بررسی اسناد کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق در زاویه
زاویه در آخرین برنامه خود موضوع انتشار اسناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق در خردادماه امسال را به بحث و بررسی گذاشت.
به گزارش خبرگزاری موج، زاویه در برنامه این هفته خود موضوع انتشار اسناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق در خردادماه امسال را به بحث و بررسی گذاشت.
در این برنامه، سید مجید تفرشی (تاریخنگار و سندپژوه مستقلّ آرشیو بریتانیا و موسسه ایران و اروپا) و علی ططری (رییس مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی) راز اسناد تازه منتشر شدۀ سیا دربارۀ کودتای سیاه ۱۳۳۲ و چرایی این انتشار را بررسی نمودند.
صلواتی مجری کارشناس برنامه ابتدا از ططری پرسید: شما در مقاله خود مدعی شدید که این اسناد تازه منتشر شده نقش آمریکا را از میانجی به نقش براندازنده تغییر داده و دومی را برجستهتر ساخته است درحالیکه پیشتر و مثلا بر اساس اسناد دونالد ویلبر نقش آمریکا به عنوان میانجی مطرح شده و چندان پررنگ نبوده، شما بر اساس چه فکتهایی از سند جدید چنین ادعایی دارید؟
ططری ابتدا توضیح داد: این مجموعه اسناد منتشره که دفتر مورّخین وزارت خارجه آمریکا منتشر کرده مجموعه اسناد سرنگونی دولت مصدق بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ است و قبلا در ۱۹۸۹ دفتر دهم اسناد وزارت خارجۀ آمریکا منتشر شد که نقش آمریکا در ۲۸ مرداد را واسطه میدانست و به این اسناد اعتراض شد و حتی در کنگره مطرح شد که اسناد باید قوی و دقیق و کاربردی و طبق سیاست وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی منتشر شوند و همه دستگاهها در اختیار قرار گرفتند تا متمم اسناد تهیه شود که بعد از سالها خرداد امسال منتشر شد.
وی سپس ادامه داد: این سند خیلی مهم است به این دلیل که آمریکاییها در انتشار آن تأمل زیادی کردند. این مجموعه اسناد ۱۰۰۷ صفحه و حاوی ۳۰۷ سند است و دارای جزئیات جدید است که مؤکّد نقش آمریکا بعنوان برانداز است نه واسطه.
ططری در پاسخ به سوال صلواتی که پرسید در کدام صفحه و کدام سند از این مجموعه این موضوع نهفته؟ گفت: طبق اسناد فوق و حتی اسناد قبلی که بررسی کردم آمریکا از ۱۳۳۱ برای ایران برنامهریزی داشته و حتی با جزئیات زیاد برای همه چیز از فرهنگ و عقیده و بهداشت و درمان و سینما و حتی روحانیون و چیزهای دیگر برنامه داشتند و هرچند اکثر اسامی از سند حذف شده اما طبق اسناد آنها حتی در ایران روزنامه استخدام کردند و خیلی از روزنامههای آن موقع از آمریکا پول گرفتند.
سپس تفرشی در پاسخ به سوال صلواتی درباره نقش آمریکا طبق گواهی اسناد چنین گفت: بین آزادسازی و انتشار اسناد فرق وجود دارد و آرشیوها تابع قوانین آزادسازی هستند و هر ۲۰ الی ۴۰ سال به دلایلی از جمله پژوهشی، برخی اسناد منتشر میشوند. هرچند آمریکا گزینشی سند منتشر کرده اما انتشار اسناد وظیفه آرشیو آمریکایی نبوده و این اسناد گزینشی انتخاب شده و کاملا هدفمند آزاد شده و وظیفه آزادسازی آرشیو رعایت نشده بلکه انجام وظیفه ثانویه بوده به منظور انجام ندادن وظیفۀ اولیه که البته وعده شده بعدا آزاد شود که امیدواریم چنین شود.
نقش آمریکا در تحولات صنعت نفت و مصدق و کودتا یکسان نبوده و در ماههای قبل از ملی شدن نفت یکجور بوده و در بعد از آن جور دیگر و به تدریج تا کودتای ۲۸ مرداد تغییر نمود. ما از روز اول ملی شدن نفت با دو نگاه آمریکا مواجه بودیم: مماشات و سازش، و براندازی. تا نیمۀ اول دولت مصدق و حتی اوایل نیمه دوم نگاه اول حاکم بود اما بعدا به دلایلی نگاه دوم برتری یافت و از جمله سه حادثه مهم بینالمللی یعنی مرگ استالین، روی کار آمدن چرچیل، و پیروزی جمهوریخواهان در آمریکا در این تغییر نگاه تاثیرگذار بود و باعث نزدیک شدن مواضع واشنگتن و لندن شد.
سپس صلواتی پرسید: آمریکا تا سال ۱۳۳۲ مثل انگلیس آنقدر منفور و استعماری نبود و نوظهور بود و ایرانیها خیلی او را نمیشناختند و از طرفی با دولت مصدق هم رابطۀ خوبی داشت ولی چه شد که در کودتا شرکت کرد و چه نیازی داشت در کشوری که با آن مشکلی نداشت نقش برانداز را ایفا کند؟ ترس از کمونیسم بود؟ یا صرفاً همکاری با انگلیس بود؟ یا منافع کشورش اقتضا کرد و یا دلایل دیگر داشت؟
ططری پاسخ داد: طبق اسناد نخستین حضور آمریکا در ایران از طریق باسکرویل بود که در تبریز معلم بود و در انقلاب مشروطه نقش داشت و بعدا کشته شد و به قهرمان تبدیل شد و تا جنگ اول همین است و آمریکا چهره بشردوستانه دارد و حتی طبق اسناد نیت پلیدی ندارد، اما از ۱۳۲۰ و اشغال ایران حضور آمریکاییها در ایران بر اثر رفتارهای بد و بدمستی یا زیر گرفتن شهروندان در تهران توسط ماشینهای آنها خدشه دار شد اما باز آنقدر وجهشان بد نبود درحالیکه مردم به شدت از انگلیس متنفر بودند. اما طبق اسناد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ روند افکار عمومی تغییر کرد و آمریکاییها در زمره متفقین حساب شدند. طبق اسناد آمریکا چهار نگرانی داشت: ۱ـ نفت؛ ۲ـ نفوذ شوروی؛ ۳ـ موقعیت سوق الجیشی ایران و ۴ـ رقابت در بلوکبندی که نخواستند عقب بمانند و ایران خط مقدم معرفی شد. و از این بین نفت در انتها بود و ترس از حزب توده و نفوذ شوروی دلیل اصلی تلاش آمریکا بعنوان یک قدرت نوظهور برای نفوذ بود.
تفرشی نیز در این باره گفت: آمریکا و بریتانیا متحدان استراتژیک هم بودند و پیوند ناگسستنی با هم داشتند. باید توجه کنیم که نقشه قدرتهای بین المللی در بستر اختلافات داخلی در ایران شکل گرفت و گروههای مختلف مذهبی مثل بروجردی و کاشانی و فداییان اسلام و یا حزب توده و نیز سلطنت طلبها با هم درگیر شدند والا امکان دخالت وجود نداشت. در جریان ملی شدن نفت موقعیت ژئوپولتیک نفت و خطر کمونیسم و توده یکی است. برای لندن نفت خیلی مهم بود و برای آمریکا جنگ سرد، و اختلافات دولت مصدق و ناکارآمدی دیپلماتیک دولت او به این دخالتها دامن زد.
و در پاسخ به صلواتی دربارۀ دلیل نیازمندی لندن به مشارکت آمریکا گفت: برخلاف تصورات بعد از جنگ دوم و حتی اول قدرت بریتانیا کم شد و دیگر قدرت برتر نبود و استقلال هند در همان زمان دولت مصدق رخ داد و انگلیس بیشتر تضعیف شد و لازم شد بخاطر نفت و شوروی با آمریکا بیشتر همکاری کند.
در این از قسمت برنامه دکتر تقوی مهمان تلفنی برنامه دربارۀ نقش آمریکا در کودتا و ضرورت مداخلۀ او گفت: بعد از جنگ دوم دنیا ساختار خاصی پیدا کرد و فاتحان جنگ دنیا را بعنوان واحد سیاسی کلان تقسیم و نهادهای حقوقی و سیاسی و فرهنگی را برای کنترل سیاسی جهان و حضور در مدیریت جهانی تأسیس کردند. در این ساختار جدید بلوک شرق و غرب قضیۀ نفت هم مهم است و طبق اسناد آمریکا و انگلیس در برابر بلوک شرق منافع مشترک داشتند که ایران، آسیای جنوب شرق و آمریکای لاتین و آفریقا در ذیل این منافع دیده میشدند. در آن دوره جنوب ایران مرکز نفت بود و نفت هم در انحصار انگلیس بود و آمریکا قصد شراکت داشت. طبق اسناد آمریکا به دنبال این بود تنها منبع نفت ایران را از انحصار انگلیس خارج کند.
صلواتی سوال بعد را از ططری پرسید و گفت: کاشانی چرا از مصدق دوری کرد و حمایت نکرد؟ آیا نگران حزب توده بود یا سلطنت طلبها یا نه رفتارهای اخیر مستبدانۀ مصدق عامل بود؟
ططری پاسخ داد: در مورد اهداف آمریکا باید موقعیت استراتژیک ایران را از نفت جدا کنیم و آن فرع موضع نفت است و اهمیتش بیشتر است و آمریکا به خوبی این موقعیت مهم ایران را درک کرده بود و می دانست با از دست دادن ایران کلّ منطقه را از دست خواهد داد. در صدر اسلام هم مسلمانان در جریان فتوحات خود باور داشتند اگر ایران را فتح کنند شرق را به راحتی فتح خواهند کرد و آمریکا این سابقۀ تاریخی را خوب درک کرده بود و میدانست ایران کلید فتح منطقه است هم به لحاظ روانی، هم ثروت هم سابقه.
اما طبق اسناد آمریکاییها برنامهریزی داشتند و همان ابتدا خود مصدق و کاشانی را به دقت زیرنظر گرفتند و رفتار و سکنات و ملاقاتها و برخوردهای اینها را بررسی میکردند و در روزهای پایانی آگوست ۱۹۵۴ جمعبندی آنها این شد که کاشانی قابل نفوذ نیست و اگر به او پیشنهاد پول بدهند ممکن است هویدا کند و چون هنوز چهرۀ مثبتی داشتند سعی کردند چهرۀ خود را فعلاً خراب نکنند و بنابراین به سمت اختلافاندازی رفتند و بهترین ابزار را اختلاف دیدند. طبق اسناد کاشانی در شمیران با سفیر آمریکا ملاقات داشته و حتی با سفارت تماس گرفت و از آمریکا خواسته بود علیه انگلیس و حزب توده به آنها کمک نمایند.
آنها اغلب خود را از انگلیس مستقل ساخته و مستقل ظاهر شدند و در ایران روزنامههایی از جمله مهر ایران داشتند که فقط سیاست آمریکا را اشاعه میداد و علیه انگلیس مقاله مینوشت. این ذهنیت کاشانی را به این پندار انداخت که آمریکا میتواند علیه انگلیس وارد عمل شود و آمریکاییها از همین چیزها برای ایجاد تفرقه سود جستند.
تفرشی هم گفت: همۀ جای اسناد یک دست نیست و برخی جاها تحلیلی، برخی ارزیابی و برخی جاها مبتنی بر شایعات خبرچینها است و ارزش صفحات سند یک اندازه نیست و آمریکا سعی داشت با همۀ جناحها در تماس باشد و مذاکره کند و همۀ تخممرغها را در یک سبد نگذاشت و هرگاه احساس میکرد مذاکرات خوب پیش رفته با مصدق رابطۀ خوبی داشت و وقتی میدید مصالحه نمیشود به اپوزوسیون رو میکرد. بعد از ۳۰ تیر اختلافات بالا گرفت به دلیل سوء محاسبه و ارزیابی نادرست مصدق و کاشانی و هر کدام فکر کردند میتوانند به تنهایی نهضت را ادامه دهند و کاشانی به درستی فکر کرد که او و نیروهایش هواداری کردند و مصدق را روی کار آوردند ولی مصدق بعد از بازگشت قهرمانانه به ایران تصور کرد نیازی به کاشانی ندارد و میتواند او را کنار بزند.
باید توجه کرد سیاست امر زمینی و مستلزم مشارکت است و چون هر دو طرف مشارکت نکردند اختلاف زیاد شد و اختلاف افکنی بریتانیا و آمریکا در خلأ ایجاد نشد و در داخل کشور اختلاف بود. نیروهای خارجی قادر به ایجاد جریان در ایران نبودند و صرفاً تشدید یا تضعیف کردند و اختلافات را ایجاد نکردند بلکه مدیریت و هدفمند و برجسته ساختند و راه را بدون بازگشت گذاشتند مخصوصاً وقتی که بحث تغییر رژیم جدی شد.
البته دولت مصدق مجالهایی برای مصالحه با جامعۀ بین الملل داشت ولی به دلایلی از جمله ناعادلانه بودن برخی پیشنهادات یا ترس از افکار عمومی و تندروهای جناحهای مختلف و غیره علیرغم تلاشها این مصالحه صورت نگرفت و طوری شد که اجماع جامعۀ بین الملل به سازشناپذیری ایران رسید.
در ادامه صلواتی از ططری پرسید: قیام ۳۰ تیر به بازگشت مصدق خیلی کمک کرد ولی مصدق تا پایان کار به کاشانی پشت کرد و برعکس تا آخر به آمریکاییها خوش بین بود. علتش چه بود؟
ططری پاسخ داد: طبق اسناد هر دو نفر تحت کنترل بودند و باید تا حدی به خوش بینی مصدق به آمریکا حق داد چون آن موقع سندی دراختیار نبود و در آن فضای بحران مصدق با این چالش مواجه است که جامعۀ ایران خط مقدم جنگ شرق و غرب شده و بلوک بندی آنها و دستگاههای جاسوسی هم به شدت فعال بودند.
تفرشی گفت: در نیمۀ اول دولت مصدق افکار جهانی به خاطر عملکرد خوب وی متوجه او شدند و همه با ایران احساس همدردی کردند و هم رایی، اما بعد از ۳۰ تیر این روند تغییر کرد و دولت مصدق تلاش کرد از افتخاراتش استفاده کند و قرضههای ملی در دراز مدت مشکلساز شد و بحران و مشکلات زیاد شد و ایران روزبه روز تنهاتر شد و از سیاست روز دنیا غافل ماند و ایران را در مذاکرات مصالحهناپذیر دانستند و از حمایت او دست کشیدند. البته افراد خدوم و انقلابی در دولت بودند مثل شهید فاطمی اما اینها در دیپلماسی ضعیف عمل کردند و وی در مقام وزیر خارجه اشتباهات مهلکی داشت بخصوص در ماههای آخر و به جای اینکه دیپلمات باشد و مذاکره کند، به یک انقلابی تبدیل شد. لذا عملکرد دولت مصدق در نیمۀ دوم بخصوص ماههای آخر از نظر جامعۀ بین الملل قوّتی نداشت و در داخل هم اختلافات زیاد بود و نیز تشتت حز ب توده به دلیل مرگ استالین و نیز مشکلات دربار و اختلافات میان نیروهای ملی و مذهبی همه دست به دست هم داد و پکیجی از اختلافات و اشتباهات ایجادشد که ناکارآمدی ایجاد کرد و باعث سوء استفادۀ قدرتهای بزرگ و دشمنان ایران شد.
در ادامه صلواتی سوال خود را از دکتر تقوی پرسید و تقوی پاسخ داد: من با هر دو مهمان موافقم و تحلیل من این است که طبق اسناد آمریکا کاشانی را به مراتب از مصدق خطرناکتر دید برای منافع خود و همۀ اقدامات خارجی در بستر تحولات داخلی بود ولی برخلاف گفتۀ تفرشی خیلی اینطور نبود که مصدق در دورۀ اول خود افکار جهان را خیلی تحت تأثیر قرار داده باشد و همه دیدند در دولت دوم مصدق با آن همه امکانات نتوانست نه خارج نه داخل را کنترل کند و همبستگی ملی را حفظ نماید و خودش تبدیل به یک سر منازعۀ داخلی شد و رهبران نهضت نتیجه گرفتند که مصدق دیگر قابل دوام نیست و مصدق بعد از ۳۱ تیر متوجه شد قادر نیست با قدرتهای بزرگ به نحوی آبرومند مسئلۀ نفت را حل کند و ممکن است بدنامی به جای گذارد لذا خواست دولت را واگذار نماید و طبق اسناد دو راه حل داشت: خودش کناره بگیرد که نشان ناتوانی او میشد یا توسط مجلس استیضاح شود که باز این را نپذیرفت و پیشدستی کرد مجلس را منحل کرد.
تفرشی در اعتراض به تقوی گفت: بحث اختلافات داخلی به جای خود ولی صنعت نفت و برجام هر دو در جهت منافع ملی بوده و نباید به خاطر اتفاقات و اشتباهات بعدی این واقعۀ افتخارآمیز را زیرسوال برد و این بی انصافی است! صنعت نفت یک پیروزی بزرگ بود و نباید تحت شعاع اشتباهات بعدی مصدق تفسیر شود و اشتباهات کاشانی و مصدق بجای خود، اما دستاوردها مهم بود و نگاه سیاسی کمکی به مسئله نخواهد کرد.
ططری نیز در واکنش به تقوی گفت: همۀ گفتههای امروز ما طبق همین اسناد مورد بحث بوده و از خود گمانهزنی نکردهایم و اینطور نیست که مصدق بخواهد کناره بگیرد بلکه تا آخرین لحظه مبارزه کرد و طبق اسناد آمریکاییها تا آخرین لحظه از تفرقهافکنی دست نکشیدند و مصدق در جامعۀ بین الملل مثل یک قهرمان و یک رهبر مورد استقبال واقع شد و ملی شدن نفت انعکاس عظیمی داشت و مصدق را چهرۀ شاخص ساخت.
ططری در پایان از صداوسیما انتقاد کرد که چرا تابحال دربارۀ اسناد برنامه نداشته و چنین برنامههایی دربارۀ بررسی اسناد به عهدۀ صداوسیما است.
تفرشی نیز به عنوان حسن ختام خود گفت: اسناد در جزئیات خود مهم هستند اما حاوی کلّ تاریخ نیستند و بخشی از اسناد هنوز آزاد نشده و لذا تصویر تحولات آن دوره همچنان مورد سوال است.
ارسال نظر