غزه، سودای اسرائیل حذف کامل فلسطینیان از موطن شان است
اسرائیل به سازمان ملل گفته است ۱.۱ میلیون نفر فلسطینی باید ظرف ٢۴ آینده منتهی به نیمه شب جمعه شمال غزه را ترک کنند و به جنوب آن بروند. این نشانه قوی حمله زمینی قریب الوقوع اسرائیل به شمال غزه است که می تواند زمینه ساز دوباره اشغال منطقه باشد.
خبرگزاری موج؛ رئوف پیشدار- استاد دانشگاه، نورا عراکات - استاد فلسطینی حقوق دانشگاه تمپل آمریکا میلاد محمدی - مترجم در یادداشت مشترکی نوشتند:
اسرائیل به سازمان ملل گفته است ۱.۱ میلیون نفر فلسطینی باید ظرف ٢۴ آینده منتهی به نیمه شب جمعه شمال غزه را ترک کنند و به جنوب آن بروند. این نشانه قوی حمله زمینی قریب الوقوع اسرائیل به شمال غزه است که می تواند زمینه ساز دوباره اشغال منطقه باشد. جابجایی ۱.۱ میلیون نفر یعنی حدودا نیمی از جمعیت کل نوار غزه است. ناحیه ای که باید تخلیه شود شامل شهر پرازدحام غزه می شود. سخنگوی سازمان ملل هشدار داده است که چنین جابهجایی بدون «پیامدهای فاجعهبار انسانی» ممکن نیست.عبدالفتاح سیسی، رئیسجمهوری مصر با تخلیه شمال غزه مخالفت کرده و تاکید نموده که ساکنان نوار غزه باید در «سرزمین خودشان» بمانند. ساکنان غزه در صورتی که این منطقه را ترک کنند، تنها راه برای خروج گذرگاههای با مصر است. در یک هفته گذشته که غزه شاهد جنگ تمام عیار است، تعداد کسانی که به دلیل حملات اسرائیل محل زندگی خود در باریکه غزه را ترک میکنند رو به افزایش است. مصر طی سالها پذیرای فلسطینی های بسیاری بوده و بعید بنظر می رسد که با دشواری های اقتصادی زیادی که درگیر است، بضاعت پذیرایی از شمار بیشتر فلسطینی ها را داشته باشد.غزه روزگاری بزرگترین شهرستانِ فلسطین در زمان قیمومیت بریتانیا بوده و حالا نواری باریک در ساحل شرقی دریای مدیترانه است که نسل در نسل ساکنان آن فقط جنگ و بمب و بمباران و حصر اقتصادی و تحقیر! ناشی از اشغال وطن خود را دیده اند. و حالا فصل تازهای از درگیریها در غزه آغاز شده است. مبارزان فلسطینی در پنجاهمین سالگرد جنگ گستردۀ سال ۱۹۷۳، طی عملیاتی گسترده به اراضی اشغالی نفوذ کردند و در مقابل، ارتش اشغالگر، حملات هوایی گستردهای را در آسمان غزه شروع کرده و ادامه میدهد. اگرچه از برخی جنبهها درگیریهای تازه بیسابقه بوده است، اما تاریخ معاصر غزه صحنههای مشابه فراوانی به خود دیده است. برای فهمیدن آنکه چه در حال رخ دادن است، مروری مختصر بر تاریخ غزه که امروز بزرگترین زندان روباز جهان نامیده میشود، ضروری است.
سیاستهای اسرائیل در برخورد با فلسطینیان از اصلی دو وجهی نشأت میگیرند: بدست آوردن بیشترین مقدار از اراضی فلسطینیان با کمترین میزان جمعیت فلسطینی و متمرکز کردن بیشترین تعداد ممکن از فلسطینیان در کمترین اراضی ممکن. اسرائیل، بیتوجه به سکونتگاه جغرافیایی و یا قانونی فلسطینان، آنان را اخراج میکند، از حقوق خود محروم میسازد و یا در مناطق کوچک متمرکز میکند. این اقدامات در منطقه کرانه باختری رود اردن با اقدامات نظامی حمایت میشود و در شرق اورشلیم با ترکیبی از اقدامات نظامی و اجرایی و در اراضی اشغالی اسرائیل با حقوق مدنی. اسرائیل همین کار را در غزه با محاصره و جنگ انجام میدهد.اسرائیل محاصرهٔ فلجکننده و حملات ویرانگر خود به غزه را پاسخی ضروری به آتش موشکهای حماس میداند. بر اساس سناریوی اسرائیل، حماس متجاوزی قدرتمند است و بدون وجود حماس جنگی نیز درکار نخواهد بود.غزه زمانی یکی از شهرستانهای کشور فلسطین بود و حالا یک «نوار» باریک است که در ساحل شرقی دریای مدیترانه جا خوش کرده است. بندرها و زمینهای حاصلخیز غزه، برای قرنها آن را به نقطهٔ کانونی تجارت در امپراطوریها بدل کرده بود، از امپراطوری رم گرفته تا فرانسهٔ عهد ناپلئون، امپراطوری مغولها و حالا اسرائیل. پیش از سال ۱۹۴۰، شهرستان غزه بیشتر از ۹۰ شهر و روستا داشت و ۳۸ بار بزرگتر از نوار باریک کنونی بود، غزه بزرگترین شهرستانِ فلسطین در زمان قیمومیت انگلستان و پس از جنگ جهانی اول بود، بعدها نظامیان صیهونیست بیشتر این شهرها را ویران کردند. تا زمان استقرار اسرائیل، غزه که خود آب رفته بود نزدیک به ۲۵ درصد از جمعیت پناهندگان فلسطینی که از خانههای خود اخراج شده بودند را جذب کرد و جمعیت آن از ۸۰ هزار تن به ۲۸۰ هزار تن رسید. این عدد حالا به ۱.۸ میلیون رسیده است، امری که غزه را به پرتراکمترین منطقهٔ جهان بدل میکند.از زمان پایان جنگ سال ١٩۴٨ تا سال ۱۹۶۷، غزه بدست مصرِ جمال عبدالناصر اداره میشد. در این دوران بود که نوار غزه به تعبیر آکادمیسین فرانسوی، «ژان پیر فیلیو » به «بستری گرم برای ملیگرایی فلسطینی» و مکانی برای مقاومت بر علیه استعمار مقیمِ اسرائیل بدل شد. فیلیو میگوید که اسرائیل «غرق تهدید غزه شده بود.»اسرائیل نخستین تلاش خود برای فتح غزه را در سال ۱۹۵۶ و در جریان «جنگ سینا» صورت داد، تلاشی ناموفق، چرا که اسرائیل ناچار شد تحت فشار شدید آمریکا، نیروهایش را تنها بعد از گذشت ۴ ماه عقب بکشد. فقط یک دهه بعد از آن، در جریان جنگ ١٩۶٧ ، اسرائیل غزه را با موفقیت اشغال کرد و بلافاصله شروع کرد به ادغام سیستم آب و برق آن با سیستمهای آب و برق خود. در زمان این دو حمله، حماس وجود خارجی نداشت. در حقیقت «شیخ احمد یاسین» بنیان اولیهٔ حماس را به عنوان انشعابی از اخوانالمسلمین در سال ۱۹۷۳ نهاده بود، اسرائیل در آغاز حماس را تحمل میکرد چرا که به آن به عنوان وزنهٔ تعادلی در برابر فتح که بسیار محبوبتر بود و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) نظر میکرد. تا سال ۱۹۸۸ حماس هنوز به شکل یک جنبش اسلامی - ملی مقاومت درنیامده بود؛ تا سال ۱۹۸۹ حماس هنوز هیچ حملهای نظامی نیز اجرا نکرده بود، با این حال در این سال حماس با به اسارت گرفتن دو سرباز متجاوز اسرائیلی فعالیت نظامی خود را آغاز کرد.در سال ۱۹۹۱، اسرائیل وارد کنفرانس صلح مادرید شد، مذاکراتی با سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) که پیش از «پیمان اسلو » صورت گرفت. در واقع این مذاکرات تمهیدی برای زمینهسازی شروط زیادهخواهانهای بود که در توافقِ اسلو نهایی شدند. اسرائیل با توسل به این شروط انزوای غزه و جلوگیری از توسعه آن را تسریع بخشید. با منزوی کردن غزه، اسرائیل غزه را از نزاعهای اسرائیلی- فلسطینی گستردهتر جدا نگاه داشت و با یک پیمان دائمی کنترل خود را بر آن تضمین کرد. در همین دوران بود که اسرائیل شروع به وارد کردن نیروهای خارجی برای جایگزین کردن آنها با نیروی کار فلسطینی کرد، نیروهای خارجیای که بخش عمدهای از مشاغل پرزحمت و کم درآمد اسرائیل را بر عهده گرفتند.این آغاز دوران مشخصاً پرچالش زندگی مردم غزه بود. در پایان جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۱، کویت مهاجران فلسطینی را به دلیل حمایت یاسر عرفات از حمله عراق اخراج کرد. این مسأله در سال ۱۹۸۹ برای فلسطینیانی که در مناطق اشغالی زندگی میکردند چیزی در حدود ۱۲۰ میلیون دلار هزینه درپی داشت. این را در کنار این واقعیت قرار دهید که پس از این واقعه، غزه دیگر بازار صادراتی برای محصولات خود در خلیج فارس نداشت، بدین ترتیب افول اقتصادی غزه بسیار جدی بود. با بدتر شدن اوضاع اقتصادی تعداد خانوادههای فلسطینیای که کمکهای غذایی دریافت میکردند، در عرض یک سال از ۱۰ هزار خانواده در ژوئن ۱۹۹۰ به ۱۲۰ هزار خانواده در ۱۹۹۱ رسید و تولید ناخالص ملی غزه ۴۱ درصد کاهش یافت.
مشخصاً در سال ۱۹۹۳، تعداد افرادی که به کمکهای سازمان ملل و فعالیتهای آژانس پناهندگان فلسطینی-سازمانی بشردوستانه برای کمک به پناهندگان فلسطینی در سرتاسر جهان- برای زندگی وابسته بودند به ۸۰ هزار تن رسید. این رقم تا پایان برنامهٔ حفاظت از مرز به ۸۳۰ هزار نفر رسید.
سال ۱۹۹۱ دوران نخستین انتفاضه نیز بود، طغیان مردمی و عموماً عاری از خشونت فلسطینیان، (انتفاضه در اواخر سال ۱۹۸۷ جرقه خورده بود). در جریان انتفاضه فلسطینیها به انحاء متفاوت شورش کردند، با نافرمانی مدنی، با اعتصابات عمومی، بایکوتهای اقتصادی و مقاومت اقتصادی و با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف . در مارس ۱۹۹۳، زمانی که اسرائیل سیاست محاصره را هم در منطقه کرانه باختری رود اردن و هم در غزه آغاز کرد (اسرائیل غزه را در میان حصارهای واقعی محصور کرد)، این حصارها به اسرائیل این امکان را میدادند تا حرکت مردم و محصولات را هم در داخل و هم در بین مناطق غیرمجاور تحت کنترل داشته باشد. اسرائیل در اقدامی که مصداق محاصره مطلق است، ورود و خروج فلسطینیان از تمامی مناطق را ممنوع کرد، این زمانی بود که مرزها نیز کاملاً توسط اسرائیل کنترل میشدند، در این مقطع اقتصاد غزه کاملاً به اسرائیل وابسته شد و از اتکای به خود ناتوان شد. تمامی این وقایع پیش از نخستین حمله شهادت طلبانه حماس به یک شهروند اسرائیلی بود. ٩ ماه بعد، اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) پیمان اسلو را امضا کردند. زمان کوتاهی پس از آن، شیمون پرز رئیس جمهوری وقت اسرائیل در جریان کنفرانسی به یونسکو اعلام کرد که به نوار غزه به عنوان منطقهای نظر میکند که قرار است به تدریج به یک دولت فلسطینی بدل شود، در حالی که کرانه باختری رود اردن به حکومت مستقلی متشکل از ساکنان فلسطینی و اسرائیلی بدل خواهد شد که وضع آن و مرزهایش دست آخر روشن خواهد شد.
تا کریسمس سال ۱۹۹۴، اسرائیل غزه را مهر و موم کرده بود، آن را در مسیر عدم گسترش انداخته بود و از نزاع گستردهتر فلسطینی- اسرائیلی منفک کرده بود، با این نیت که آن را به یک حکومت فلسطینی مستقل بسیار کوچک بدل کند، تمامی این وقایع پیش از آغاز حملات شهادتطلبانه حماس بر علیه اسرائیل رخ دادند.
حماس نخستین حمله شهادت طلبانه خود در ۶ آوریل ۱۹۹۴ را در پاسخ به کشتار ۲۹ نمازگزار فلسطینی انجام داد که در «مسجد ابراهیم» در «هبرون » نماز میخواندند. در سال ۲۰۰۰ و در جریان آغاز دومین انتفاضه، اسرائیل اعلام کرد که در مناطق اشغالی کرانه باختری رود اردن و نوار غزه درگیر «نزاع مسلحانهٔ مختصری» شده است و به نحو بیسابقهای نیروهای نظامی خود را علیه فلسطینیان به کار گرفته است. این حملات نظامی شامل استفاده از نیروهای هوابرد غیرمجاز، قتلعام هدفمند و بمبارانهای هوایی میشد. در این دوران بود که حماس نخستین موشک هوایی خود را در مارس ۲۰۰۱ بر علیه اسرائیل بهکار برد.
در آوریل سال ۲۰۰۴، نخست وزیر آریل شارون در یک کنفرانس عمومی اعلام کرد که به شرط کنترل بر نواحی مسکونی کرانه باختری رود اردن، غزه را رها خواهد کرد. مشاور ارشد شارون، «داو ویسگلس»، گفت: «منظور ما از این اقدام این است که آنقدر «گاز فرمالدئید ذخیره کنیم که در برخورد با فلسطینیها دیگر نیازی به پروسه سیاسی نباشد. »
اسرائیل آمادهسازی خود در جهت فرآیند رها کردن غزه به طور کامل را با کمپینهایی نظامی عملی کرد که هنوز هم ادامه دارند، نخستین کمپینها در آوریل سال ۲۰۰۴ آغاز شد و در آگوست و سپتامبر ۲۰۰۵ ادامه یافتند با این هدف که مناطق حائل میان اسرائیل و نواز غزه را هم در شمال و هم در جنوب بسط دهند.
اسرائیل، حتی بعد از ادعای دست برداشتن از غزه، جنگهای مختلفی را بر علیه نوار غزه آغاز کرده است. اسرائیل در ژانویه سال ۲۰۰۶ و در دوران انتخابات پارلمانی حماس در غزه محاصره را تنگتر کرد، اسرائیل در سپتامبر ۲۰۰۷ زمانی که حماس در پاسخ به کودتای فتح –که از جانب آمریکا حمایت میشد-فتح را از غزه بیرون کرد، حماس را یک «نهاد خصمانه» خواند. بعد از آنکه حماس قدرت را در غزه به دست گرفت، اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا با همراهی یکدیگر محاصره زمینی و دریایی غزه را شدت بخشیدند. ترکیب محاصره و کمپین نظامی اسرائیل دست به دست هم دادند و در سالهای اخیر بحران حقوق بشر را در غزه شدت بخشیدهاند، در چنین حال و هوایی بود که فلسطینیان ناچار شدند برای زنده ماندن و مقاومت در برابر محاصره تونلهای زیرزمینی حفر کنند.
کشاکش جزیی میان حماس و اسرائیل در این مقطع کماکان ادامه داشت تا اینکه مذاکرات آتش بس در ژوئن ۲۰۰۸ خاتمه یافت. با این حال تنها پس از ۴ ماه، اسرائیل آتش بس را نقض و جنگ ۲۲ روزه را آغاز کرد. جنگی که از ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ تا ۱۸ ژانویه ۲۰۰۹ ادامه یافت.
در این جنگ خونین ۱۴۰۰ فلسطینی کشته شدند که بیش از ۳۰۰ تن از آنها کودک بودند، رقم مجروحان چیزی در حدود ۴۳۰۰ تن بود که از این میان نیز ۱۱۰۰ تن کودک بودند. در طی این جنگ ۲۹۰۰ خانه، ۲۹ مدرسه، ۱۲۱ کارگاه تجاری وصنعتی و ۶۰ ایستگاه پلیس و ۳۰ مسجد ویران شدند. «ایهود باراک»، وزیر دفاع وقت اسرائیل مدتها پیش از شروع این جنگ، برنامهریزی برای آن را آغاز کرده بود، در واقع شواهد حاکی از آن است که برنامهریزی برای این جنگ دقیقاً از شش ماه قبل آغاز شده بود، یعنی همان زمان که اسرائیل در ژوئن ۲۰۰۸ به پای میز مذاکرات برای صلح و آتش بس رفته بود، در واقع درحال برنامهریزی برای جنگی بود که بعدها با عنوان عملیات «سرب گداخته» ، فاجعهٔ غزه و جنگ ۲۲ روزه شناخته شد.
بعد از این وقایع اسرائیل و حماس وارد دور تازهای از مذاکرات صلح شدند، مذاکراتی که با ترور احمد الجباری –نماینده دیپلماتیک حماس در مذاکرات با اسرائیل- در نوامبر ۲۰۱۲ ناتمام باقی ماند. این ترور به دومین حمله نظامی بزرگ نظامی اسرائیل پس از سال ۲۰۰۸ منتهی شد، عملیات «ستون ابر» که طی هشت روز در آن ۱۷۷ فلسطینی کشته و ۱۵۰۰ تن نیز مجروح شدند. و جنگ ها بدنبال هم باز ادامه یافت و جانهای بیشتری گرفته شد.
اینکه موشکهای حماس، علت درگیری اسرائیل با فلسطینیان در غزه هستند، نمیتواند تبیین بسندهای برای سیاستهای خشونتطلبانه اسرائیل در قبال نوار غزه باشد. چنین روایتی از تبیین سیاستهای اسرائیل در خصوص کرانه باختری رود اردن- که شامل شرق اورشلیم نیز میشود- نیز ناتوان است و یا در خصوص سیاستهای اسرائیل در درون اراضی اشغالی – که در غیاب هر نوع موشک چه متعلق به حماس و چه به سایر سازمانها-حذف، سلب مالکیت و سرکوب فلسطینیان در آنها ادامه دارد.
سیاستهای اسرائیل در قبال غزه از سودایش برای حذف و جابهجایی فلسطینیان از موطن تاریخیشان جدا نیست. توقف این خشونت مستلزم به کارگیری یک راه حل سیاسی گسترده است، راه حلی که بتواند با شرایط سکونت استعماریای که تمامی فلسطینیان اکنون ناچار به تحمل آن هستند، دست به گریبان شود.
تا به این لحظه روابط فلسطین و اسرائیل از الگوی مشخصی که در بالا ترسیم کردیم، پیروی کرده است؛ اما پرسش این است که تا به کی؟
ارسال نظر