خبرگزاری موج داستان جنگ قدرت در خاندان سعودی را بررسی می کند
از شهریار ماکیاولی تا ولیعهد سعودی
ولیعهد عربستان در سال های اخیر با اقداماتی ماکیاولیستی اگرچه توانسته مسیر خود به سوی قدرت باز کند، اما خطراتی که به جان خریده ممکن است باعث برهم خوردن همه چیز در عربستان شود.
به گزارش خبرنگار بین الملل خبرگزاری موج، شاید مسیر و استقامت محمد بن سلمان به نظر بسیاری جذاب برسد. شاهزاده جاهطلب و پرهیجان سعودی همزمان در چندین جبهه مشغول نبرد است. از یکسو میخواهد جنگ دیگری را در منطقه شعلهور سازد و از سوی دیگر یک بحران دیپلماتیک خارجی ترتیب داده، همچنین در داخل با مخالفان قدرتمند خود به منازعه بر خواسته است. درعینحال زمان را برای محدود ساختن نفوذ نهادهای مذهبی و ترسیم افقهای ۲۰۳۰ برای عربستان، مناسب یافته است.
اما به نظر میرسد برنامهها و سیاستهای ولیعهد سعودی مبنای منطقی چندان دقیقی ندارد و بر اساس تصادف و اتفاق بهپیش میروند.
اندکی پسازاینکه ملک سلمان در ژانویه ۲۰۱۵ قدرت را به دست گرفت، فرزند و مشاور نزدیکش محمد را بهعنوان وزیر دفاع برگزید. تنها دو ماه پسازاین انتخاب تأثیرگذاری خود بر عرصه بینالمللی را آغاز نمود.
پرده اول؛ شروع جنگ
بن سلمان بیدرنگ برای عقب راندن حوثیها از صنعا پایتخت یمن، رهبری یک ائتلاف عربی را در مارس ۲۰۱۵ به دست گرفت. یک ماه بعد ارتقا درجه یافت و بهعنوان معاون ولیعهد برگزیده شد.
پسازاین سناریوی سه مرحلهای در دستور کار بن سلمان قرار گرفت؛ ۱- تثبیت قدرت، ۲- انحراف توجهات از مسائل داخلی به درگیریهای خارجی، ۳ – ایجاد بحرانهای بینالمللی بیشتر.
در دو سال بعد جنگ ویرانگر در یمن مرگ و ویرانی را برای همسایه فقیر عربستان به ارمغان آورد. اما بن سلمان بار دیگر ارتقا درجه یافت. نفوذ او بهطور روزافزونی بر پدرش افزایش یافت. پادشاه ۸۰ سال سپس با انتخاب کادر جدیدی برای سامان دادن به امور اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی دست پسرش را بیشازپیش باز گذاشت.
پرده دوم؛ ایجاد یک بحران
در ژوئن ۲۰۱۷ بن سلمان با همدستی «محمد بن زاید»، ولیعهد امارات بحران جدیدی در خلیجفارس رقم زد. این بار نوبت یکی از کشورهای پادشاهی حاشیه خلیجفارس بود؛ این بحران نیز با هک کردن آژانس خبری رسمی قطر و انتشار اظهارات دروغینی به «شیخ تمیم این حمد آل ثانی» آغاز شد.
اندکی بعد عربستان سعودی و امارات متحده عربی، کلیه روابط دیپلماتیک و مناسبات سیاسی، اقتصادی و حتی روابط عمومی خود با دوحه را با همکاری بحرین و مصر قطع کردند. اقدامی که موجودیت شورای همکاری خلیج را مستقیماً به مخاطره انداخته است.
دو هفته پس از شروع این بحران، محمد بن نایف، ولیعهد وقت با حکم پادشاه از ولایتعهدی کنار گذاشته شد و بن سلمان سنگر بعدی را نیز فتح کرد. همچنین بهمنظور اطمینان از عدم ایجاد جنجال به نایف که تصدی وزارت کشور را نیز برعهده داشت تحت بازداشت خانگی قرار گرفت. این اقدام منجر به نارضایتی و واکنش برخی از اعضای خاندان سلطنتی شد، اما صداهای مخالف بهوسیله ملیگرایی مصنوعی ایجادشده ضد قطر در نطفه خفه شد.
حالا بن سلمان نهتنها نیروهای نظامی عربستان را در اختیار داشت، کنترل امنیت داخلی را نیز به دست گرفته بود. برای تکمیل تسلط بر همه سطوح امنیتی کشور تنها سنگر فتح نشده «گارد ملی عربستان» بود. گارد ملی مجمعی متشکل از همه قبایل سعودی است و در طول چندین دهه در دست دو نفر بوده است. نفر اول «عبدالله ابن عبدالعزیز» بود که در سال ۲۰۰۵ به سلطنت رسید. پس از او متعب ابن عبدالله فرزندش ریاست گارد ملی را برعهده گرفت.
پرده سوم؛ شب تصفیه بزرگ
در سوم نوامبر «سعد حریری»، نخستوزیر دو تابعیتی لبنان برای دیدار با خاندان سلطنتی سعودی به ریاض رفت. فردای آن روز اما حریری بهصورت غیرمنتظرهای استعفا کرد. بیانیه استعفای حریری توسط تلویزیون سعودی پخش شد، او در این بیانیه اقدامات حزبالله (مؤتلف خود در کابینه) را محکوم کرد و تهدید کرد که دست حامی حزبالله (یعنی ایران) را از لبنان قطع خواهد کرد.
صدا و تصویر اگرچه متعلق به حریری بود، ولی جملات بیانگر اهداف و دیکته سعودیها است. هنوز شوک ناشی از این اقدام مشکوک از میان نرفته بود که بن سلمان پسرعمویش متعب و نیز تعداد زیادی از شاهزادگان و مقامات فعلی و قبلی کشور را به بهانه مبارزه با فساد بازداشت کرد.
در مدتی کوتاه بن سلمان بسیاری از مخالفان پرنفوذش را از میدان به در کرد و یک گام بلند دیگر بهسوی قبضه قدرت برداشت. او یکبار دیگر سعودیها را برای منافع شخصیاش غافلگیر کرد. و بار دیگر صعود او در مدار قدرت بهای سنگینی داشت؛ ترس همسایگان، شرکا و حتی خاندان سعودی.
تأثیر ترامپ
هیچیک از اقدامات قابلتوجه بن سلمان نمیتوانست با موافقت ضمنی متحد بزرگ عربستان، یعنی آمریکا انجام شود. باراک اوباما از ماجراجوییهای سعودی در یمن حمایت میکرد تا نفوذ ایران در منطقه محدود شود. او همچنین حمایت اطلاعاتی و تدارکاتی بیشتری نیز از عربستان به عمل آورد و ۱۱۵ میلیارد دلار انواع تسلیحات به عربستان فروخت. اما درعینحال اوباما میخواست به جنگهای نیابتی ایران و عربستان در خاورمیانه پایان دهد. او به دو طرف توصیه کرد منطقه در قالب یک «صلح سرد» تقسیم کنند. اما جانشین او مشتاق است، سعودیها ائتلافی منطقهای علیه ایران و همراهانش تشکیل دهند.
اگرچه توصیه اوباما برای تقسیم نفوذ ایران و عربستان در منطقه عجیب به نظر میرسید اما طرفداری ترامپ از تشدید سیاست عربستان علیه ایران از آنهم بدتر است. او کاملاً در راستای «دکترین سلمان» علیه نفوذ ایران در سوریه، لبنان، یمن و خلیجفارس با هزینهای گزاف حرکت میکند.
ترامپ مشتاقانه با فروش ۱۱۰ میلیارد دلار تسلیحات آمریکایی بیشتر به عربستان موافقت کرده و همچنین قول دریافت صدها میلیارد دلار سرمایه سعودی در اقتصاد آمریکا را گرفته است.
در پایان سفر ترامپ به ریاض در ماه مه، سلمان و پسرش موفق به جلب حمایت وی شدند. آنها تعهد کردند که عربستان را نوسازی کنند و از «توافق نهایی» ترامپ میان اسرائیل، فلسطین و دیگر دولتهای عربی حمایت کنند.
از سوی دیگر باگذشت سه سال از جنگ یمن، هیچ نشانهای از پایان جنگدیده نمیشود. خشونت، قحطی و شیوع وبا این کشور را بیشازپیش نابود کرده است. نهتنها این جنگ هزینه گزافی را به اقتصاد، امنیت و پرستیژ بینالمللی عربستان تحمیل میکند، بلکه اکنون پایتخت سعودی هدف موشکهای یمنی قرار میگیرد.
در این میان بحران خلیجفارس نیز به مسیر متفاوتی میرود و حامیان بینالمللی عربستان، ازجمله ترامپ بر راهکار دیپلماتیکی که به اتمام محاصره و احترام گذاشتن به حاکمیت ملی قطر منجر شود پافشاری میکنند.
رهبران جهان چگونه میتوانند بحران یمن را خاتمه دهند؟
وضعیت داخلی عربستان اگرچه بد است اما هنوز مخاطرهآمیز نشده است. تصفیهای که به بهانه مبارزه با فساد در پیشگرفته شده، حرکت پوپولیستی هوشمندانهای است که سالها مطالبه جوانان در این کشور به شمار میآید. اما اگر ثروت و قدرت درنتیجه این پروژه در اختیار عده معدودتری قرار بگیرد، کمپین ضد فساد بهزودی موضوعیت خود را از دست میدهد.
تعدادی از رهبران درجه دوم کشورهای منطقه خاورمیانه (در زمان حیات پدرانشان) سعی کرده بودند از همین نسخه برای دست یافتن به پیروزی سیاسی استفاده کنند. سیف الاسلام قذافی در لیبی، جمال مبارک در مصر و بشار اسد در سوریه به همین راهرفتهاند. قذافی و مبارک از میدان به درشدند و اسد ۶ سال است درگیر جنگ داخلی است.
آیا بن سلمان به سرنوشت مشابهی دچار خواهد شد؟ یا موفق میشود پادشاهی مدرنی ملهم از اسلام میانهرو را برای دههها رهبری کند؟
قمار بن سلمان همچون خلف راستین ماکیاولی نیازمند میزانی غرور، دورویی و بیتوجهی به سنتهای مألوف سیاسی و اجتماعی در ماههای آینده است. ممکن است قمار او در کوتاهمدت جواب دهد ولی غفلت از تاریخ بهای سنگینی دارد.
برنامه او برای تشکیل سلسله جدید سلمان یا یک پادشاهی مطلقه ممکن است به قیمت برهم خوردن امنیت عربستان و نیز توازن قوای منطقهای تمام شود. مگر اینکه ولیعهد مهار کردن غرور خود را انتخاب کند، که این امر نیز دیر یا زود به سقوط وی از قدرت منجر خواهد شد.
ارسال نظر