه ای وای

مادر هر شب گریه میکنه ای وای

آسمون از داغ تو پریشون شد

بسکه زینب گریه میکنه ای وای

موج دریا گریه میکنه ای وای

خاک صحرا گریه میکنه ای وای

همه رفتن مادرت کنارت هست

خوده زهرا گریه میکنه ای وای

و علیک بالبکاء تشنه لب بود و لب دریا بود

و علیک بالبکاء بدنش زیر سم اسبا بود

و علیک بالبکاء سر پیروهنشم دعوا بود

و علیک بالبکاء که سرش به دامن زهرا بود

یوماه

 

کوه و هامون گریه میکنه ای وای

آسمون خون گریه میکنه ای وای

لب خشکت چشم به راه بارون بود

داره بارون گریه میکنه ای وای

اون همه سنگ گریه میکنه ای وای

وسط جنگ گریه میکنه ای وای

دخترت تو خیمه مونده بی تابه

شده دل تنگ گریه میکنه ای وای

و علیک بالبکاء که زمین و آسمون گریونه

و علیک بالبکاء خواهرش رسیده سرگردونه

و علیک بالبکاء تو تنش نیزه رو میچرخونه

و علیک بالبکاء مادرش روضه براش میخونه

یوماه

 

آیا این خبر مفید بود؟
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر