English

عباس کریمی در گفت‌وگو با خبرگزاری موج:

مترجمی ادبی شغل نیست/چرا ارشاد فکری برای جلوگیری از کتاب سازی و ترجمه های مکرر نمی کند؟

دبیر گروه مترجمان برگردان در مورد معیارهای انتخاب آثار برای ترجمه، موانع ترجمه خوب در کشور، لزوم پایبندی به کپی رایت و آثار جدیدش سخن گفت.

مترجمی ادبی شغل نیست/چرا ارشاد فکری برای جلوگیری از کتاب سازی و ترجمه های مکرر نمی کند؟

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری موج، عباس کریمی عباسی متولد ۱۳۵۲ شمیرانات است. وی کارشناس سینما، ارتباطات و روزنامه‌نگاری و زبان و ادبیات انگلیسی است. تاکنون ۱۸ عنوان کتاب شامل هشت کتاب تالیفی در زمینه داستان، شعر و پژوهش و ده ترجمه رمان از وی منتشر شده است. این اهل قلم، لوح تقدیر و تندیس رتبه اول کشوری در جشنواره سراسری فرهنگی هنری دانشگاه آزاد اسلامی و تندیس و لوح تقدیر غزلسرای برتر کنگره غزل را در کارنامه خود دارد.

وی که موسس و دبیر کانون دایره دیدار و گروه مترجمان برگردان است تاکنون دبیری چند مجموعه کتاب ترجمه با عناوین سرخ و سیاه، ماجراجویی روی مبل، کتاب‌های دوسویه و دلهره را بر عهده داشته است.

با وی پیرامون ترجمه ادبی و وضعیت امروز آن به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

لطفا با توجه به اینکه شما کار تالیف و ترجمه را از سال ۱۳۸۷ (سیزده سال پیش) شروع کرده اید، کمی در مورد نحوه ورودتان به عالم ترجمه و تالیف آثار توضیح دهید و بفرمائید آیا انتخاب آثار برای ترجمه از سوی ناشر است یا خود شما؟

ماجرای ورودم به دنیای ترجمه، به علاقه مفرط و عطش خواندن از دوران کودکی برمی‌گردد که آغاز آشنایی من با مجلات مصور انگلیسی‌زبان بود. این میل مرا به آموختن الفبای زبان انگلیسی، قبل از دبستان کشاند و فقدان ترجمه‌های موردنظر، انگیزه مضاعفی برای فراگیری این زبان و ترجمه برخی کتاب‌های ادبی برای خودم شد، نوعی تجارب اولیه منتشر نشده. البته در زمینه تالیف، مجموعه داستان «فرشتگان هرگز نمی خوابند» را در سال 1360 داشتم که به تعدادی محدود چاپ و فراموش شد. تحصیل و بعدها روی آوردن به شغل روزنامه‌نگاری، فرصتی برای کار تالیف و ترجمه به صورت جدی باقی نگذاشت و در حد علاقه شخصی و مطالعه باقی ماند تا اینکه پس از کسب تجربیاتی در زمینه شعر و داستان و چاپ چند مجموعه و رمان و تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی، دست به ترجمه‌های ادبی و پژوهشی زدم که البته در چند سال اخیر سرعت و جدیت بیشتری گرفت.

برخی از ترجمه های عباس کریمی

همانطور که پیشتر هم اشاره کردم یک دلیل دیگر انتشار ترجمه‌های نامناسب و گاه اشتباه از آثار ادبی مورد علاقه‌ام بود که به من انگیزه ترجمه مناسب آنها را داد. اصل این ضعف در ترجمه هم به ناشران برمی‌گردد که به دلایلی چون کاهش هزینه‌ها یا تعجیل در ترجمه برای انتشار زودتر نسبت به ناشران دیگر، سراغ افرادی می‌روند که صرف ثبت‌ِ نامشان به عنوان مترجم برایشان مهم است و گاهی جای دریافت حق‌الزحمه، حق‌النشر هم به ناشر پرداخت می‌کنند! این شد که با توجه به میزان شناختم از ادبیات و متون مبدا و مقصد، به همکاری با چند ناشر علاقمند به رمان‌های جذاب ادبی روی آوردم و برای یکدست بودن کار انتخاب کارها را شخصا بر عهده گرفتم.

آیا گروه مترجمان برگردان در ادامه همین موضوع به وجود آمد؟

گروه مترجمان برگردان را با هدف اعتلا و تصحیح فضای ترجمه ادبی تأسیس کردم و یکی از کارهای آن حمایت از مترجمان تازه‌کار است. در این گروه، مترجمان حرفه‌ای هم وجود دارند که مترجمان جوان را راهنمایی می‌کنند. ضمن اینکه گروه رابط بین ناشران و مترجمان می‌شود تا علاوه بر انتخاب آثار شاخص ادبی و نظارت بر ترجمه‌ها، از حقوق مترجمان هم حمایت کند.

در حال حاضر بیش از ۸۰ عضو داریم بدون اینکه ریالی از جایی دریافت کرده باشیم و برخی مترجمان ما نظیر آقای پرویز نصیری یا خانم نورا نواپور که در خارج از کشور هستند به نوعی نمایندگی ما را در کشورهایی چون کانادا، استرالیا، آلمان، اسلوونی و ... بر عهده دارند. در گروه به روی همه عزیزان باز است و هر مترجمی در هر حدی، می تواند به آی دی ما در اینستاگرام @bargardanadab مراجعه و با دادن پیام ثبت نام رایگان کنند.

اصولا معیارتان برای انتخاب یا پذیرش اثر برای ترجمه چیست؟

معیارهای اصلی من برای گزینش یک اثر شامل جذابیت داستان، مناسب بودن با ذائقه مخاطب ایرانی از منظر اشتراکات فرهنگی و به ویژه توجه به انسانیت و انساندوستی، غنای ادبی کتاب، مخاطب‌پسندی برای فروش و در نتیجه بازگشت سرمایه ناشر و قرابت فرهنگی موضوع با خواننده متن است.

در ترجمه چقدر به متن اصلی وفادارید و چقدر به لذت مخاطب توجه دارید؟

اول باید ببینیم تعریفمان از وفاداری به متن چیست. متاسفانه بسیاری فکر می کنند وفاداری به متن، ترجمه عین به عین کلمات نویسنده است در حالی که به دلیل تفاوتهای ساختاری زبان از یکسو و اختلافات معنایی نمادها و نشانه های کلامی و توصیفی از سوی دیگر، بسیاری از جملات قابل ترجمه واو به واو نیستند. در تعریف من، ترجمه متعهد به متن، ترجمه ای است که منظور نویسنده را به همان صورتی که در زبان مبدا وجود دارد به خواننده منتقل کند؛ حتی اگر جمله ترجمه شده با جمله اصلی متفاوت و دارای کلمات دیگری باشد. این موضوع در داستان‌ها و به ویژه آثار نویسندگان درونگرا مصداق بارزتری دارد. اگر مترجم بدون توجه به شیفتگی نسبت به نویسندگان مورد علاقه اش، خود از ترجمه خود لذت ببرد قطعا خواننده هم لذت خواهد برد.

متاسفانه نوعی فضای شبه روشنفکری در فضاهای ادبی ما از تالیف تا ترجمه وجود دارد که هر چه متن مبهمتر باشد، نویسنده یا مترجم افتخار بیشتری به آن می کند در حالی که ترجمه آثار باید واضح باشد و مترجم حتی متن نویسنده دشوارنویسی چون فاکنر را هم باید با بهترین کلماتی که در زبان مقصد وجود دارند و بار معنایی متن اصلی را می رسانند، به قابل فهمترین شکل ارائه کند. البته در برخی موارد پی نویسها می توانند کمک زیادی باشند.

عباس کریمی3

چقدر فروش کتاب در انتخاب اثر و حتی ناشر در اولویتتان قرار دارد؟

این معیار اولویت اول. اثری که خواننده نداشته باشد برای چه منتشر شود؟ منتها در گزینش داستان می توان ظرافت اندیشی کرد و با توجه به معیارهای درست انتخاب کرد. متاسفانه برخی ناشران مترصند که یک کاری گل کند تا سریع دنبال ترجمه دیگری از آن بروند . مثالی دارم. پیتر سوانسن سالهاست دارد می نویسد و نویسنده خوبی در ادبیات معمایی جنایی است. تا سال گذشته که حقیر «هشت قتل بی عیب و نقص» را از وی ترجمه کردم هیچ کتابی از او منتشر نشده بود. در حال حاضر همین «هشت قتل بی عیب و نقص» از سوی سه ناشر دیگر فیپا گرفته و یکی هم چاپ شده است! در حالی که ما نویسندگان و آثار ترجمه نشده بسیار خوبی داریم که اگر هر مترجم، به سراغ یکی از آنها برود تا پایان عمر هم کار ترجمه برای او هست.

موانع موجود در مسیر یک ترجمه خوب در ایران چیست؟

یکی همین چشم و همچشمی‌ها در پیشی گرفتن ترجمه یک کتاب است که در این گرانی کاغذ و اوضاع بد اقتصادی، هم اسراف است و هم کج سلیقگی. البته برخی از کتابها ترجمه های بد و حتی غلطی دارند که منظور من اینها نیست و باید، دوباره ترجمه شوند؛ اما ترجمه‌ای که از اولی بهتر باشد. ولی کارهایی که ترجمه های خوب دارند، نباید دوباره ترجمه شوند. ما 37 ترجمه مختلف از شازده کوچولو داریم که همان سه چهارتای اول آن قابل اعتناست. ارشاد باید قانونی بگذارد که جلوی این کتابسازی ها گرفته شود.

از سوی دیگر شغلی به عنوان مترجم ادبی کتاب وجود ندارد. مترجمی ادبیات، کاری دلی است که درآمد یکسال آن برابر با حقوق یک ماه یک کارمند جز است. این اولین مانع است و موانع بعدی، نبود معیار و درجه بندی برای مترجمان، فقدان کارشناس در انتخاب آثار در اغلب نشرها و زیاده خواهی و طمع برخی ناشران در چاپ کتاب‌های به اصلاح بفروش است که موجب تعجیل در ترجمه و پایین آمدن کیفیت و سر آخر پایین آمدن نرخ مطالعه کتاب و بدبینی خواننده نسبت به ترجمه ها می شود.

آیا اصراری در مورد رعایت اصول کپی رایت در مورد ناشر و مولف اصلی دارید؟ چرا؟

نوشتن یک نوع تولید است و کتاب یک تولید فرهنگی. همانطور که فلان کارخانه می گوید این مثلا یخچال مال من است، متن هم مال نویسنده آن است و از منظر شرعی و عرفی و اخلاقی کپی رایت باید رعایت شود. با توجه به اینکه کشور ما قانون کپی رایت را امضا نکرده، موانعی در این زمینه وجود دارد که ناشران می توانند با توضیح به نویسندگان زنده آثار، این حق را به جا آورند. در کشورهای دیگر سیستم ترجمه اینطور است که نویسنده، در هر زبان برای خود مترجمی را انتخاب می کند و همان مترجم می تواند کتاب او را ترجمه کند و دیگر مترجمی حق این کار را ندارد. بنده به شخصه با برخی نویسندگان ترجمه‌های خودم چون سوفی هانا، پیتر سوانسن، کارین فوسوم، یو نسبو، جان بنویل و ... تماس گرفته و برایشان وضعیت را توضیح دادم و اجازه ترجمه گرفتم. این یک کار اخلاقی است و قانونی برای آن وجود ندارد، اما به نظر من باید آن را انجام داد.

عباس کریمی4

در مورد جدیدترین آثارتان که چاپ شد یا در انتظار چاپ است کمی توضیح دهید.

امسال فقط یک کتاب از سوفی هانا با نام «قتل‌های مونوگرام» را در انتظار چاپ دارم که تا چند روز دیگر توسط نشر افق بی‌پایان منتشر می‌شود و کاری در سری جدید هرکول پوآرو است که تاکنون چهار جلد آن توسط نویسنده منتشر شده است.

یک فرهنگ متفاوت برای آموزش زبان انگلیسی و فارسی به زبان طنز را هم در حال اتمام دارم که شیوه آن را خودم ابداع کرده‌ام و خواننده در عین یادگیری برخی کلمات فارسی و انگلیسی و نشستنِ لبخند بر لبانش، به دلیل واکاوی ریشه کلمات و نوع خاص تلفیق یا تجزیه آنها، نوعی تمرین ذهنی و مغزی می کند که سرانجام به بالا رفتن سرعت عمل محاسبات ذهنی کمک زیادی می کند.

در کنار آن در حال نوشتن رمان «هرشنبه‌های کرونا» هستم که حکایتی از این روزهای سخت زندگی مردم ماست و نیز ترجمه همزمان دو رمان «خداحافظ عزیز دلم» نوشته ریمون چندلر و «پرونده مکنزی» به قلم هاوارد فاست را انجام می دهم.

در عین حال در مرحله انتخاب مترجم برای ترجمه پنجاه جلد کتاب از پنجاه نویسنده دنیا که هر کدام از یک کشور انتخاب شده اند، هستم تا یک مجموعه ادبی جدی در ژانر نوآر که جای آن در کشور ما به شدت خالی است را به خوانندگان ایرانی تقدیم کنیم.

آیا این خبر مفید بود؟
خبرنگار:
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

مهمترین اخبار

گفتگو

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه