تحلیلگر سیاسی:
گروههای خارج نشین همه اتفاقات را به خودشان منتسب میکنند
زیدآبادی گفت: در بیرون از کشور گروههای رنگارنگی هستند که در رقابت با یکدیگر سعی دارند هرجا اتفاقی می افتد به آن دامن بزنند و حتی آن را به خودشان منتسب کنند. درحالی که بسیاری از این گروههای خارج نشین هیچ کاره هستند و فقط اسمی دارند.
احمد زیدآبادی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، در پاسخ به اینکه در شرایط نقش آفرینی جوانان و دانشجویان معترض و نیروهای انتظامی و امنیتی در اعتراضات اخیر آیا باید قائل به اختفای امر سیاست و سیاست ورزی در دوره کنونی باشیم گفت: کشوری که احزاب و جامعه مدنی قدرتمندی ندارد و سرمایههای اجتماعیاش هم سرجای خود نیستند و اعتماد عمومی هم در هیچ سطحی وجود ندارد طبیعی است که به چنین نقطهای برسد. یعنی بخشی از جوانان خشمگین میشوند که شماری از آنها هم ممکن است درکی از سیاست و چارچوبهایش نداشته باشند و شعارهای ناهنجاری سر بدهند. در سوی دیگر هم نیروی مقابلهکننده را داریم که با اینها درگیر میشوند و هزینههای زیادی روی دوش کشور گذاشته میشود. این وضعیتی است که ما مدتهاست نسبت به آن هشدار میدهیم. نمی توان جامعه را تبدیل به برهوت کرد و بعد انتظار داشت که به شکلی منضبط حرکت کند. وضعیت کنونی نتیجه جلوگیری از تشکیل احزاب، باشگاههای سیاسی قانونی و نهادهای مدنی است. درکنار اینها معضلات اقتصادی، فشارهای روانی و برخوردهای فرهنگی و اجتماعی دست به دست هم داده تا وضعیت کنونی به وجود بیاید.
وی درپاسخ اینکه جوانان معترض به دنبال چه هدفی هستند اذعان کرد: ما با یک نسلی روبروییم که فرصت شغلی معتبری در انتظارش نیست. این نسل تحصیل میکند اما وقتی به فرض شاغل میشود بین هفت تا هشت میلیون تومان حقوق دریافت میکند که با این درآمد امکان تشکیل خانواده و داشتن یک زندگی آبرومند را ندارد. آن دسته از جوانهایی که ثروتمند هستند در پستوی زندگیهایشان شادیهایی را دارند. اما بقیه دچار محرومیت هستند. این قشر از لحاظ سیاسی به حساب نمیآید و در هیچ یک از احزاب سیاسی یا نهادهای مدنی نمیتواند فعال شود. در عین حال این نسل خواهان احترام، پرستیژ و فرصت برابر برای دستیابی به امکانات هستند. درحالی که قشر خاصی از جامعه به عنوان شهروندان درجه یک همه چیز را در اختیار گرفتهاند و بقیه در عمل حذف شده و از امکانات محرومند. با آن بخش از نسل جوان که طور دیگری فکر و زندگی میکنند نه گفتگویی صورت میگیرد و نه شناخته میشوند و نه امکان عرض اندامی دارند. طبیعی است که این وضعیت به یک حالت انفجاری میرسد و جوانان هر جا که دستشان برسد دست به تحرکاتی میزنند. اینها که مملو از خشم هستند چون با مسائل سیاسی آشنایی ندارند و احتمالا با چارچوبهای اعتراض آشنا نیستند طغیان میکنند. مشکل این است که بسیاری از مسوولان هم خود را از جامعه منقطع کردهاند و در محافل خودشان فقط با همفکرانشان ارتباط دارند و بقیه را رها کردهاند. در نهایت هم تصورشان از اکثریت جامعه ایرانی همان افرادی است که با آنها در ارتباطند. اگر آن چیزی که از زبان این مسوولان گفته میشود ناشی از گزارشهایی است که به آنها داده میشود پس به نظر من آن گزارشها واقعبینانه نیست.
زیدآبادی درباره اینکه آیا حرکت اعتراضی خودجوش، غیرتشکیلاتی و خودسر در شرایط فقدان گروه مرجع در درون جریانهای سیاسی کشور برای هدایت و رهبری آن مخاطرات بیشتری را برای نظام و جامعه به وجود می آورد گفت: بله، طبعا همین طور است. این جریان اعتراضی فاقد تشکیلات و رهبری هستند. فرض کنیم حکومت بخواهد مطالبات این معترضان را برآورده کند. اولا مطالبات این معترضان دقیقا چیست؟ چون هرکسی یک حرفی میزند. بعضی از براندازی حرف میزنند و در حوزه حجاب و برچیدن گشت ارشاد هم حرفهای متفاوتی زده میشود. از طرف دیگر این جریان دارای یک عنصر رهبری کننده هم نیست که بتوان با او گفتگو و مذاکره کرد. در بیرون از کشور هم گروههای رنگارنگی هستند که در رقابت با یکدیگر سعی دارند هرجا اتفاقی می افتد به آن دامن بزنند و حتی آن را به خودشان منتسب کنند. درحالی که بسیاری از این گروههای خارج نشین هیچ کاره هستند و فقط اسمی دارند. اما این اعتراضات یک اتفاق بزرگ است و باید به ریشههای اجتماعیاش توجه شود. نمیتوان که هر دو سال یک بار تعدادی را بازداشت کرد و بعد باز این چرخه ادامه پیدا کند.
وی با اذعان به اینکه مشکل اینجاست که از اساس امکان یک سازمان قانونمند منضبط در ایران وجود ندارد بیان کرد: در یک دورهای خود ما در سازمان ادوار تحکیم وحدت -که خود من دبیرکل آن شدم- خیلی سعی کردیم نهادی مدنی باشد و آرام حرکت کنیم و من کنترل کردم که حرفهای خارج از ضوابط زده نشود. اما یکباره بعد از سال ۸۸ این تشکیلات منحل شد و کل سرمایه ما به باد رفت. آن بچههایی که فعالیت سیاسی میکنند که از بین نمیروند و به خاطر علائقی که دارند جذب احزاب راست یا بسیج هم که نمیشوند. اینها به حال خودشان رها میشوند و کنترلی رویشان نیست و به جایی هم تعهد ندارند و نمیشود سازمان و انظباطی برای آنها برقرار کرد. درواقع اینها در جامعه تودهوار رها شدهاند و هرچندوقت یکبار ناآرامیهایی اتفاق میافتد و بعد که این طغیان فروکش کرد دوباره باید تا فرصت بعدی منتظر بمانیم که باز طغیانهایی اتفاق بیفتد. این رویه تا کی باید ادامه پیدا کند؟ درحالی که سرمایههای کشور ذره ذره آب میشود و از بین میرود.
ارسال نظر