عبدالحمید قدیریان در گفتگو با موج(بخش پایانی):
آیا هنرهای تجسمی امکان انتقال مفاهیم معنوی را دارند/نسبت هنر عاشورایی و هنر دفاع مقدسی
عبدالحمید قدیریان استفاده از تصویر برای بیان مفاهیم را روش الهی می داند و در عین حال از واژه «لایههای سه بعدی مفهوم» برای توضیح مراحل ترسیم یک مفهوم توسط هنرمند سخن می گوید.
به گزارش خبرنگار تجسمی خبرگزاری موج، در حالی نمایشگاه «همپای نور» به پایان رسید که عبدالحمید قدیریان ، خالق آثار این نمایشگاه، مملو از حرف های ناگفته بسیاری است که می توان به مثابه انتقال تجربه و تلاشی برای تئوریزه کردن نگاهش به آنها نگریست. به همین مناسبت با این هنرمند مطرح و فعال در عرصه سینما و نقاشی به گفتگو نشستیم. در بخش اول این گفتگو، عبدالحمید قدیریان به نحوه سوژه یابی و روند تولید آثارش پرداخت. بخش دوم گفتگو هم به موضوعاتی از قبیل نسبت فرم و محتوای هنری، تعریفی از هنر اسلامی و هنر شیعی و همینطور تاثیر انقلاب اسلامی بر هنر اسلامی اختصاص یافت. اما در بخش سوم گفتگو در مورد توانایی هنرهای تجسمی که دیدنی هستند به امکان بیان مفاهیم که نادیدنیاند و اینکه یک هنرمند چگونه می تواند به انجام چنین امر مهمی بپردازد پرداخته ایم. ضمن اینکه این سوال هم مطرح شده که آیا نقاشی دفاع مقدسی نسبتی با نقاشی عاشورایی دارد یا خیر. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
آیا هنر تجسمی و یا بهتر بگویم تصویر، برای بیان مفاهیم الکن نیست؟
نه به هیچ وجه اینطور نیست. به استناد بسیاری از آیات قرآن ، تمام اشیائی که در پهنه آسمانها و زمین قرار دارد، آیات خداوندی است. به عنوان مثال در آیه دوم سوره جاثیه از تنزیل کتاب از سوی خود اشاره میکند و در ادامه تا آیه ۵ همین سوره به این موضوع اشاره میکند که آن چه در پهنه آسمانها و زمین قرار دارد، از آیات است. در خلقت ما و شب و روز و روییدن گیاهان و امثال آن، آیات وجود دارد. یعنی خداوند قادر، قویترین و عالیترین مفاهیم موجود در کتاب را نازل کرده و در قالب تصاویر دنیایی آورده و در معرض بندگان خود قرار داده است.
این آیات یکی از آیاتی است که دلالت بر این دارد که تصاویر، ظرف کاملی هستند که البته به قدر وُسع خویش میتوانند نشانگر مفاهیم عالی و مرتفع در نظام الهی باشند. مثلا یکی از مرتفعترین مفاهیم، مفهوم «کلمه» است و خداوند کلمه منسوب به خود یعنی «کلمهالله» را برتر از همه چیز میخواند [وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا]، اما مَثَلِ همین «کلمه» را در قالب درخت تصویر میکند و میفرماید «مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ»، این یعنی خداوند در قرآن کریم برای بیان مفاهیم، صحنههایی را توصیف می کند تا در ذهن انسان تصاویری شکل بگیرد.
پس باید نتیجه گرفت که قدرت تصویر زیاد است. البته این را هم باید در نظر داشت که خداوند در بیان مفاهیم، اوج معنای مفهوم را بیان می کند، اما هر یک از مخاطبان، به فراخور ظرف وجودشان، مقداری از دریای آن مفهوم را درک میکنند. اساساً یکی از اسماء خداوند، «صورتگر» است و او خود را «المُصَوِّر» میخواند و بهترین صورتگری را از آن خویش میخواند. به این معنا خداوند بهترین هنرمند و صورتگر است. لذا اگر هنرمند، هنرمند الهی و آشنا با «نظام الحق» باشد که در آن همه چیز بر اساس حق میباشد، این توان را خواهد داشت تا مفاهیم را در قالب تصاویر بعضا ساده بیان کند، بطوری که برای همگان قابل درک باشد.
لزوم درک روحی لایه های سه بعدی مفاهیم برای خلق اثر هنری
تصویر فی ذاته توان بیان مفاهیم را البته به اندازه ظرفیتش، دارد. اما مشکل این است که حجابهای متعددی بین منِ هنرمند و مفاهیم وجود دارد که مانع شکلگیری تصویر منطبق با مفهوم میشود. از جمله این حجابها، برخی محفوظات و معلومات انسانهاست. همان محفوظات و معلوماتی که آن را سواد مینامیم و نه معرفت. بسیاری از اوقات، سواد به جای آن که نور را در وجود انسان بیاورد، همانند نامش، سیاهی و حجاب را وارد وجود انسان میکند، که مانع از معرفت میشود. به عبارت دیگر بسیاری اوقات، سواد به معنای حجم اطلاعات زیادی است که در ما انباشته شده و باعث تکبر میگردد.
از دیگر حجابها، نداشتن درک و تصویر درست از مفهومِ «مفاهیم» است. مثلاً وقتی به ترجمه آیات قرآن نگاه می کنیم، این مُعضل بیشتر جلوه میکند. در بسیاری از ترجمهها، کلمات مشابه در تمامی آیات، یک جور معنی شده است و این نشان دهنده آن است که آن مترجم به این امر واقف نیست که هر مفهوم، دارای فضایی سه بعدی است و درجات معنا دارد و در عوالم و موقعیتهای متفاوت، معانی مناسب آن جا را خواهد داشت. مثلاً برای تصویر کردن مفهوم «ایثار»، این صحیح نیست که یک معنای اولیه را معیار قرار دهیم و تابلویی بکشیم و سپس مدعی شویم که آن مفهوم را فهم کردهایم، بلکه ایثار ابعاد مختلفی دارد، که باید برای درک مفهوم آن، وقت گذاشت و در آن سیر کرد. باید با روحمان «لایههای سه بعدی مفهوم» را درک کنیم؛ به عبارت دیگر باید در ابتدا با مفهوم اُخت شویم و به مرور در آن سیر کنیم تا آن مفهوم، ما را در حریم خود راه دهد. اگر این اتفاق بیفتد، مفاهیم خودشان برای ما سخن میگویند و به ما تصویر میدهند. آن وقت است که ما میتوانیم تصویر مناسب را خلق کنیم. اما اگر این اتفاق نیفتد، نمیتوان خلق اثر ارزشی و بر اساس حق نمود. لذا اگر گاهی از اوقات دوستان پروژهای را طراحی میکنند و به دنبال آن، فراخوان میدهند، اما کارشان به نتیجه نمیرسد، نباید تعجب کنیم. اشتباه ایشان این است که بلافاصله بعد از طراحی، فراخوان میدهند و انتظار دارند که در مدت کوتاهی، هنرمندان اثری مناسب تولید کنند و تحویل دهند.
اگر هنرمندی بنا داشته باشد مفهومی را تصویر کند، باید اهل مطالعه و علاقمند باشد. باید با ایمان و توکل به خدا به این کار بپردازد و برای تولید اثرش، سیر و سلوکی داشته باشد تا در طی آن سلوک، ابتدا به فرم مناسب برسد و تولید اثر کند. در این صورت، درصدی به مفهوم نزدیک شده است. سپس باید با پشت کار و ادامه تولید، گام به گام جلو رفته تا با نصرت الهی، خداوند به او این توفیق را بدهد که به تصویری درخور و بر اساس حق، دست یابد.
آیا بزرگان ما انقلاب کرده اند؟
شما میگوئید که من به اتفاقات پیرامونم فکر میکنم و اثرم را خلق میکنم. با این اوصاف آیا نقاشیِ دفاع مقدسی، که نمونههایی از آن هم در آثار شما دیده میشود، شباهتی به نقاشیهای عاشورایی دارد؟ آیا این دو حادثه را در طول هم میبینید؟
هر هنرمندی از زاویه و ارتفاعی به جهان پیرامون خود نگاه میکند. ارتباط مستقیمی بین ارتفاع روحی و معرفتی هنرمند، با نوع نگرش و تولیدات او وجود دارد. برای همین است که میتوان با تحلیل آثار هنرمند، تا حدودی به جایگاه و ارتفاع وجودی او پی برد. برای همین است که زاویه نگاه به موضوعاتی مانند دفاع مقدس و عاشورا در بین افراد متفاوت است.
بنابراین بحث اصلی این است که کجا ایستادهایم؟ و از چه ارتفاعی به موضوعات نگاه میکنیم؟ میشود به انقلاب و دفاع مقدس نگاهی کاملا مادی داشت. به عنوان مثال، برخی از بزرگان ما در سخنانشان به نحوی سخن میگویند که گویا آنها بودند که انقلاب کردهاند، در صورتی که وقتی به فرمایشات امام خمینی(ره) رجوع میکنیم، میبینیم ایشان به دلیل ارتفاع بالایی که داشتند، انقلاب را به خدا نسبت میدهند و میفرمایند این خداوند است که انقلاب را برپا کرده است و انقلاب را یک پدیده خدایی میخوانند. البته شنیدن این نوع سخنان از برخی بزرگان، خدای ناکرده به این معنی نیست که ما لزوما با دروغگویان روبرو هستیم، بلکه بدان معنی است که بین ایشان و امام(ره)، تفاوت ارتفاع بسیاری وجود دارد و این تفاوتِ ارتفاع افراد، باعث تفاوتِ جایگاه و مَنظر آنها به موضوعات میشود.
همین مسئله در نگاه به عاشورا نیز وجود دارد. برخی افراد به واسطه ایستادن در عمق عالم، عاشورا را یک حادثه اجتماعی میپندارند و بر اساس آن، رفتارهای خود را تنظیم میکنند و برخی دیگر از افراد که از ارتفاعی بالاتر به عاشورا نگاه میکنند، عاشورا را نه یک حادثه، بلکه یک مفهوم بسیار عظیم و رفیع در نظام خداوندی میدانند که چشمهای برای «حیاتِ برتر یافتنِ انسان» است و سعی میکنند مفهوم آن را در طول تاریخ، به گونهای توصیف کنند که مُشرِف بر همه لحظات بشر و بهترین فضا برای رشد او در محدوده تاریک دنیا باشد.
چهارشنبه 26 شهریورماه 1399 آخرین روز برپایی نمایشگاه نقاشیهای عبدالحمید قدیریان با عنوان «همپای نور» بود که شامل ۳۲ تابلو بر گرفته از حوادث و اتفاقات واقعه کربلا و برخی موضوعات دینی و مذهبی دیگر بوده و به همت فرهنگستان هنر در موزه هنرهای معاصر فلسطین برپا شد.
ارسال نظر