«میترا فرازنده» معجزه دوست داشتنی / دختری که با سه انگشت در فعالیت های اجتماعی مشارکت دارد
میترا فرازنده، دختر گیلانی ساکن منطقه اسالم، کسی که با عشق و امید به زندگی و یاد خدا مشکلات را به زانو درآورده است.
به گزارش خبرگزاری موج از رشت، انسان های سالم هر روز در اطراف خود پدیده های زیادی را می بینند که نباید به راحتی از کنار آنها گذر کنند. به فرموده امام علی (ع) «هر موجودی برهان آفریدگاری خداست، که با زبان بی زبانی آفریدگار خود را نشان می دهد.» اما ما انسان ها چه بسیار نشانه در آسمان ها و زمین می بینیم و از کنارشان بدون آنکه درسی بگیریم عبور می کنیم. اگر ما یک بار و برای همیشه قانع شویم که در چهارچوب یک نظام الهی بدون عیب و نقص و کامل، موجودی آزاد و مختار و سالم هستیم، دیگر دچار وسوسه فکری دردناکی که امروز بر قسمت بزرگی از زندگی ما سایه افکنده، نخواهیم شد. ما انسان ها
باید برای رفع مشکلات به ویژه مشکلات فکری خود خدا را وارد زندگی خود کنیم که در این صورت با کمک و اراده او هر ناممکن را ممکن خواهیم کرد. و اما «میترا فرازنده» دختر گیلانی ساکن منطقه اسالم که به دلیل فیزیک خاص بدن خود با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کرده و با ایمان به خدا تاکنون توانسته همه مشکلات را به زانو درآورد. میترا در حال حاضر ۴۰ سال دارد و از مشکل سنگ کلیه رنج می برد. به طوری که پزشکان با اذعان به وجود ۸ سنگ در کلیه های میترا و ناتوانی در عمل جراحی او به دلیل فیزیک خاص بدنش، زنده ماندن او را یکی از معجزه های الهی در زمان حاضر می دانند. تماشا و همصحبتی با میترا با
وجود این مشکل و فرم بدنش نوع دیگری از نگرش به زندگی را به ما می آموزد. بی شک او درس بزرگی برای همه افرادی است که قدر نعمت سلامتی را نمی دانند. او نقاشی می کند و شعر می نویسد، با این هنرمند با نیازمندی های ویژه گیلانی درباره نوع نگرشش به زندگی به گفت و گو نشستیم که در ذیل می خوانیم: لطفا خودتان را معرفی کنید؟ -میترا فرازنده هستم، ۴۰ سال دارم، ساکن اسالم تالش و در حال حاضر با پدر و مادر و یک خواهر ناشنوای خود زندگی می کنم. جمیله خواهر بزرگتر بنده و ناشنوا هست و ما تکمیل کننده یکدیگر در زندگی هستیم به طوری که هر کس با دیدن ما به یاد کار و اندیشه می افتد زیرا من زبان و گوش او
هستم و جملیه دست و پای من. در مورد معلولیت خود توضیح دهید:
- من ثمره یک ازدواج فامیلی هستم یعنی پدر و مادرم پسرعمو و دختر عمو هستند. در کودکی راه می رفتم و می نشستم ولی از هفده سالگی کم کم فرم بدنم به خاطر راشیتیسم تغییر کرد و از آن زمان بود که به معلولیت خود پی بردم و تصمیم گرفتم دنیا را در دلم بکشم و چشم بر مادیات ببندم.
خواهرم جمیله هم از من ۱۱ سال بزرگتر است او ناشنواست و ما با هم ارتباط بسیار خوبی داریم. من از کودکی در خانه درس خواندم و با همکاری آموزش و پرورش در خانه امتحان می دادم تا اینکه در سال ۱۳۷۰ مدرک کلاس پنجم ابتدایی را گرفتم. در حال حاضر نقاشی می کشم و شعر می نویسم و از راه فروش تابلوهای نقاشی ام امرار معاش می کنیم. موقع کشیدن تابلوها هیچ ذهنیتی از موضوع خاصی ندارم یعنی در واقع احساس می کنم که وقتی قلم به دست می گیرم خدا دست مرا می گرد و کشیدن نقاشی آغاز می شود. من هیچ وقت نمی دانم که می خواهم چه چیزی را نقاشی کنم. نگرش شما به زندگی چگونه است؟
- از وقتى خدایی را که سال ها به دنبالش بودم را طى اتفاقى شیرین توى وجودم پیدا کردم، از بند تن تا اندازه اى رهایی پیداکردم و بال پرواز روحم را در وجودم پیدا کردم.
به طوری که دیگر شکل ظاهرم برایم غیرقابل تحمل نبود. و همانطور که گفتم من تا چهار سالگى راه رفتم تا هشت سالگى میتوانستم بنشینم و حتی تا یازده سالگى هم دست چپم کار می کرد. ولی کم کم کج شد وازکارافتاد ومن فکر می کردم دارم بار گناه نکرده ای را تاوان می دهم. بندهدر خانواده مذهبى بزرگ شدم واین باعث شد از لحاظ فکرى کاملا خدا را باورداشته باشم. اما قلبم هنوز به یقین نرسیده بود و مدام دنبال خدابودم و از او می پرسیدم هدفت از آفرینش میتراچیه ؟ فکر می کردم دوستم ندارد تا اینکه خدا را در وجودم دیدم و انوار الهى در وجودم باریدن گرفت و الان باتمام امتحانات سختى که میشم به
آرامش و خوشبختى رسیدم چون خوشبخت بودن به امکان نیست به حس درون و به ایمان و یادى است که به خدا دارىم و من مدیون خداى خودم هستم که منو به نقطه باور رساند. الان سالهاست که من وخدا با هم عشقبازى داریم و شب هاى مهتابى، موقع طلوع خورشید، جوانه زدن شکوفه، جزر و مد دریا من عاشق می شوم و خدامرا می بوسد. توصیه شما به افرادی که از نعمت سلامتی برخور دارند ولی از استعدادهایشان به درستی استفاده نمی کنند چیست؟ -فقط میخواهم بگویم معلولیت جسمی یک مشکل است ولی اگر انسان دچار معلولیت فکری شوداز خدا دور می شود. ادمها نباید ناشکر باشند و به ابعاد شیطانی خود بپردازند. هر کسی خواسته ها و
تمایلاتی دارد.باید یاد بگیریم خواسته هایمان را از خدا بخواهیم اگر توفیق داشتیم به ما می دهد. من هر روز در زندگی خود معجزه را میبینم زندگی برای ما ادما برگه امتحانی است که باید با آرامش پرش کرد. پس باید سعی کنیم خدای ناکرده دچار معلولیت فکری نشویم زیرا از معلولیت جسمی بسیار سمی تر و خطرناک تر است. به گزارش موج، میترا فرازنده علی رغم معلولیت خود با امید به زندگی اش ادامه می دهد... معلولیت نداشتن دست و پا نیست... بدون دست و پا هم می توان زندگی کرد و خدا را سپاس گفت... بدا به حال کسانی که به ظاهر همه چیز دارند و قدر نمی دانند. گفت و گو از معصومه پاداش ستوده
ارسال نظر