مروری بر دهه اول جشنواره تجسمی فجر/۱
شجاعی طباطبایی: این جشنواره دیگر نه تجسمی است نه با فجر نسبتی دارد/حتی ونیز هم نگاه خودش را به موضوعات روز دارد
به نظر من در این دو سال اخیر کاملاً جشنواره تجسمی بینالمللی فجر با آن چیزی که در ابتدا مطرح شده بود، خیلی زاویه پیدا کرده است و عملاً به یک اتفاق کاملاً فرمالیستی تبدیل شد.
در آستانه آغاز دومین دهه برگزاری جشنواره تجسمی فجر، پای صحبت های دبیران و دستاندرکاران ده دوره گذشته نشسته ایم که در طول هفته آینده به تناوب مشروح آن را منتشر خواهیم کرد تا با ارزیابی دهه اول جشنواره بین المللی تجسمی فجر برآیند کلی ، زمینه مناسبی برای تصمیم گیری و برنامه ریزی دوره های پیش رو را فراهم کنیم.
در این میان سید مسعود شجاعی طباطبایی یکی از چهره های شاخص به شمار می آید که چندین دوره به عنوان دبیر بخش کاریکاتور و حتی عضو شورای سیاست گذاری این جشنواره بوده است. وی هم اکنون مدیر مرکز تجسمی حوزه هنری است و تا چندی پیش با ۳۵ سال سابقه فعالیت در حوزه کاریکاتور، ریاست خانه کاریکاتور را هم عهده دار بود.
در یک گفت و گوی صمیمانه پای سخنان این هنرمند نشستیم تا ارزیابی او را از یک دهه گذشته بشنویم. بخش اول این گفت و گوی تفصیلی را در ادامه می خوانید:
-
موج: لطفا کمی از فلسفه وجودی و شروع جشنواره تجسمی فجر برای ما بگویید.
مسعود شجاعی طباطبایی: یک اشارهای هم داشته باشم که گرچه در کشور دوسالانهها برگزار میشوند، منتها میبینیم که متأسفانه به دلایل مختلفی غالباً بین این دوسالانهها خیلی فاصله میافتد ، بعضیها حتی به چهارسالانه، پنجسالانه، شش سالانه تبدیل میشود و نگاه هنرمندان نسبت به این جشنواره این است که به هر جهت حالا که امکان ارائه آثارشان و دیده شدنشان در جشنواره مربوط به رشته خودشان، مهیا نیست، در این جشنواره یک جوری دیده شوند.
آغازی طوفانی
بنابراین میشود گفت که اصلیترین اتفاق از طریق ارشاد در حوزه تجسمی، همین جشنواره تجسمی بینالمللی فجر بود، که شروع بسیار طوفانی و خوبی داشت، چرا که به معنای واقعی کلمه هم تجسمی بود هم با فجر نسبت داشت، هم بینالمللی بود و همه چیز صفر تا صد آن، یعنی از محل برگزاری تا نوع اتفاقات و سایر موارد هم، یک جشنواره به معنای واقعی کلمه بود. بسیار حرفهای و خیلی خوب برگزار شد.
خب شروع آن طوفانی بود از این جهت که واقعاً در همه حوزهها خیلی بچهها پرتلاش ظاهر شدند و به معنای واقعی کلمه یک مشارکت جمعی از سوی هنرمندان سراسر ایران هم صورت گرفت. حتی میشود گفت که ما در سالهای اولیه شاهد یک مشارکت حداکثری از شهرهای مختلف بودیم، که هنرمندان در این فستیوال شرکت می کردند و دیده میشدند.
هنرمندان ایرانی در معرض اتفاقات بزرگ بینالمللی
یکی از نکات خیلی مهم آن دورهها، یعنی سالهای اول، که مد نظر مسئولین ارشاد بود، این بود که شرایطی مهیا شده و بشود تا هنرمندان ایرانی، در معرض اتفاقات بزرگ بینالمللی قرار بگیرند. که در واقع اصطلاح بینالمللی این جشنواره در این جا معنا میدهد. یک شرایطی مهیا میشد که از این بستر، استعدادها و هنرمندان غالباً جوان و شهرستانی شناسایی شوند و امکاناتی هم مهیا بود که حمایت از آنها به شکلهای مختلفی استمرار پیدا کند. مثلا بورسهایی به آنها تعلق میگرفت، یا امکاناتی برای تحقیق، پژوهش و دیدن فضاهای بینالمللی مثل سیته در فرانسه یا ونیز ایتالیا و یا جاهایی از این دست، برایشان فراهم می شد که امکانات مؤثری بود و هنرمندان به طور کلی یا به نوعی هنرمندان جدید و غالباً جوان، میتوانستند از این امکانات بهرهمند شوند.
-
موج: در واقع قالب آن کانون نخبگان بود که تشکیل شده بود؟
مسعود شجاعی طباطبایی: بله و خب خیلی خوب برگزار میشد، به نتیجه میرسید و ادامه هم پیدا میکرد. یعنی تا یک چند سالی ادامه پیدا کرد.
جشنواره فجر دیگر مسیر اولیه را دنبال نمی کند
منتها رویکرد جشنواره تجسمی فجر از چند سال پیش به این طرف عملاً دیگر آن مسیر را دنبال نمیکند یعنی شما نگاه میکنید میبینید که اولاً دیگر تجسمی نیست، یک اتفاقی است که میشود گفت میان رشتهای است؛ بیشتر به بحث هنر مفهومی، اینسالیشن یا چیدمان یا یا کانسپچوال آرت و شبیه این مفاهیم توجه میشود و اینها در اولویت قرار میگیرد. طوری که دیگر پارسال رسماً اعلام کردند که دیگر اصلاً تجسمی نیست، خودشان پارسال رسماً در فراخوان اعلام کردند که میانرشتهای است یعنی هر هنرمندی میخواهد شرکت کند باید با یک نگاه جدید مانند چیزهایی که عرض کردم و هنر مفهومی و مسائلی از این دست در آن مستتر است، کارش را ارائه بدهد.
خب، به نظرم نکته بعدی که به تدریج کمرنگ شد، بخش بینالملل جشنواره بود. یعنی ما به تدریج دیدیم که عملاً آن بخش این قدر کمرنگ شد که در نهایت آثاری که از هنرمندان خارجی به روی دیوار میرفت، به سی اثر هم نمیرسید. خب عملاً دیگر این جشنواره بینالمللی نبود.
همانطور که گفتم وجه بینالمللی از این جهت برای ما قابل توجه بود که هنرمندان ایرانی، در معرض یک اتفاق خارجی یا یک رویداد بزرگ بینالمللی قرار میگرفتند.
چون دبیر چند دوره، دوسالانه کاریکاتور تهران بودم و خدا میداند که در آینده هم باشم یا نه؛ یک مثال میزنم. در آن دو سالانه ما واقعاً از همان ابتدا در هدفگزاریمان گفتیم که این مسابقه قرار است یک مسابقه بینالمللی باشد و عنوانش را هم انتخاب کردیم تهران چرا که مرکزش تهران است. به هر جهت، هنرمندان جوان ایرانی، برای اولین بار سال 1371 در معرض یک اتفاق بینالمللی قرار گرفتند و خیلی جالب است خدمتتان عرض کنم در اولین جشنواره ما پنج نفر از بهترینهای دنیا را دعوت کردیم، از سال 71 به این طرف یازده دوره برگزار شد به رغم اینکه بعضی موقعها به دلیل جابهجایی مدیریتها در برگزاری آن وقفه ایجاد میشد، اما در واقع میشود گفت بهترین هنرمندان در زمینه کارتون و کاریکاتور به ایران دعوت شدند. نه تنها آثارشان به نمایش در می آمد بلکه با حضور آنها نشستها و ورکشاپهایی برگزار میشد که خیلی فضای پرهیجان و با حسی زیبا و خوب ایجاد میکرد. مثلا وقتی ما یک شرایطی را ایجاد کردیم تا هنرمند سرشناسی مثل یان اُک دوبیک از بلژیک، که در حال حاضر با سباستین کروگر از آلمان یک انجمن جهانی در حوزه کاریکاتور را اداره میکنند، غیر از ورکشاپی که برگزار کرد، در اتفاقی بامزه، با یکی از کاتوریکاتوریستهای خبره ما بنشیند و با همدیگر نه این که دوئل کنند، ولی مثلاً تصویر همدیگر را بکشند و بعد بچهها بگویند چه کسی کارش بهتر است. در آن مقطع آقای حسین صافی انصافاً طراحی که انجام داد عالی بود.
وجه بین المللی فجر کمرنگ شده است
خب به هر جهت با این مثال خواستم بگویم که در یک دوسالانه هنرمندان ما در معرض و جریان قرار میگرفتند، تأثیر میگرفتند و میتوانستند آثارشان را ارائه کنند. متوجه مشکلاتشان بشوند و اتفاقات زیادی در این حوزه صورت میگرفت. اتفاقی که میبینیم در جشنواره تجسمی بینالمللی فجر عملاً وجود ندارد.
ما که نمی خواهیم به خودمان دروغ بگوییم، پس بیاییم واقعاً صادقانه نگاه کنیم. در این جشنواره از منظر بین المللی اتفاق خاصی نمیافتد؛ نه هنرمند خیلی خاصی حضور پیدا میکند، نه آثار خیلی خاصی ارائه میشود که ما بتوانیم بگوییم که این به معنای واقعی کلمه بینالمللی است. پس لفظ بینالمللیاش هم دچار مشکل است.
جشنواره ای فرمالیستی و بدون موضوع نسبتی با فجر ندارد
حالا به بحث سوم، یعنی عنوان فجر، میرسیم. چون دهه فجر یک دهه خاص برای ما است و یادآور پیروزی انقلاب و رشادت خیلی از مردانِ مرد در ارتباط با ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی است. نسبت به این کلمه این حساسیت هست که به هر جهت در این جشنواره، مسئولین امر یا هر عضوی از شورای سیاستگذاری، یک نیمنگاهی هم به این واژه یا مفهوم داشته باشند که این هم عملاً دیگر این قدر کمرنگ شد که اصلاً گفتند دیگر فجر موضوعیت ندارد. تا جاییکه وقتی من به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری به هشتمین جشنواره تجسمی فجر دعوت شدم، در جلسه دوم دیدم، اولاً در پاسخ به این سوال که نسبت آن با فجر چیست گفتند که نمیخواهیم به شکل مستقیم ورود پیدا کنیم. دومین سوال ما این بود که این اتفاق چه موضوع و پیامی را میخواهد بگوید؟ که پاسخ دادند این جشنواره موضوعی نیست. این که این نمایشگاه عملاً فاقد هر نوع موضوعی بود، برای من خیلی ثقیل و درکش یک خرده سخت بود. گفتم که بالاخره خیلی اتفاقات جدی در منطقه میافتد و ما نمی توانیم بی تفاوت باشیم. شما نگاه کنید جشنوارههای بزرگ دنیا هم در کنار مواردی که مطرح میکنند به یک موضوع یا بحران جدی، یک اتفاقی در حوزه هنر، یا هر چیزی که میشود به آن فکر کرد، میپردازند. چرا در اتفاق بزرگ تجسمی ما، به یک موضوع خاص نپردازیم. در آن زمان چند تا بحث خیلی جدی، مانند مهاجرین سوری مطرح بود که آیلان کردی، بچه سوری که با لباس قرمز مظلومانه غرق و در سواحل یونان پیدا شد، به نماد آن تبدیل شده بود. ما در خانه کاریکاتور، جشنوارهای در حوزه کارتن و تصویرسازی با این موضوع گذاشتیم و خیلی استقبال شد؛ در حالی که اصلاً جایزه هم نداشت و ما فقط گفتیم سه تا تندیس اما از 43 کشور شرکت کردند.
حتی ونیز هم نگاه خودش را به موضوعات روز دارد
البته با نظر به اصطلاح سیاستگذاران میتوانست یک بخشی از جشنواره، صرفاً بحث فرم باشد؛ ولی این که انگار، اصلاً در دنیا هیچ اتفاقی نیفتاده، ما هیچ مشکلی نداریم، همه چیز آباد است، همه چیز خوب است و هیچ نوع نگاهی، نگرانی، بحرانی، هیچی، مورد توجه ما نیست و صرفاً میخواهیم یک اتفاق، بدون این که موضوعی داشته باشد را مطرح کنیم از نظر من یک کم عجیب میآمد. بنابراین معذرتخواهی کردم و دیگر از جلسه دوم نتوانستم همراهشان باشم.
به عنوان یک هنرمند ایرانی علاقهمند هستم که جریانات تجسمی کشورم را دنبال کنم چون به هر جهت در حوزههای مختلف کارهایی انجام دادهام و علاقمند بودم سرنوشت جشنواره تجسمی فجر را به طور شخصی دنبال کنم. این مسئله خیلی برایم مهم بود که اینها را با دقت بررسی کنم، پس خودم رفتم و از تک تک آثار عکاسی کردم. خب، به نظر من در این دو سال اخیر کاملاً جشنواره تجسمی بینالمللی فجر با آن چیزی که در ابتدا مطرح شده بود، خیلی زاویه پیدا کرده است و عملاً به یک اتفاق کاملاً فرمالیستی تبدیل شد. خودشان هم البته بارها و بارها در رسانهها گفتند که الگوبرداریشان از جشنواره ونیز هست. منتها باز در جشنواره ونیز هم میبینیم که موضوعات خیلی جدی انسانی، جاهای مختلف مطرح میشود. این جور نیست که صرفاً فرم برای فرم یا اتفاقی از این دست باشد. آنهاموضوعات مورد نظرشان را طرح و بالاخره نگاه خودشان را اِعمال میکنند. یعنی این نیست که هیچ توجهی به موضوعات روز نداشته باشند. اما متأسفانه در دوره های اخیر جشنواره تجسمی فجر شاهد این اتفاق نبودیم.
یک اتفاق تلخ دیگر: سرخوردگی هنرمندان باانگیزه
در دو سه سال اخیر یک اتفاق تلخ دیگری که افتاد این بود که شرایط به گونهای پیش رفت که اولاً تعداد زیادی کار میآمد. بر اساس آمار اعلام شده یک چیزی حدود ده، یازده هزار کار به دبیرخانه میرسید ولی چیزی که در نهایت انتخاب میشد یک چیزی حدود صد اثر بود. به طور میانگین یک درصد از کل کارهای رسیده و این مسئله هنرمندان با انگیزه و حتی اساتید در شاخههای مختلف را که کارشان راه پیدا نمیکرد، یک مقداری دچار سرخوردگی و مواردی از این دست میکرد و احساس میکردند که دیگر این فضا، فضایی است که نمیشود به آن نزدیک شد. یا شرایط به گونهای است که یک خرده سخت است.
فرصت از جوانان گرفته شده است
سال قبل که به نظرم سختتر هم شد؛ چون دیگر آمدند گفتند از همین صد تا کار هم که قرار است انتخاب بشود، یک تعدادی متعلق به گالریها است، گالریها هم غالباً در تهران متمرکز هستند، یعنی آمدند رفتند سراغ گالریهایی که فقط در تهران متمرکز هستند و باز آثاری ارائه شد که مربوط به نسل پیشکسوت بود. درحالی که بحث اصلی جشنواره تجسمی فجر از آن ابتدا بحث شناسایی هنرمندانِ جوانِ خلاقِ برتر بود.
پیشکسوتان که قلمشان، آثارشان و خودشان گنجینههای ما هستند و احترامشان سر جای خودش؛ به اندازه کافی هم در شرایط مختلف دیده شدهاند و بروز و ظهورشان در اتفاقات مختلف را دیدهایم. ولی بالاخره چه فضایی وجود دارد که هنرمندان جوان یا علاقمندی که توانمندیشان خیلی بالاست و واقعاً، حتی توان بسیاری از آنها از بعضی از پیشکسوتهای ما بالاتر است. خب در جایی مثل جشنواره تجسمی فجر باید این آثار دیده بشود که متأسفانه این اتفاق هم نیفتاد و سال قبل ما دیدیم که یک بخش عمدهای از فضا را فقط به آثاری که از گالریها انتخاب شده بود، اختصاص داده بودند و غالباً هم آثار چهرههای قدیمی بود. میگویم شأن و جایگاه این عزیزان سر جای خودش ولی بالاخره تکلیف وزارتی با عنوان وزارت ارشاد پرداختن به چهرههای قدیمی نیست.
-
موج: اما دوستان تاکید دارند که استعداد یابی و نمایش توانمندی هنرمندان جوان در جشنواره جوان اتفاق می افتد و نباید موازی کاری کرد.
مسعود شجاعی طباطبایی: بله اما آن یک جشنوارهای است که به شکل استانی برگزار میشود. منتخبین استانها هم میآیند و رقابت میکنند و واقعاً آن شأن و جایگاه جشنواره فجر را ندارد. جشنواره فجر یک اتفاق خیلی فاخر و بزرگ است. آن چیزی که از ابتدا طراحی شده. در این جشنواره چهرههای بسیار مطرحِ هنرهای تجسمی شرکت می کنند، انتخاب میشوند، به آنها مدارک و بورسیههایی تعلق میگیرد که عملاًاینها هیچ کدام در جشنواره تجسمی جوان نیست.
البته نمی دانم که این روند در جشنواره تجسمی فجر هنوز هم ادامه دارد یا ندارد.
و اما جشنواره یازدهم ...
ولی در ادامه سخنانم با توجه به لیست اعلام شده از اعضای محترم شورای سیاستگذاری برای دوره یازدهم، من دیگر مجبور هستم یک مقدار با صراحت صحبت کنم...
ارسال نظر