دهشت اعداد شهرم
۲۸ دی ماه یادآور روزی است که سکوت شهر سنندج با بمباران هواپیماهای رژیم بعث عراق در سال ۶۵ شکسته شد و ۲۲۰ نفر در این روز و در عرض چند دقیقه به شهادت رسیدند.
۱) به این اعداد خوب توجه کنیم:
۶- ۱۰- ۱۸- ۲۸- ۶۵- ۳۲- ۲۲۰
تاریخ ریاضی اعداد پر از مسائلی است که با منطق خاصی به هر کدام جواب سر راستی داده میشود؛ تصاعدی ریاضیوار.
چه نسبت منطقی و ریاضی بین این اعداد نهفته است؟ مسئله گیج کنندهای که هیچ منطقی را نمیتوان بین آنها یافت. صدای کر کننده آژیر به گوش میرسد. گوشهایم را محکم با دستهایم فشار میدهم. چشم هایم را به فرشته تاریخ میسپارم. از فرشته پرآوازه تزهای والتر بنیامین آغاز کنیم: فرشتهیی که پل کله در تابلوی «فرشته عصر نو» ترسیم کرده است، فرشتهیی که رو به عقب می نگرد، و همه ویرانی های تاریخ را می بیند، «فاجعه واحدی که مخروبه بر مخروبه تلنبار می کند»، درحالی که باد سهمگینی وی را به جلو می راند. این فرشته به جلو رانده می شود در حالی که نگاهش رو به عقب است. این فرشته چه در سر دارد؟ او می خواهد همه مردگان را بیدار کند و آنها را به رهایی برساند . این فرشته چیست؟
۲) 28 دی ماه سال 1365 در سنندج مثل دیگر روزهای سال مردم در میان سرمای سخت زمستان و برف بر زمین نشسته کار خود را آغاز کردند، ادارات سر ساعت مشغول خدمترسانی به مردم شدند، صدای بچهها در زنگ تفریح مدارس به گوش میرسید و همه چیز شهر رنگ و بوی عادی میداد.
عقربههای ساعت که قصد توقف نداشتند به ۱۰ صبح رسیده بودند که به ناگاه دیوار صوتی شهر شکسته شد. فضای رعب و وحشت همه جا را فرا گرفت همه به گمان اینکه هواپیماهای جنگی هستند و از آسمان این شهر عبور می کنند تاحدودی بی خیال از کنار موضوع عبور کردند و عدهای هم به دنبال پناهگاه بودند ولی این بار قضیه کمی فرق میکرد و پنج هواپیمای بمب افکن عراق در آسمان شهر سنندج هویدا شدند و دیوار صوتی شهر را شکستند. منطق از انسانیت رخت بربست. تاریخ را باید به نظاره نشست.
هیچ کس فکرش را نمیکرد که این هواپیماهای بمب افکن قصد بمباران شهر و مناطق مسکونی را دارند. آژیرها نواخته شد و به یکباره صدای اولین انفجار به گوش رسید و آپارتمان های میدان شهرداری سنندج به خود لرزیدند و صدای ناله و شیون به آسمان رسید. عقربههای ساعت فرمان ایست دادند. منطق به خون باید کشیده شد.
صلات ظهر دی ماه. اولین بمب به شلوغ ترین منطقه مسکونی شهر سنندج برخورد کرد.
هنوز صدای انفجار اول به پایان نرسیده بود که صداهای بعدی هم شروع شد و این بار محله چهارباغ و بعد خیابان انقلاب و در نهایت خیابانهای اکباتان و میدان لشکر هدف بمب افکنهای رژیم بعث عراق قرار گرفتند.
خون باید. این پایان راه نبود. سنندج را به خاک و خون بکشید. به شلوغترین محله سنندج هم رحم نکردند و با بمباران محله «پیرمحمد» باعث خلق یکی از فجیعترین جنایتهای بشری در تاریخ شدند و دست آخر هم به مجتمع مسکونی لشکر واقع در پادگان سنندج یورش برده و آنجا را با خاک یکسان کردند.
سکوت و آرامش شهر شکست و 18 نقطه سنندج در فاصله کمتر از شش دقیقه توسط پنج بمبافکنهای رژیم بعث عراق مورد حملهای ناجوانمردانه قرار گرفت که هنوز هم آثار آن در کوچه پس کوچه های شهر خودنمایی می کند.
ناجوانمرد؟ در شهرم که پر از جوانمردیها و رشادتها است. آری ناجوانمرد.
۳۲ سال پیش در ۲۸ دی ماه سال ۱۳۶۵ ساعت ۱۰ صبح شهر سنندج به مدت ۶ دقیقه در ۱۸ نقطه توسط رژیم بعث عراق مورد بمباران قرار گرفت؛ ۲۲۰ نفر از مردمان شهرم به شهادت رسیدند. دهشت اعداد در شهرم. این اعداد چه در سر دارند؟
اقبال خالدیان پژوهشگر
ارسال نظر