نوای جادویی فلوت مسعود زنگنه جاودانه شد
فلوتی که در سالهای پر تلاطم جوانی و جنگ بی وقفه دمیده میشد و جادوی تک نگار موسیقی ایرانی و پاپ را خلق میکرد امروز تنها یادگاری خراشیده و حزن انگیز از خاطرات گذشته را در خود نهفته دارد و چشم به راه نوایی جدید.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، صدایش به خس خس افتاده، بیشتر ساعات شبانه روز را با خواب رفیق و دمساز است از آن همه شور و شعف و شوخی تنها یاد سالهای گذشته باقی مانده است و حتی گاهی اوقات به اصرار تکرار آن روزها را به زمان بی رمق کنونیاش ترجیح میدهد؛ خانهای که روزی پاتوق نواختن انواع آلات موسیقی همچون نی تنبور سنتور تنبک فلوت و... بود امروز به استراحتگاهی ساکت شده که فقط گاه گاهی صدای خزان آلود درد و ناله سکوتش را در هم میشکند. فلوتی که در سالهای پر تلاطم جوانی و جنگ بی وقفه دمیده میشد و جادوی تک نگار موسیقی ایرانی و پاپ را خلق میکرد امروز تنها
یادگاری خراشیده و حزن انگیز از خاطرات گذشته را در خود نهفته دارد و چشم به راه نوایی جدید...
نفسها به شماره میرود و ترس از دست دادن تن شاگرد را میلرزاندتلفنی خبر دارد شدم اوضاع آنقدر وخیم شده که راهی بیمارستانش کردهاند؛ موضوع را سریعاً به یکی از شاگردانش که از قضا ازمریدان و شاگردان استاد هم است منتقل کردم؛ گویی خیلی زود دارد دیر میشود و به سرعت مقدمات برپایی نکوداشت بهصورت کلامی بین من و معاونت فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فراهم شد. عیادت از نزدیک و دیدن وخامت حال استاد زنگنه توسط مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و هیئت همراه جزء
اولین کارهای آراشام خرسندپور بود و در ادامه انجمن موسیقی نیز پای کار آمد و همه دست اندرکار شدیم که برخی از سنتهای غلط را بشکنیم و تا فرصت دیدار هست از وی تجیلیل به عمل آید.
همه فکر میکردند مسعود فوت شده است«پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ مجتمع شهید اوینی، تالار غدیر رأس ساعت ۱۰:۳۰ آیین نکوداشت استاد مسعود زنگنه پیشکسوت عرصهی موسیقی کرمانشاه برگزار میشود» این سرتیتر عنوان بنرهای تبلیغاتی بود که نه تنها در سطح شهر بلکه بهصورت گسترده در تمامی شبکههای مجازی استان منتشر شد و جالب آنکه بنا بر گفتهی همسر استاد، بلافاصله خیل وسیع تلفنها روانهی منزل
استاد شد که ایشان چه موقع فوت شده است! خانم تهماسبی ضمن ابراز تأسف از وضعیت بیماری استاد مسعود زنگنه، میگوید: مدت زیادی است که دیگر صدای فلوت استاد در خانه به گوش نمیرسد اما به رغم درد ناشی از بیماری که تمامی وجودش را فرا گرفته به محض لحظهای آرامش، همچنان لبخند و مزاح را در فضا میپراکند.
دیر به یاد پدر افتادیم اما بازهم علاقمندان سنگ تمام گذاشتندمراسم بزرگداشت در حال شروع شدن است از همان ساعات ابتدایی ۱۰ صبح دوستان، هنرمندان، پیشکسوتان و آشنایان در سالن غدیر به شوق دیدار استاد فلوت ایران در حال گرد هم آمدن هستند. در میان شلوغی که یکی پس از دیگری
صندلیهای سالن را پر میکنند، پسر کوچک استاد که از قضا دستی بر هنر موسیقی نیز دارد را هم میبینم که بی وقفه مشغول تشکر و بدرقهی میهمانان است و وقتی از کیفیت اجرای بزرگداشت میپرسم در پاسخ میگوید: انگار این رسم بد قرار نیست تمام شود که تا بزرگان فوت نشوند از آنها تجلیل نمیکنیم، متاسفانه زمان زیادی است که پدر از بیماری سرطان و عوارض آن رنج میبرد و من بارها این مشکل را با مسئولین درمیان گذاشتم اما این مراسم زمانی در حال برگزار شدن است که متاسفانه پدر به واسطهی شدت درد، درک درستی از آن را ندارد.
شعر، قافیه، غزل و… همه در خدمت هنر هنرمند اندپس از
مراسم ابتدایی دکتر رحیمی زنگنه، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان پشت تریبون میرود و بهصورت تخصصی به واژه، شعر و کلام میپردازد و در انتها ضمن یادی از هنر اصیل استاد مسعود زنگنه از وی به عنوان اسطورهای بی بدیل در عرصهی موسیقی کرمانشاه و ایران نام میبرد و معتقد است که زنده نگه داشتن نام و یاد چنین مردان بزرگی در واقع حفظ اصالت کرمانشاهی است. استاد از نزدیک نظاره گر هنرش میشود سخنرانی به پایان میرسد و سالن یکپارچه مهیای صدای فلوت استاد کرمانشاه و ایران میگردد و اگر اغراق نکنم بیش از نیمی از سالن به پهنای صورت اشکبار میشوند، مگر میشود این جادو را
شنید و ایرانی بود و عاشق … اما نگریست. شنیدن قطعه از آثار استاد مسعود زنگنه همزمان میشود با حضورش اما افسوس بر ویلچر؛ چگونه میتوان باور داشت که استواری که آنچنان با دمیدنش واژههای ناب ملودی را بر آلتی بی جان به حیات وا میدارد اکنون اینچنین بی رمق تنها صدای آن را بشنود و بگرید…
مهر تابان و مه روشن و دریا مسعود… در میان علاقه مندان و ارداتمندان استاد، جمع کثیری از دوستان و هم دورههای ایشان نیز حضور دارند که با اجرا، دعا و اشک و آه بدرقه کنندهی نگاه وی هستند؛ ناصر ایرانپور از شاگردان، اردتمندان و در واقع یار غار حال حاضر استاد زنگنه است که با
سادگی تمام میگوید: سالهای جنگ در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه حضور زنگنه نعمت بزرگی بود، با تمام وجود کار میکرد، ساعت کاری را نمیشناخت، حتی وقتی که صدابردار به خاطر ضرورت زندگی، تنها در ساعات اداری مشغول کار بود، سعی میکرد صدابرداری را هم بیاموزد و آموخت و گاه تا نیم شب به تلاش در حوزهی موسیقی میپرداخت و کارهای ماندگاری را در تاریخ موسیقی کرمانشاه ثبت کرد. محمد کریم جوهری را با ویلچر میآورند تا شعری با ردیف «مسعود» بخواند. شعری که به قول خودش همین دیشب سروده است وی از پیشکسوتان عرصه رادیوی کرمانشاه است و در میان نگاه حزن انگیزش میشد عشق را دید؛ هست
سردار سرافراز هنرها مسعود / مهر تابان و مه روشن و دریا مسعود... ادامه دهنده مراسم ذکر مقالهای از وحید کرمانشاهی است که در بخشی از آن چنین یاد میکند که؛ او چون سایرین به جام می و تقتق بام شیروانی بسنده نکرد. در موسیقی رادیو کرمانشاه که تقلیدی کودکانه از رادیو تهران و رادیو بغداد بود، اولین بنیانهای ارزشی موسیقی را با کمک مظهر خالقی پایهریزی کرد. مس.ول مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شد و مسیر رشد را برای سهیل ایوانی، منوچهر طاهر زاده و غیره در قالب ارکستر جوانان هموار کرد. در سوی دیگر هوشمندانه اولین گروه سازهای راستین این ملت مثل دف و تنبور، سرنا، دهل و ... که در زیر
آوار آسیمیلهی فرهنگی آخرین نفسهایشان را میکشیدند، بینان نهاد و در گوش جامعه اتو کشیده آن سالها که همچون جامعه امروز از مدرنیته فقط کراوات و مسیر کافههای تاق بستان را یاد گرفته بود، اولین نغمههای هویتی و خویشتن شناسی را زمزمه کرد... همه نگاهها به سمت استاد است و عجیب آنکه اگر چه بنا بر گفتهی خانوادهاش قبل از حضور در سالن مجبور به دادن داروی ضد درد به ایشان بودند اما هشیار تمامی مراسم را نگاه میکند و حتی به تمامی ابراز احساساتها پاسخ میدهد و در پایان، به شکلی متداول از استاد زنگنه تقدیر میشود. لوح تقدیری و... مراسم با عکسهای یادگاری به
پایان میرسد. اگر چه تلخ است اما این عکسها شاید برای استاد زنگنه آخرین عکس یادگاری جمعی او باشند. شیما فتحی
ارسال نظر