یادداشت:
ارزش آموزش در توسعه رهبران پلیس
پلیسها به شیوههای متعددی میآموزند که چطور تاثیرگذار باشند. اول، فرآیند رسمی تربیت که با آن یک فرد غیرنظامی تبدیل به یک افسر پلیس کارآزموده میشود که مهارتها و قدرتهای لازم برای انجام عملیات پلیسی را دارند. روش این نوع آموزش در نیروهای پلیس مختلف متفاوت است.
خبرگزاری موج_ دکتر غلامحسین بیابانی دانشیار گروه کشف جرایم دانشگاه جامع علوم انتظامی امین، در جدیدترین یادداشت خود نوشت: در آموزش عملی پلیسی را با دروسی در زمینه اخلاق، جامعهشناسی و جرمیابی در سطح دانشگاهی همراه میکند.
در دیگر مناطق، یادگیری به طور مستقیمتری بر تواناییهای لازم برای دستگیری، تیراندازی و انجام کارآمد تحقیقات تمرکز دارد. زمانی که دانشجویان دانشکده را ترک میکنند، یادگیری حقیقی در مورد عملیات پلیسی آغاز میشود. معمولا کارآموزان با یک افسر باتجربه در یک تیم قرار میگیرند و واقعیت انجام عملیات پلیسی از طریق ترکیبی از تجربههای شخصی و تجربیات منتقل شده از فرد باتجربهتر، آموزش داده میشود.
کیفیت این آموزش به دو چیز بستگی دارد: مهارت شخصی که کارآموز با او در یک تیم قرار گرفته است و توانایی کارآموز در استفاده از تجربیات او برای آموختن چیزهای جدید. فرآیند رشد رهبران پلیسی مشابه همین فرآیند است. پلیسهای با درجات میانی، آموزشهایی رسمی میگیرند تا درکی از استلزامات نقشهای مدیریتی و رهبری آنها پیدا کنند. این موارد با طیفی گسترده از مقدمات رشد همراه میشوند که تجربه همان همراهی تیمی در روزهای آغازین شغل خود را بازسازی میکند.عمدتا در فرهنگ سازمانی پلیس این درک وجود دارد که آموزش یک ارزش ضمنی دارد.
با این وجود همواره مشخص نیست که آیا این ارزش، این آموزش نسبت به تربیت (که تفاوت بین تمرکز تربیت بر کسب مهارتهای مورد نیاز برای دستیابی به اهداف و مسئولیتهای عملیات پلیسی است در مقایسه با نقش آموزش در رشد توانایی مفهومسازی و بسط فرآیندهای نظری و تحلیلی آموزش است) کاملا درک شده باشد. جایی که یکی از این دو با دیگری اشتباه گرفته شود، طبیعتا تشویشهایی ایجاد میشوند. آموزشی که در تربیت بازمیماند، به اندازه کافی عملی دانسته نمیشود. تربیتی که از آموزش بازمیماند ممکن است احمقانه دانسته شود. البته این مشکل صرفا مربوط به یک کشور نیست. بلکه در خیلی از کشورها نیز دارای تاریخ بلندی از درگیری پلیس و آموزش عالیه است. پس آموزش تکمیلی چه ارزشهایی را میتواند برای سازمانهای پلیسی و رهبران پلیس ارائه کند؟
اولین چیزی که اظهار خواهیم کرد این امر خواهد بود که آموزش میتواند به تمامی اعضای سازمان در تمامی سطوح، مهارتهایی گرانبها و قابل انتقال ارائه کند تا بدین هدف دست یابیم. ما میدانیم که آموزش تکمیلی مهارتهای نقادانه و خلاقانه را میپرورد و اینکه افسران پلیسی با تحصیلات دانشگاهی، صرف نظر از رشتهای که در آن تحصیل کردهاند، دارای مهارتهای ارتباطی بهتری هستند، درک دقیقتری از ظرائف نقش خود و استفاده از قدرت دارند و توانایی بهتری در درک مسائل مفهومی و مدیریتی دارند. این نکته آخر حائز اهمیت است که افسران پلیس لزوما نباید در امور پلیسی به تحصیل بپردازند تا این تحصیلات برایشان سودمند باشد. این شیوه دقیقتر تفکر در مورد جهان و مشاهده و کنش متقابل با جهان است که از آموزشی حاصل میشود که ارزشی را به سازمان میافزاید و نه دانش در مورد خود رشته به خودی خود.
بر این اساس، این تنها رهبران نیستند که میتوانند از آموزش تکمیلی بهرهمند شوند. بسیاری از مزیتهای گفته شده در مورد آموزش، مستقیما در مورد کسانی که اوامر آنها را اجرا میکنند نیز صدق میکند. آموزش تکمیلی، مهارتهایی را که افسران پلیس نیاز دارند تا افرادی باشند که بر اساس مدارک و به شکلی موثر عمل میکنند، فراهم میسازد. اما از همه مهمتر احتمالا باید نقشی باشد که آموزش میتواند در آمادهسازی افراد در سراسر سازمان داشته باشد تا بتوانند در فعالیت رهبری همکاری کنند. این نوع رهبری بر مبنای همکاری مستلزم سازمانی پر از کسانی است که در تفکر انتقادی مهارت بالایی دارند و زمینه را برای یادگیری مستمر در سراسر سازمان فراهم میسازند و در تلاشهای در راستای تولید تفکر نوآورانه و خلاقانه لازم برای مواجهه با محیطهای پیچیده همکاری میکنند.
آموزش هم برای رهبران و هم برای رهبری سودمند است و بنابراین برای اینکه کارآمدی کلی مجموعه پلیسی متناسب با هدف خاص خود باقی بماند بسیار مهم است. سازمانها نیاز دارند که ظرفیتهای رهبریشان را در تمامی سازمان ایجاد کنند و فضایی برای تفکر عمیق در مورد کار ایجاد کنند. آموزش یک ابزار مهم برای این هدف است و بدین ترتیب، سازمانهای پلیسی نیاز دارند که در تشخیص، راهبردیتر باشند و مسئولیت بیشتری در جهت ایجاد فرصتهای آموزشی و راههایی برای آموزش کارکنانشان در تمام مدت کاری آنها بر عهده گیرند. لذا برای ساخت یک مسیر آموزشی تنها یک روش صحیح وجود ندارد، اگرچه ایجاد سازمانی که به طور کلی حامی آموزش باشد، گام اول است.
سازمانهای در حال آموزش سازمانهایی هستند که در آنها مردم به طور مرتب توانایی خود را برای تولید نتایجی که مورد نظرشان است، گسترش میدهند، جایی هستند که در آنها الگوهای جدید و در حال رشدی از تفکر پرورش داده میشوند، جایی هستند که در آنها خواست جمعی پرورده میشود و مردم یاد میگیرند که چگونه با هم بیاموزند. سازمانهای در حال آموزش، رقابتپذیر، چابک و خلاق هستند. با نگاه به آموزش به عنوان یک سرمایهگذاری، با در نظر گرفتن پاداشی برای آن و با پذیرش اینکه باید به استقبال به چالش کشیدن روشهای فعلی انجام کارها برویم، آموزش به سازمانها کمک میکند تا شیوههای جدیدی از انجام عملیات را به کار گیرند ـکه میدانیم که در یک محیط پیچیده و پویا مهم است. رهبران در ساخت محیطی که مهارتهای مرتبط به تحصیلات عالیه (تفکر انتقادی، خلاقانه و نوآورانه) را ارزشمند میشمارد، نقشی اساسی دارند و سازمانها باید به طور آگاهانهای فرصتهایی برای افسران ایجاد کنند تا آن چه در شغل خود انجام میدهند را مجسم کنند و به کسانی که با به چالش کشیدن روشهای جاری انجام کارها، یادگیری را تشویق میکنند، پاداش دهند.
رهبران باید فرصتهایی برای تیمها بیافرینند تا همکاری کنند و همراه یکدیگر یاد بگیرند و سیستمهای حمایتی آموزشی برای تشویق و انگیزه دادن به پرسنل ایجاد کنند. اینکه یک سازمان، سرزدن خطاها را تحمل کند، برای ارزش گذاردن بر آموزش، اساسی است، اگرچه این امر میتواند برای بروکراسیهای بخش عمومی که مسئولیت بالایی دارند (مثل پلیس)، دشوار باشد. اما اگر به جای شناسایی این که چه کسی را مقصر بشماریم، بر روی بررسی کاستیها در آموزش تمرکز کنیم، به سازمان خدمت بیشتری انجام میشود و کمتر ممکن است که پرسنل در آینده از تجربه کردن دلسرد شوند.
یک مسأله مهم این است که رهبران باید به خاطر داشته باشند که آموزش تکمیلی صرفا چیزی است که یادگیری سازمانی را ممکن میسازد و نه هدفی در خود و برای خود. این امر یک ملاحظه مهم برای سازمانهای پلیسی است که میخواهند در همکاریهای دانشگاهی سرمایهگذاری کنند و یک مسیر آموزشی برای رهبری خود فراهم سازند. آموزش تکمیلی به رشد مهارتهایی کمک میکند که برای یادگیری مستمر لازم هستند ولی سرمایهگذاری در آموزش به خودی خود کافی نیست.
سازمان نیاز دارد تا کاری انجام دهد بیش از اینکه یک مدرک کارشناسی برای استخدام اجباری باشد و مدرک کارشناسی ارشد برای ترفیع به ریاست و ما قطعا از این امر دفاع نمیکنیم که تمامی فرماندهان باید مدرک دکتری داشته باشند. در عوض، سازمانها باید برای یادگیری ارزش قائل شوند و درک کنند که چالشهای پیچیده آینده به نیروی کاری نیاز خواهند داشت که آماده باشند تا روشهای جدیدی برای انجام کارها یاد بگیرند. به این روش، ساخت یک مسیر آموزشی برای رهبران مستلزم یک تعهد سازمانی به یادگیری و درک این مسئله است که برای رهبران در ۲۰۴۵، تفکر به همان اندازه پیروی از دستورات مهم است.
در این یادداشت ارزش آموزش در رشد رهبران و رهبری را بیان کردیم. ما استدلال کردیم که رهبران پلیس با آیندهای چالشبرانگیز مواجه خواهند بود که در آینده، مشکلات پیچیده به راه حلهای به شدت پیچیدهای نیاز دارند و نیاز است که این سازمان به عنوان یک کل، روشهای جدیدی برای انجام کارها را یاد بگیرد. جهان آینده به رهبری با تواناییهایی فراتر از دانش و مهارت رهبری نیاز دارد و یک نیروی اجرایی و نیروی کاری با توانایی تفکر خلاقانه، نوآورانه و منتقدانه را ضروری میسازد. این نظر ما است که آموزش تکمیلی میتواند ایجاد چنین فضایی را ممکن سازد. ما باور داریم که این مجموعه درک مشترک، مجموعه مهارتهای مشترک و زبان مشترک یادگیری که از آموزش تکمیلی منتج میشود، میتواند در ایجاد رهبری مشترک و گذر از طرز فکر فراگیر و ناموثری که رهبر رسمی را مسئول تولید همه ایدهها میداند، کمک کند. البته در امر رشد رهبران و رهبری آینده، آموزش تنها خط مشی حائز اهمیت نیست بلکه آموزش امری است که فرهنگ یادگیری مورد نیاز را فراهم می سازد.
ارسال نظر