عبدالحمید قدیریان در گفتگو با موج(۲):
آموزه های امام خمینی ساختار جدیدی از زیبائی شناسی رقم می زند/هنوز هنر اسلامی نداریم
عبدالحمید قدیریان معتقد است اگر از منظر آموزه های امام خمینی (ره) به هنر اسلامی نگاه کنیم به ساختاری از زیبایی شناسی دست خواهیم یافت که بسیار متفاوت از هنر اسلامی تبیین شده توسط مستشرقین است.
به گزارش خبرنگار تجسمی خبرگزاری موج، چهارشنبه ۲۶ شهریورماه ۱۳۹۹ آخرین روز برپایی نمایشگاه نقاشیهای عبدالحمید قدیریان با عنوان «همپای نور» بود که شامل ۳۲ تابلو بر گرفته از حوادث و اتفاقات واقعه کربلا و برخی موضوعات دینی و مذهبی دیگر بوده و به همت فرهنگستان هنر در موزه هنرهای معاصر فلسطین برپا شد. در حالی این نمایشگاه بعد از آنکه یک هفته تمدید شد به آخرین ایستگاه رسید که خالق آثارش مملو از حرف های ناگفته بسیاری است که می توان به مثابه انتقال تجربه و تلاشی برای تئوریزه کردن نگاهش به آنها نگریست. به همین مناسبت با این هنرمند مطرح و فعال در عرصه سینما و نقاشی به گفتگو نشستیم. در بخش اول این گفتگو، عبدالحمید قدیریان به نحوه سوژه یابی و روند تولید آثارش پرداخت. بخش دوم این گفتگو به موضوعاتی از قبیل نسبت فرم و محتوای هنری، تعریفی از هنر اسلامی و هنر شیعی و همینطور تاثیر انقلاب اسلامی بر هنر اسلامی پرداخته شده که مشروح آن را در ادامعه می خوانید.
تعریف مستشرقین از هنر شرقی و غربی دقیق نیست
با توجه به رنگ ها، ترکیب بندی ها و ویژگی های دیگری همچون پرسپکتیو می توان گفت که به هر حال سبک و سیاق هنر شما مادی و دنیایی و یا شاید بتوان گفت، غربی است. آیا این مسئله به روح و فضای روایت شما که یک روایت و نگاه معنوی و یا شرقی است آسیبی نمی زند؟
منظر معنوی بر گرفته از نگاه دینی است، ولی سوال اینجاست که کدام دین؟ مشکل ما در نگاه به هنر دینی و اسلامی این است که از منظر مستشرقین نگاه می کنیم. این تمایز قائل شدن بین هنر شرقی و غربی توسط مجموعه ای از مستشرقین و کسانی صورت گرفته که فهم خود را از اسلام معیار قرار داده اند و بر اساس آن اینگونه چیدمان مفاهیم کرده اند. ولی وقتی به قرآن رجوع می کنیم می بینیم که موضوع نه صرفا مادی است و نه صرفا ورا مادی بلکه هم این است و هم آن. چیزی که مسلم است مستشرقین با معارف شیعی و اهلبیتی آشنا نبودند، برای همین از هنر مسلمانان به عنوان هنر اسلامی یاد کرده اند.
واقعیت این است که ما هنر اسلامی بر گرفته از فرهنگ و معارف اهلبیت (ع) را نداریم و بطور کلی با فرهنگ اهلبیت (ع) آشنا نیستیم و صرفا به عنوان محبین آن بزرگان دل به آنان می دهیم؛ ولی فرسنگها از فرهنگ و معرفت به اهلبیت فاصله داریم و از معرفت حقیقی غافلیم. از آنجایی که هنر تبعه فرهنگ است و فرهنگ تبعه ایمانیات ماست، پس تا زمانی که با ایمانیات اهلبیت (ع) آشنا نشویم و در گذر زمان آن ایمانیات در ما تولید فرهنگ نکند، نمی توانیم هنر اسلامی یا شفاف تر بگویم هنر شیعی داشته باشیم. به این دلیل ما هنوز هنر اسلامی نداریم. اگر در ذهن ما معیاری برای هنر اسلامی وجود دارد، زائیده فهم مستشرقین است که از مجموعه آثار هنری مسلمانان برداشت نموده اند.
با نگاه امام خمینی به ساختار جدیدی از زیبائی شناسی می رسیم
در حال حاضر شیعیان و شاید بشود گفت همه مؤمنین، وارد حیطه جدیدی از تاریخ شده اند؛ حیطه ای که برگرفته از آموزه های امام خمینی بعد از ۱۴۰۰ سال و با وقوع انقلاب اسلامی تحقق یافت و این تحول نشأت گرفته از منظری بود که توسط امام خمینی مطرح شد. امام خمینی در دوران تبعید ، شاید بهتر است بگوییم در دوران سلوک خود، بیش از دیگران به فرهنگ اهلبیت نزدیک شدند و ثمره آن این تحول عظیم در وقایع جهان و شروع ورود به آخر زمان بود. ایشان دینی را به جهانیان معرفی کردند که باعث ارتقاع نگرش مؤمنین شد. امام(ره) منظر معنویت فردی را به ارتقاع جمعی با هدف محوری «به سوی ظهور» تعریف نمود. همین نگرش به ظاهر ساده همه معادلات دنیایی را برهم زد و باعث زنده شدن مؤمنین گردید و راه رشد و تعالی و اقتدار ایران بزرگ را باز کردند.
حال با این نگرش اگر به هنر اسلامی نگاه کنیم به ساختاری از زیبایی شناسی دست خواهیم یافت که بسیار متفاوت از هنر اسلامیِ تبیین شده توسط مستشرقین است.
از این روست که سالهاست رهبر معظم انقلاب تأکید به برپایی کرسی های آزاد اندیشی دارند تا متناسب با تحول ساختاری در تفکر دینی ابعاد و حوزه های اجتماعی تحول و تبیین یابند.
ساختار راهی که امام خمینی آغاز کردند باید تبیین می شد که متاسفانه به دلیل نبود متفکر در جامعه، اتفاق نیفتاد و ما امروز در همه مسائل اجتماعی به مشکل خوردیم در حالی که قاعدتا نباید مشکلی داشته باشیم چرا که با توجه به دسترسی داشتن به کتاب الهی و روایات اهلبیت(ع) کلید حل همه مشکلات و جواب همه سوالات را در اختیار داشته باشیم. پس اگر نزول کرده ایم مشکل از ماست و مشکل از دین نیست. بنابراین ما از نظر تبیین های معرفتی بسیار کوتاهی کردیم و در مسیر آشنایی با معرفت به دین و اهلبیت(ع) عزم لازم را نداشتیم. باید تلاش کنیم تا این راه را تا رسیدن به محصول ادامه دهیم .
طبیعتا تحولات فکری در روند تبیین هنر نیز تأثیر زیادی خواهد داشت. بنابر این اگر بخواهیم تنها به مینیاتور یا تعاریفی که به عنوان هنر اسلامی نامیده شده تکیه کنیم، اشتباه است و فقط جلوی خودمان را بستیم و سد کرده ایم. ما باید با قرآن و اسلام ناب محمدی آشنا شویم و با مفاهیمش زندگی کنیم، تولید کنیم، آن وقت بعد از چند نسل، منتقدان می توانند بنشینند و به بررسی و تحلیل آن تولیدات بپردازند و تبیین کنند که این آثاری که برگرفته از قرآن و فرهنگ اهلبیت (ع) است، چه نوع از ساختار تصویری دارد و آن را به عنوان هنر اسلامی تبیین و معرفی کنند.
هنر اسلامی محدود به فرم نیست
پس شما هنر اسلامی را محدود به یک نوع فرم خاص نمی دانید بلکه معتقدید که محتوا باید برگرفته از یک منبع غنی باشد؟
به هیچ وجه هنر اسلامی محدود به فرم نیست بلکه محتوایش باید برگرفته از قرآن باشد که در طول زمان فرم و قالب خودش را پیدا کند. توجه داشته باشیم که از مشخصات اصلی فرهنگ الهی حَی بودن است، به عبارت دیگر فرهنگ الهی در بتن خودش زایش و تحول دارد و لحظه تکراری در آن متصور نیست، بنابر این با رشد و رفعت عالم باید قالبها نیز متناسب با آن تغییر کند.
در این مقطع زمانی هنرمندان باید عزم داشته باشند تا با قرآن و فرهنگ اهلبیت(ع) آشنا و مانوس و همنشین شوند، تا از آن تاثیر بگیرند و به تولید بپردازند. اگر گروهی از هنرمندان این روش را در تولیدات خود انجام دهند؛ منتقدان میتوانند در طول زمان به بررسی آن آثار بپردازند تا به ساختار هنر اسلامی«ناب» برسند. در حال حاضر نمی توانیم راجع به هنر اسلامی صحبت کنیم.
باز هم تاکید می کنم، هنرمندان تحت تأثیر فضایی تولید می کنند که در آن نفس می کشند، برای همین است که باید فضای تنفسی خود را تغییر و متناسب با معرفت اصیل قرآنی قرار دهیم، فضایی که رفتن به سوی ظهور در آن اصل باشد. زندگی ما هنوز فاصله بسیاری با سبک زندگی اهلبیت(ع) دارد، پس هنوز در آن شرایط نیستیم، اما در حد توان و سعی باید در قرآن تامل کرده و به تولید بپردازم تا در طول زمان با نصرت الهی تحول در زندگی ما شکل بگیرد.
ادامه دارد....
ارسال نظر