روز عاشورا چگونه گذشت
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در گاه شماری ایرانی، واقعه عاشورا، ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی رخ داد.
به گزارش خبرگزاری موج از گیلان، طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در گاه شماری ایرانی، واقعه عاشورا، ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی رخ داده و میتوان اوقات شرعی کربلا را با نوشتههای مقتل نویسان با حداکثر سه دقیقه اختلاف تطبیق داد.
روز عاشورا چگونه گذشت?
۵:۴۷ اذان صبح
امام علیهالسلام بعد از نماز صبح برای اصحاب سخنرانی و آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود ۶
امام حسین علیهالسلام دستور داد تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
۷:۰۶ طلوع آفتاب
امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خود و پدر و برادرش را یادآوری کرد؛ حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام، حدوداً نیم ساعت طول کشید.
حدود ۸
چند نفر از اصحاب، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به #کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله #حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
حدود ۹
شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» کماندارها همگی شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام شهید شدند. (تا ۵۰ نفر ذکر شده)
حدود ۱۰
«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما #حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام علیهالسلام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. شمر، زخم برداشت.
بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام علیهالسلام را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح تعداد را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.
اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام، او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام علیهالسلام حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
ارسال نظر