رویکرد معناگرایانه به امام حسین(ع)
امام حسین علیه السلام قدیس و قهرمانی بود که هدفی جز لقا الله نداشت.
به گزارش خبرگزاری موج هرمزگان، درباره ی شخصیت و نهضت امام حسین(ع) تحلیل های بسیاری از قدسی تا عادی شده است اما نگاه اخلاقی -معنوی در معرفی چهره عاشورایی امام حسین(ع) حکایت دیگری است که محقق معاصر جناب مصطفی ملکیان بدان التفات داشته است. در این مجال و مقال به بازخوانی این رویکرد می پردازیم.
از نگاه ایشان امام حسین علیه السلام قدیس و قهرمان بود. وی ابتدا به معنای این دو واژه و سپس به تقسیم بندی آنها بر اساس فلسفه ی تحلیلی و اخلاق همت می گمارد و در پایان ضمن معرفی امام حسین(ع) به عنوان مصداق نوع سوم، مبنای نظری این ایده را یادآور میشود.
کلمه ی قدیس در تمام مذاهب غربی و شرقی وجود دارد و مصادیقی برای آن ذکر کردهاند ولی ما با معنای مذهبی قدیس کاری نداریم بلکه معنای اخلاقی آن را در نظر میگیریم. چنان که قهرمان هم معانی مختلف دارد ولی به معنای اخلاقی آن استناد می کنیم.
در میان فلاسفه ی اخلاقی چون واتسون لفظ قدیس در مواردی به کار میرود که عامل مهم مهر و محبت وجود دارد و لفظ قهرمان نیز در مواردی مصداق دارد که عامل ترس و خوف تعیین کننده باشد. برای اینکه اصول اخلاقی را رعایت کنیم با دو مسئله روبرو هستیم یکی چیزهایی است که آنها را دوست داریم و می توانند مانع اخلاقی زیستن ما شوند و دیگری آن چیزهایی است که ما را می ترسانند و میتوانند مانع اخلاقی زیستن ما شوند. حال اگر مسائلی که با محبت و دوست داشتن مرتبط است نتوانند مانع اخلاقی زیستن کسی بشود این فرد از لحاظ اخلاقی قدیس است، از آن سو اگر ترس نیز مانع اخلاقی زیستن کسی نشود از لحاظ اخلاقی به او قهرمان میگوییم.
بنابراین قدیس کسی است که همه ی دوست داشتنی ها را فدا میکند و قهرمان کسی است که همه ی ترس ها را رها میکند. یعنی هیچ یک از عوامل مهرانگیز یا قهرانگیز نمیتواند مانع راه او شوند.
اما در علم اخلاق برای هر یک از این دو مفهوم سه مصداق وجود دارد:
۱-در معنای اول کسی قدیس است که محبت هایی که مانع انجام وظیفه ی عمومی مردم می شود مانع انجام وظیفه او نشود. مانند دختر جوانی که مراقبت از پدر یا مادر مانع ازدواج او شود یعنی فرد به رغم تمایلات درونی خود این کار را میکند. قهرمان اخلاقی هم به رغم نادیده انگاشتن یک سری وظایف توسط مردم به دلیل ترس و خوف فردی، وظایف خود را فراموش نمی کند. مانند این که انجام یا عدم انجام دادن آن سبب زندان یا شکنجه ی او می شود. رمان طاعون آلبر کامو نمونه ای از همین قهرمان اخلاقی است که یک پزشک علی رغم بیماری طاعونی که شهر را فرا گرفته است به مداوای بیماران میپردازند و شهر را ترک نمیکند.
۲- در قدیس نوع دوم فرد کاری کرده که همه ی این محبت ها آهسته آهسته در وجودش خاموش شوند. در معنای اول محبت سیطره دارد ولی در دومی آرام آرام کم می شود. یعنی با یک ریاضت درونی همراه است. در این که کدام معنا ارزشمندتر است در میان فلاسفه ی اخلاق بحث است ولی مانند دو نفر می ماند که یکی به آسانی به گدا پول میدهد اما دیگری با جهد فراوان.
۳- در این معنا قدیس کسی است که افزون بر وظیفه ی اخلاقی خود عمل میکند قهرمان اخلاقی نیز فوق وظیفه عمل میکند مانند رزمنده ای که برای نجات همرزمان، خود را روی مین میاندازد. حرکت امام حسین(ع) در روز عاشورا از نوع سوم بود. یعنی جان خود را فدا کرد شهادت فرزندان و یاران خود را به تن خرید. اسارت خواهر و فرزندان و کودکان را به چشم دل خود می دید.
چگونه می توان بر این دو عاملی که مانع اخلاقی زیستن ماست غلبه کرد؟ این غلبه کردن با هیچ استدلالی قابل دست یافتن نیست مگر اینکه معنویت به کمک آن بیاید. این تفکر وقتی شکل میگیرد که نظام جهان را نظامی اخلاقی بدانیم یعنی در مقابل هر گونه عمل ما جهان واکنش نشان میدهد. جهان چنان است که نوعی ادراک یا شعور نسبت به حسن و قبح یکان یکان رفتار ما دارد. بنابراین نظام نسبت به اینکه سخن دروغ یا راست گفته میشود، بی تفاوت نیست. اما این را نمیتوان با استدلال و برهان ثابت کرد. به قول مولوی: پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتم که چو ما شوی بدانی..
نهضت عاشورا تابلوی عشقی است که امام حسین(ع) و یاران با وفای او به ترسیم روحیه و رویه ی انسان ها می پردازند. سالوس بازانی را معرفی میکند که دست در دست حکومت جور حاضر به ریختن خون فرزند رسول خدا(ص) هستند و دنیامدارانی را ترسیم میکند که برای رسیدن به ملک ری، به هر جنایتی دست میزنند. دیندارانی را رسوا میکند که با مواجهه ی خطر دین شان را به دنیا می فروشند. حکومت مدارانی را نقاشی می کند که به نام دین چه ستم ها که روا نمی دارند. مظلومانی را به تصویر میکشد که تا آخرین لحظه ی حیات در برابر نامردمی ها و نامرادی ها مقاومت می کنند و در نهایت حسینی را جلوه میدهد که با خون خود که خون خداست مینویسد: خدایا به رضای تو راضی ام و به فرمان تو تسلیم. چرا که جز تو خدایی نیست و برای نجات از این ظلمها و ریاکاری ها و سالوسی ها راهی جز شهادت ندارند. خدایا من مشتاق لقاء توام.
ارسال نظر