لزوم نوآوری در مدیریت پروژههای فرهنگی/کتابرانه چیچکا نمونه پروژهی نوآورانه فرهنگی
یادداشت پیشرو به بهانهی نشستی در نمایشگاه کتاب هرمزگان و استفادهی دوستانی که حضور نداشتند به رشتهی تحریر درآمده و لازم به ذکر است که در این متن به دلیل استفاده از برخی واژههای مربوط به حوزه اقتصاد و کسبوکار ممکن است برخی عبارات برای مخاطب فرهنگی غریب باشد؛ اما ضرورت گفتگو در باب اقدامات فرهنگیمان از منظر نظریات مدیریتی اینگونه میطلبد.
مجید سرنیزاده-خبرگزاری موج هرمزگان؛ امروزه نوآوری در ارائه خدمت و فرآیندهای سازمانی بنگاهها بهعنوان یک مزیت رقابتی مطرح است و بهخصوص در نسل پنج نوآوری که ویژگی بارز آن نوآوری باز است؛ بنگاههای خصوصی برای رسیدن به خدمات و محصولات نوآورانه نهتنها مشتریان و مخاطبان که حتی رقبای خود را در چرخه میآورند. کلیدواژه این رویکرد شاید همان گام اول تکنیک تفکر طراحی باشد، گامی که با عنوان همدلی مطرح میشود و تکیهاش بر شناخت دقیق و واقعی از نیاز مخاطب است. درواقع در روشهای نوآورانه نسل چهارمی ما به دنبال پیدا کردن راهحل برای مسائل از پیش تعریفشده نمیرویم بلکه یک گام عقبتر میرویم و با شناخت دقیق از مخاطب و کاربر نهایی استفادهکننده از خدماتمان مسئله را نیز بازتعریف میکنیم و بعدازآن است که مبتنی بر نوآوری باز به دنبال راهحلهای مؤثر میگردیم.
این رویکردها هرچند در ابتدا در بنگاههای اقتصادی بکار گرفته شد اما امروزه حتی نهادهای فرهنگی و عامالمنفعه نیز از همین مسیر پیش میروند. روشی که تکیهی آن بر مراجعه به مخاطب و شناخت دقیق زوایای زندگی و نیازهای اوست و در بسیاری از پروژههای آموزشی و فرهنگی بینالمللی منجر به نتایج شگفتانگیزی شده است. ازایندست میتوان به پروژه آموزشی «اتوبوس آبی کابل» و پروژه «جهان بر روی چرخ» کمپانی «اچ.پی» در هند اشاره کرد. این رویههای نوآورانه در بنگاههای اقتصادی ما مدتی است موردتوجه بوده و حتی در اجرای برخی پروژههای فرهنگی چون «کتاب پرنده» محله چناران نیز مؤثر عمل کرده است.
اما پرسش این است که در هرمزگان و بهویژه در حوزه فرهنگ و مدیریت پروژههای این بخش چقدر مبتنی بر روشهای نوآورانه عمل کردهایم؟
یکی از نمونههای موفق پروژههای فرهنگی مبتنی بر نوآوری باز در بندرعباس را میتوان در پروژه «کتابرانه چیچکا» جستجو کرد. این پروژه در ادامه پروژه «هنر در پیادهرو» از مهرماه سال ۱۳۹۵ شکل گرفت و تاکنون توانسته به بخشی از نیاز مخاطبان هرمزگانی برای دسترسی به کتب تخصصی فرهنگ، هنر و علوم انسانی پاسخ دهد.
همانطور که در بالا اشاره شد رویکردهای سنتی همان روش حل مسائل فیزیک دبیرستان را در پیش میگیرند و برای مسئله از پیش تعریفشده به دنبال راهحل میگردند و نتیجه عموماً به شکست میانجامد. بهعنوان نمونه درزمینهی تأسیس کتابفروشیهای تخصصی مسئله همیشه این بود که در کدام منطقه شهر و در چه زمینههایی کتابفروشی تخصصی احداث کنیم تا کتاب به دست مردم برسد؟
این صورتمسئله شاید برای کتابفروشیهایی که کتابهای آموزشی ارائه میکنند تا حدودی میتواند به یافتن راهحل منجر شود (مثل کتابفروشی استاد در بندرعباس) اما برای کتابفروشی تخصصی فرهنگ و هنر و علوم انسانی، شکست کتابفروشی میدان صادقیه و شهر کتاب و کتاب شهر نشان میدهد که صورتمسئله نیاز به تغییر دارد و تیم کتابرانه چیچکا به دلیل ارتباط نزدیک با مخاطبین تخصصی حوزه فرهنگ و هنر و علوم انسانی صورتمسئله را تغییر دادند. در مصاحبه با «جواد قاسمی» که یکی از گردانندگان کتابرانه چیچکا است، اعلام شد که تیمشان دریافته بود که مخاطبین آنها میخواستند کتب تخصصی موردنیاز خود را تهیه کنند، کتاب را در یک پاتوق داشته باشند، امکان گفتگو در باب کتابها فراهم باشد، دسترسی به محل فروش کتاب آسان باشد و ... درنتیجه صورتمسئله از شکل سنتی به این تغییر کرد که چگونه کتب تخصصی علوم انسانی را به پیوست گفتگوی حضوری و دورهمی به مخاطب ارائه کنیم؟ و پاسخ شد کتابرانه چیچکا. یک کتابفروشی سیار با رویدادهای فرهنگی جانبی که به دلیل استقرار در مکانهای متنوع امکان دسترسی برای شهروندان محلات مختلف را فراهم نموده، کتب را همراه با جلسات نقد به مخاطب ارائه میکند و لذا حجم بیشتری از دانش به مخاطب منتقل میشود، مخاطب در نشستهای دورهمی امکان به اشتراک گذاشتن نظرات خود را دارد.
در ادامه پروژه، کتابرانه خود را کاملتر کرد و با «کافه استریت» همراه شد. بهنوعی نوستالژی کافه نادری را در شکلی سیار محقق کرد و تنوع رویدادهای فرهنگی هنری جانبی ازنظر محتوا و ازنظر گروه سنی مخاطبان سبب شد این پروژه تا امروز دوام داشته باشد. یک نکته مهم دیگر تناسب میان سرمایهگذاری حداقلی انجامشده با درآمد کتابرانه است که تداوم آن را تا حدودی تضمین میکند.
البته ناگفته نماند که کتابفروشی سیار ایده جدیدی نیست کما اینکه سابق بر این یک کتابفروشی سیار دیگر در شهر بندرعباس داشتیم که در کنار مدرسه «شهید سایانی» مستقر بود. البته آن کتابفروشی نیز همان صورتمسئله سنتی را برای کار خود در پیشگرفته بود؛ اما نوآوری کتابرانه چیچکا در این بود که صورتمسئله را با بهرهبرداری از نیاز مخاطب تغییر داد. در تطبیق با تکنیک نوآوری «SCAMPER» کتابرانه چیچکا استفاده از تکنیکهای حذف (حذف مکان فیزیکی ثابت)، جایگزین سازی (جایگزین کردن فروشگاه مستقر با فروشگاه سیار)، ترکیب (همراه نمودن فروشگاه با رویدادهای هنری و فرهنگی و کافه)، سازگاری (امکان دسترسی برای تعداد بیشتری از شهروندان از طریق استقرار در مکانهای مختلف)، تغییر (امکان به اشتراک گذاشتن نظرات مخاطبان، رویدادهای جنبی) استفاده چیزی در کاربردی متفاوت (استفاده از خودرو بهعنوان ویترین و فروشگاه) و... را در پروژه خود دارد.
در رویکردهای نوآورانه پرسشهای نظیر چرا مردم تئاتر نمیبینند؟ چرا مردم به سینماها نمیآیند؟ چرا مردم کتاب نمیخرند؟ چرا مردم به گالریها سر نمیزنند؟ چرا مردم ساعت 9 زبالههایشان را تحویل نمیدهند؟ پرسشهایی هستند قدیمی که متناسب با زندگی مردم بندرعباس، مصاحبه با مردم، شناخت خواست آنها و ... میتوانند به پرسشهایی تبدیل شوند که یافتن راهحل اثربخش برای آنها امکانپذیر خواهد بود.
هرچند پروژه کتابرانه نقاط ضعفی هم داشته و دارد اما اینجا من بیشتر به جنبههای نوآورانه آن درزمینهی مدیریت پروژه پرداختم و بیشک در دنیای مبتنی بر نوآوری، مدیریت نوآوری در هر رویداد و کسبوکار و پروژهای بایستی مدام صورت گیرد و هرگاه احساس عدم نیاز به نوآوری در ما شکل بگیرد بهزودی باید شاهد شکست پروژهمان باشیم.
ارسال نظر