محمود رضا امینی؛
هنرمندان مراقب باشند تا در پازل دشمن قرار نگیرند / نقد هنرمندانه با کنش سیاسی تفاوت دارد
یک فعال فرهنگی و استراتژیست معتقد است هنرمندان هرگز کنشگران سیاسی یا اجتماعی موفقی نبوده اند و ممکن است ناخواسته در پازل دشمن قرار بگیرند و اگر از موضع هنر به مردم کج دهنی کنند مردم آنها را بایکوت خواهند کرد.
محمود رضا امینی فعال فرهنگی و استراتژیست در مورد تحریم و یا قهر کردن هنرمندان با جشنواره فیلم فجر به خبرنگار فرهنگی خبرگزاری موج، گفت: من در چند سرفصل این بحث را پیگیری می کنم. اول این که هنرمند کیست؟ آیا هر کسی که بروز اجتماعی دارد را میتوانیم هنرمند بنامیم یا اینکه شاخصهایی برای این عنوان وجود دارد که هم در ظرفیت های فنی و هنری بروز پیدا میکنند و هم در ظرفیت های رفتاری افراد به وجود می آید؟ به عنوان مثال آیا فردی که دارای صدای خوب و یا توانایی نقش آفرینی خوبی در سینما و تئاتر است، در حالی که رفتار اجتماعی نامناسبی دارد و اهل هیچ کدام از ارزش ها نیست را میتوانیم هنرمند بنامیم؟
پس باید هنرمند را تعریف کنیم و قاعدتاً هنرمند کسی است که با ظرفیت های فنی و هنری خودش، وام دار یکسری ارزشها در خدمت مردم خودش است. هنرمند، کاسبِ شخص خودش نیست، گرچه در آمد و حقالزحمه خودش را هم دارد. این هنرمند میتواند در یکی از شاخههای شعر، سینما، تئاتر، نقاشی یا هر رشته هنری دیگری فعال باشد اما بروز هنر در هنر متعهدانه و مسئولانه نسبت به بستری که در آن رشد می کند است.
نکته دوم این است که هنرمندان ما در چه ظرفی و بستری رشد میکنند؟ البته که یک نویسنده، کتابی را در خانه خودش، با فکر و استنباط خودش می نویسد و بعد وقتی که چاپ و نشر پیدا میکند و به شهرت میرسد. اما سوال این است که در چه فضایی این اثر چاپ شده و منتشر میشود؟ عملاً در فضا و بستری که حکومت به نیابت از مردم و از مالیات و امکانات مردم فراهم میکند. همانطور که برای تیمهای ورزشی چنین میکند و در پی آن عده ای درآمدی خوب یا بد خواهند داشت اما به هر حال در حوزهای که فعالیت میکنند مانند سینما، تلویزیون و تئاتر مشهور می شوند و کسب درآمد می کنند. اینها اگر هنرمند باشند حق ندارند که نسبت به این بستر کج دهنی و بد رفتاری کنند چرا که مدیون آن ومردم هستند.
اگر زمانی ببینیم که انقلابی رخ داده و مردم با حکومت و ارزش هایش مخالفند، آن وقت هنرمند هم با آنها همراهی کند، حرفی نیست. اما اگر اتفاقی میافتد که در راستای انقلاب نیست، مثل جریانی که آن خسارت ها را در سال ۸۸ به بار آورد، اساساً نباید هنرمندان با مداخله در فضای سیاسی خودشان را مثله کنند؛ چون اساساً هنر از سیاست جداست. گرچه هنر متعهدانه، خودش موضوعی است که می تواند به وحدت عمومی و حفظ اصل ارزشها کمک کند، اما همراهی با یک سیاست مدار، یا یک جریان سیاسی، یا پالس دادن به جریان مخالف، مسائلی نیست که از یک هنرمند برآید.
لذا وقتی به این چالش می رسیم به نظر من فاتحه هنر را هنرمند خوانده است؛ یعنی وقتی یک صاحب نظر انتقاد می کند میتوان در بستر دیگری جواب انتقاد را داد، اما اگر به خاطر یک انتقاد، اقدامی مشابه به بایکوت کردن اتفاق بیفتد، آن وقت هنرمند به اعتبار خودش ضربه می زند؛ چرا که مردم خیلی راحت تر میتوانند او را بایکوت کنند. اگر هر روز شاهد باشیم که افرادی نیروی انتظامی مملکت، یا صدا و سیما یا اصل نظام را زیر سوال ببرند، دیگر زمینه را فراهم کرده اند تا خودشان را در یک فرایند غیر هنرمندانه قرار دهند. این افعالی که این روزها اتفاق می افتد هنری نیست؛ بلکه افعالی از جنس کنش های اجتماعی و یا سیاسی غیر هنرمندانه است که در خیابان هر کسی می تواند این افعال را داشته باشد.
اگر از هنر صحبت میکنیم، هنرمند می تواند بگوید نقد جشنواره چیست، به عنوان مثال جشنواره باید پویا تر از این باشد و حتی می تواند بگوید اگر این پویایی را نداشته باشد، او هم از حضور در جشنواره معذور است و اثری به آن نمیدهد؛ که این، اشکالی ندارد اما اگر هنرمندان بگویند که ما جشنوارهها و صدا و سیما را به دلایلی دیگری تحریم می کنیم مسئله فرق می کند.
من که اینگونه سخن می گویم، گرچه هنرمند نیستم اما به عنوان یک کارشناس و صاحب نظر استراتژیست، به جشنواره فجر انتقادات بسیاری دارم و گاهی هم نظراتم را منتشر می کنم، اما وقتی یک جریان به دنبال شکل دادن به یک فضای خاص باشد، قاعدتاً آن کسی که موضع گیری میکند دیگر هنرمند نیست؛ یعنی از موضع یک هنرمند نمی تواند موضع گیری کند بلکه در جایگاه یک سیاستمدار یا کنشگر اجتماعی قرار می گیرد.
حال سوال این است: این آقا یا خانمِ هنرمند و یا به اصطلاح امروز سلبریتی ما، اگر شرایط لازم هنرمندی را دارد، کجای کار سیاسی یا کنش های اجتماعی قرار گرفته است؟ غیر از اینکه این احساس به دست می آید که در یک پازلی ورود پیدا کرده اند که یا آن پازل را نمی شناسند و از ماهیت آن مطلع نیستند و نمی دانند که به کدام سمت می روند؛ یا اگر هم می دانند برای مردم این کار آنها قابل تردید است؛ و این را بدانند اگر روزی بخواهند با تکیه بر اعتباراتی که در میان مردم پیدا کردند، رفتار های مقابل با این اعتبارات انجام دهند، مردم تحمل نخواهند کرد.
اگر چند نفری از برخی افراد و اشکال خوششان می آید به این معنی نیست که فردا روزی از آنها حمایت خواهند کرد. حمایت و وحدت مردم را پیش از این به خوبی دیده ایم که به عنوان مثال برای ارزش های شان، چگونه به تشییع جنازه قاسم سلیمانی می آیند؛ حال اگر یک هنرمند به آنها پشت کند، در جریان همان مردم مضمحل خواهد شد. یا کسی که بگوید من ۸۰ میلیون نفر مردم را به یک طرف می گذارم و برای خودم چنین و چنان می کنم، عملاً اقدام به فحاشی به مردم کرده است و دیگر در حوزه هنرمندی نمی گنجد.
این بی اخلاقی از موضع هنر است ولی نه به عنوان یک هنرمند، چرا که اگر هنرمندی نقدی دارد باید هنرمندانه نقد کند و سخن بگوید و چالش هنرمندانه داشته باشد، نه اینکه جور دیگری سخن بگوید. در این حالت یکی آنها میگویند و یکی مردم در حالی که صداها بالاست.
ما به یک مداح هم می توانیم به عنوان یک سلبریتی و فردی مشهور و پرطرفدار نگاه کنیم، آنها هم گاهی سخنانی میگویند و نقدهای میکنند، اما کج دهنی و تقابل یعنی یک کنش سیاسی-اجتماعی که این کنش، از موضع هنر نمیتواند باشد و این سوال را پدید میآورد که آیا این افراد هنرمند هستند یا کنشگر سیاسی؟کسانی که هیچ کنشی پیش از این نداشته اند و مثلا در ترور و شهادت سردار سلیمانی حتی ذره ای ورود نکردند، یا نسبت به غرور ملی ما پس از زدن پایگاه عین الاسد، کاری انجام ندادند و حتی در مورد سقوط هواپیما، هم سوی با صاحبان عزا هیچ همراهی نکردند.
در این حالت کسی که به مقابله و مخالفت می پردازد دیگر از موضع هنر نیست بلکه از موضع یک کنشگر سیاسی و یا اجتماعی است که در آن جایگاه هم این قشر از جامعه تا کنون نه پسندیده شده اند و نه موفقیتی به دست آورده اند. در گذشته سلبریتیهایی داشتیم که نماینده مجلس یا شورای شهر شده اند و بقیه هم میتوانند همان مسیر را طی کنند و هر چقدر که دوست دارند صحبت کنند.
اما کنش سیاسی و اجتماعی در بستر هنر، بستری که مردم برای ایشان فراهم کرده و حکومت آنها را رشد داده، در این شرایط که از چپ و راست دشمن ما را محاصره کرده، انصافاً جز شاد کردن دشمن چیز دیگری نیست و مردم هر چقدر که از چهره زیبای یک هنرمند خوششان بیاید، اما این گونه رفتارها از نظر آنها مذموم است و قاعدتاً این هنمرندان باید منتظر باشند که مردم پاسخ به آنها را بدهند.
به نظر می رسد دیگر آنها پژواک شبکههای معاند شدهاند و باید بدانند که همه اینها رصد می شود و این چنین است که ما میگوییم آنها پایشان را در پازلی می گذارند که شاید نمی دانند که این پازل دشمن است. ما از هنرمندان میخواهیم که واقعاً دقت کنند که وقتی در شاخه های اجتماعی بروز پیدا می کنند و بهانه ها طعمه های خوبی برای بیگانگان هستند؛ لقمه های چرب و نرمی که روی آنها مستقیم یا غیر مستقیم کار می کنند.
بنا نیست که اسپانسر یک جریان هنری، اسپانسر یک جریان مقابله با اسلام در منطقه هم باشد، بنا نیست که امارات یا عربستان اسپانسر یک جریان ضد اسلام و ارزشها شوند و همزمان هم اسپانسر یک شخص شوند؛ اما کسی که در تلویزیون مورد حمایت عربستان قرار میگیرد، این یعنی کج دهنی کردن به مردم و بی توجهی کردن به آنها، البته این مردم هم به موقع خودش پاسخ میدهند و برایشان مهم است که فرق یک هنرمند قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مشخص شود.
این ممکن نیست که میان آنهایی که رفتند و لس آنجلسی شدند با آنهایی که در اینجا هستند و فعالیت می کنند فرقی نکند، حتی اگر مردم از شکل و قیافه برخی از افراد خوششان بیاید حتما دلیلی نمی بینند که به خاطر این شکل و قیافه از ارزشهایشان چشم پوشی کنند.
ارسال نظر