«اینک انسان» نمایشی برای جاودانگی به چهارسوی تئاتر شهر میرود
«اینک انسان» نمایشی برای جاودانگی، نوشته گووانمهر اسماعیلپور میهمان سالن چهارسوی تئاتر شهر میشود.
، سالن چهارسوی تئاتر شهر که خاطره ی اجراهایی ناب از بزرگان تئاتر ایران را در تاریخ هنر این سرزمین ثبت کرده میزبان اجرایی با نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی و نقش آفرینی گروهی از بازیگرانِ طراز اول است. نعیمی که سالهاست جایگاه خود را به عنوان نویسنده و کارگردانی صاحب سبک و در عمل یک نمایش سازِ مؤلف تثبیت کرده در اثر تازه ی خود، حد و مرزی نو برای نمایشِ ایران تعریف کرده است. همانگونه که در بروشور نیز به درستی از بزرگان کارگردانی تئاتر یاد شده، نعیمی این میراث معنوی را به حد اعلا درک کرده و به یاری گروه توانمندش چه روی صحنه، چه پشت صحنه، گامهای ارزشمندی به پیش نهاده است. او که بیش از ربع قرن علاوه بر تولید تئاتر با وسواسی اندیشمندانه جریان تئاتر در ایران و جهان را رصد می کند، در نمایش اخیرش موفق شده ضمن حفظ میراث گرانبهای تاجدارانِ هنر و فرهنگ، نمایشی مدرن و پیشرو را در استاندارهای جهانیِ هنرِ آوانگارد بر صحنه آورد.
سالهاست که علاقهمندان تئاتر توقع و انتظار چنین اجرایی را از حمیدرضا نعیمی به عنوان استاد تئاتر ایران داشتند. در اجراهای پیشین، گروهِ نمایش گاه به دلیل هزینههای اقتصادی و مناسباتِ مالی مربوط به سالنهای بزرگ که از آسیب های جدی تئاتر ایران به شمار می روند و اگر ذره ای خردورزی و دردمندی در مدیریت فرهنگی کشور وجود داشته باشد باید سریعا به رفعِ آن بکوشند، ناچار از پا پس گذاشتن از برخی ایدهآل ها برای رونق گیشه میشد. اما اینبار او و گروهِ دغدغه مندش با خیالی آسوده تر همه ی توان خویش را برای ساخت اثری بی نقص به کار بسته اند. می توان دید که هیچیک از عوامل و در رأس همه کارگردان ذره ای پا پس نکشیده اند تا آنچه را لایق و شایسته ی تماشاگر فهیم و آگاهِ نمایش است بر صحنه آورند.
گروه بازیگران همه از بهترین و آماده ترین بازیگران تئاتر ایران هستند. برای ثانیه به ثانیه ی میزانسن ها (حرکتی، آوایی و حسی) برنامه و هدف تعریف شده است. همه چیز در حد کامل، به جا و هم اندازه است. به قول خودِ نعیمی؛ مثل ساعت سوئیسی. می توان از تک تکِ بازیگران گفت و آنان را ستود اما با احترام به هنر، تلاش و شکوه همه ی آنان بر صحنه ی شریفِ نمایشِ اینک انسان می خواهم چند جمله در ستایش و وجد خود از حضورِ مسیحایی میکائیل شهرستانی بگویم. سالیان دراز بود که تشنه ی دیدار او روی صحنه بودیم. البته در اثری با متن و کارگردانیِ شایسته ی مقامِ او. با دیدن بازی او جمله ای از استاد شجریان در ذهنم طنین انداخت. خداوندگار آواز می گفت؛ "من گوهرتراشم و شعر حافظ، گوهر". حال گوهری مانند میکائیل شهرستانی در کنار گوهرتراشی مانند نعیمی به حد اعلای درخشندگی خود، چشمها را خیره ساخته است. به طور قطع استاندارد بازی شهرستانی از سطح بازیگری تئاتر ایران فراتر است. ظرافت هایی در بازی او دیده می شود که نظیرش بر صحنه های تئاتر ایران مشاهده نشده است. کنترل صدا یا به اصطلاحِ دقیقتر مهندسی صدا خیره کننده است. ضمن ارائه ی نهایتِ بازی ها و تلاطم های حسی انگار در تمام مدت به فکر حفاظت و احترام به گوش مخاطب است. به قول اهل موسیقی، انگار دستگاهِ تیونینگ روی حجرهاش بسته شده است. کاش بازیگران تئاتر ایران بیشتر از او بیاموزند. شهرستانی در کنار تکنیک و جلوه های هنرِ فردی، خود را به تمامی در اختیارِ گروهِ نمایش گذاشته است. حضورش نه تنها بر دیگران سایه نمی افکند، بلکه مانند آفتابی مهربان سایرین را نیز روشن و دیدنی می سازد. کنشی مسیحایی که تنها از بزرگانِ فرهنگ و هنر سر می زند. به قول شاملو؛ توانِ گردن بر افراشتن به غرور بر ارتفاع شکوهناکِ فروتنی.
گروه طراحان نیز مانند اکثر آثار نعیمی همه از استادانِ نام آشنای تئاتر ایران هستند که نتیجه ی کارشان منجر به خلق تابلویی خوش رنگ و سرشار از ظرافت و هنر شده است. به جاست که به طور ویژه از سحر لطفی در ساخت و اجرای موسیقی یاد شود که برگ تازه ای در موسیقی تئاتر ایران رو کرده است. موسیقی ای که شنیده نمی شود بلکه احساس می شود. این را اهالی فن درک می کنند. موسیقی به تمامی در خدمت اثر است، بیرون نمی زند، اندازه است و این نتیجه ی سالها تجربه در کار موسیقی و حضور بر صحنه ی تئاتر است.
در پایان باید نمایش اینک انسان را اثری موفق دانست که تئاتر ایران روزگاری دراز آن را انتظار می کشید. اثری که برای هنردوستان مانند جرعه ای آب بر خاک تشنه است که آن را جذب سینه ی خود می کنند. نعیمی و گروهِ هنرمندش متر و معیاری تازه در تئاتر ایران ترسیم کرده اند و از این پس باقی هنرمندان باید آثار خود را با آن بسنجند.
ارسال نظر