احتمال وقوع جنگ جهانی جدید برای به رخ کشیدن قدرت در بین کشورها
یک فعال سیاسی اصولگرا بر این نکته تاکید کرد که در جنگ بین اوکراین و روسیه، اوکراین بهانه ای بیش نیست بلکه طرفین به دنبال به رخ کشیدن توان خود هستند.
محمودرضا امینی-خبرگزاری موج؛ سمفونی اوکراین، سمفونی جدیدی است و به عبارتی در بحران اوکراین جنگ جهانی جدیدی در شرف شکل گیری بوده که پایههای آن نیز نهاده شده است.
واقعیت آن است در همان زمانی که سازماندهی سیاسی جدیدی در اوکراین شکل گرفت و هنرپیشه طنزپرداز بدون سابقه سیاسی وارد یک فرایند سیاسی شد، چنین جنگ و بحرانی قابل پیش بینی بود.
در این میان نباید فراموش کرد که وقتی ناتو به مرزهای روسیه نزدیک می شود و اروپا و آمریکا در صدد محاسبه کامل روسیه بوده تا مانع بازیابی قدرت این کشور شوند، طبیعی است که این کنش ها و واکنش ها را انجام می دهند و با حضور در فرآیندهای اقتصادی، اطلاعاتی، فرهنگی، امنیتی و نظامی چنین ساختاری را رقم می زنند.
جنگ همه جانبه بین روسیه و اوکراین
جنگ روسیه و اوکراین یک جنگ همه جانبه است و نمیتوان آن را فقط جنگ نظامی در نظر گرفت اما نباید فراموش کرد که جنبه اقتصادی، امنیتی یا ژئوپلوتیک این مساله قابل توجه بوده و میتوان آن را در معادلات در نظر بگیریم.
در واقع زمانی که بین روسیه و آمریکا بحث های اقتصادی پیش آمد و پرهیز از دلارگرایی یا چرخه دلار بر روسیه مطرح شد یا ذخایر ارزی روسیه به اندازه قابل ملاحظه رسید و از طرفی بدهی این کشور به صفر نزدیک شد، چنین وضعیتی قابل پیشبینی بود.
از سویی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که کلیت و حاکمیت اوکراین برای طرفین منازعه چندان اهمیتی ندارد و در این شرایط اوکراین بهانه ای بیش نیست بلکه طرفین به دنبال به رخ کشیدن توان خود هستند.
شاید هیچ کشوری از فروپاشی قدرت و ظرفیت خود خوشحال نباشد و بدون شک روسیه هم از قاعده مستثنی نیست لذا بازسازی سیاسی و امنیتی، این فرصت را فراهم می کند که بتواند ادعای جدیدی داشته باشد.
همچنین نباید فراموش کنیم که سابقه جنگ بین اروپاییان قابل ملاحظه است به گونه ای که در ۴۰۰ سال گذشته حدود ۸۰ جنگ بین اروپاییان رخ داده و انواع معاهده های مطرح برای عدم جنگ در اروپا شکل گرفته است، به عبارتی غربی ها همواره جنگ طلب، جنگ افروز و خشن بوده و همین امر سبب شده بیشترین تلفات جنگی را در اروپا شاهد باشیم، حتی انعقاد معاهدات نیز آنها را از اخلاق ددمنشانه پرهیز نداد، در چنین شرایطی آمریکا هم از این فرصت برای خود، نمدی بافت و تلاش کرد قدرت هدایت اروپاییان را در ناتو و اتحادیه اروپا در اختیار داشته باشد.
این وحشی گری و این خوی خون خواری جنگ از اروپا و آمریکا به کشورهای دیگر منتقل شد لذا به نظر می رسد جنگ بزرگ دیگری در راه است اما اینکه آیا این جنگ معادلات نظامی، تسلیهاتی و امنیتی را پوشش می دهد باید گفت که قطعا اینطور نیست بدان معنا که در این جنگ، طرفین به دنبال آن هستند تا معادلات تکنیکی، مهارت های فنی و قدرت اقتصادی خود را به رخ یکدیگر بکشند و در واقع با توازن یکدیگر، مشخص کنند که در چه وضعیتی هستند اما در این شرایط ممکن است معادلات جهانی تغییر کند.
به نظر می رسد روسیه با محاسبه وارد این جنگ شده و از طرفی آمریکا و غرب نیز با برنامه ریزی، فشارهایی را به روسیه وارد کردند؛ اساسا این اتفاقات جهانی را کسانی به صورت ویژه و مخفیانه هدایت می کنند.
تشکیل گروه یهودی علیه یهودی
صیهونیست ها در این فرایند اقدامات قابل ملاحظه ای دارند و اگرچه رئیس جمهور و ثروتمندان اوکراین، یهودی بوده و به صیهونیست ها نیز وفادار هستند اما همین ها مکلف به تشکیل گروه نئونازی در تقابل با یهود شدند.
حال این سوال مطرح است که چگونه گروهی یهودی علیه یهودی تشکیل می شود که اتفاقا مورد حمایت اروپا و آمریکا و حتی اسرائیل قرار می گیرد؟ باید گفت که این یک مدل از مظلوم نمایی اسرائیل بوده و بهانه ای است برای آن که بتواند قدرت خود را مجدد مطرح کند این درحالی است که اسرائیل از افول ظرفیت آمریکا نگرانی دارد و به دنبال آن است که از هر فرصتی برای خود استفاده کند.
در این میان باید اشاره به این نکته داشت که سایر کشورها مانند چین، هندوستان یا جمهوری اسلامی ایران در کجای این معادله قرار دارند.
گاهی بعضی افراد تحلیل گر و سیاسیونی که تفکرات چپ و راست دارند با تبعیت از گزارهای اعتقادی و فکری خود، روسیه را محکوم کرده و جمهوری اسلامی ایران را به حساب طرفداری از روسیه محکوم کرده و ایران را به همراهی با اروپا و آمریکا تشویق می کنند.
ایران عامل افت سیاستهای آمریکا بوده است
واقعیت آن است که اصل جنگ برای ما مطلوب نیست و قاعدتا اگر دنیا درگیر چنین بحرانی شود ما هم خسارتی را خواهیم دید اما باید این باور را پذیرفت که ما عامل افت سیاست های آمریکا بودیم و با نگاهی به گذشته متوجه خواهیم شد که در چند دهه گذشته کسی جرات تقابل با آمریکا را نداشت و تنها کشوری که این تقابل را عملیاتی کرد و تا حدی پاسخ ددمنشی های آمریکا را داد، جمهوری اسلامی ایران بود.
جمهوری اسلامی ایران پایه گذار تبیین افول غرب و آمریکا و پایه گذار تبیین افول شرق شد که این نکته مهمی است، لذا بازیابی قدرت جمهوری اسلامی می تواند گرایش ما را به پیشروی خواسته های آمریکا و غرب نشان دهد.
امروزه اقتصاد و اقتدار آمریکا به شدت تضعیف شده و مردم آمریکا رضایتمندی لازم را از رجال سیاسی خود ندارند؛ دولت آمریکا ضعف مدیریتی قابل ملاحظه ای دارند و شیوه مدیریتی تغذیه از دیگران در پیش گرفته اند بدان معنا که با ایجاد بحران در یک کشور، به دنبال تغذیه از او هستند و قطعا برای فروش اسحله از دیگران استفاده می کنند و سعی دارند مسایل را در ایجاد بحران ها در سایر مناطق داشته باشند.
از سوی دیگر آمریکای مافیایی، دلایل افول خود را در افزایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران میبیند و ربط دادن همه مسایل به ایران از سوی آمریکا، نشان دهنده رشد و پویایی کشورمان محسوب می شود.
در نهایت امیدواریم هر آنچه در دنیا اتفاق افتد خیر و برکت آن برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشد اما در هرحال هوشیاری ما نیز در این فرایند بسیار مهم است.
ارسال نظر