جنگ، موتور محرکه حکومت در آمریکا
جنگ افروزی، استثمار، بحران سازی، تمرکز بر صادرات سلاح، رواج فرهنگ مصرف گرایی و حتی فرافکنی بر سر مسائلی همچون بیماری های همه گیر در راستای مرتفع کردن الزامات نظام سرمایداری حاکم بر آمریکا است.
به گزارش خبرنگار بین الملل خبرگزاری موج، سیاست های ایالات متحده آمریکا در محیط بین الملل به عنوان یکی از متغییرهای تاثیرگذار، گاه جهت حوادث و مسیر حرکت ملت ها را تغییر داده است. این کشور در حوزه بین الملل بیش از آنکه به دنبال دستیابی به بیشترین میزان امنیت و ثبات باشد، نظم موجود را برهم می زند تا بتواند آنگونه که مایل است به جهان شکل دهد. در این راستا این سوال مطرح می شود که چرا سیاست های خارجی کاخ سفید در جهت بی ثبات سازی امور داخلی برخی کشورها، ایجاد بحران و جنگ های منطقه ای تعیین می شود؟ اصغر کیوان حسینی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و متخصص مسائل آمریکا، در
رابطه به این پرسش به خبرنگار خبرگزاری موج گفت: «آنچه رفتارهای آمریکا در صحنه بین الملل شکل می دهد، متشکل از دو عامل داخلی و خارجی است. عوامل داخلی تاثیرگذار بر سیاست های آمریکا مانند هر کشور دیگر شامل تاریخ، شرایط فرهنگی و ایدئولوژیک آن و سیستم بوروکراسی می شود. البته لازم به ذکر است سیستم بوروکراسی یک سری نهادها، سازمان ها و بعضا شخصیت های حاکم را در برمی گیرد. در زمره عوامل خارجی هم باید به حوادث منطقه ای و بین المللی اشاره کرد.» وی همچنین در ادامه تاکید کرد: «اما در تعیین سیاست خارجی آمریکا چند قاعده استثنا وجود دارد که باعث شکل گیری استراتژی های خاص این کشور
در نظام بین الملل می شود. ازجمله این قواعد می توان به اهمیت و تاکید رهبران کاخ سفید بر اصول فرهنگی و تمدنی آمریکا اشاره کرد. در این رابطه مقامات این کشور تلاش دارند تا ضمن حفظ این اصول، آن ها را به سایر کشورها نیز تسری دهند.» توجه به جایگاه این کشور در سطح جهان نیز از دیگر قواعد ویژه در تعیین سیاست های ایالات متحده است. این کشور از سال ۱۹۴۵ بنا به شرایط داخلی و خارجی در زمره قدرت های طراز اول بوده و همین مساله باعث شده است امروز ما نیز شاهد سمت گیری های متفاوت و گاه برهم زننده نظم موجود از آمریکا باشیم. دکتر کیوان حسینی پیشینه سیاسی و همچنین تاکید رهبران آمریکا برای
اجرای تعهدات بین المللی تعیین شده توسط تیم سیاست گذاری این کشور را، نیز از پارمترهای موثر در تفاوت میان سیاست خارجی چین و اروپا با آمریکا دانست. در همین رابطه علی بیگدلی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا و آمریکا، در پاسخ به چرایی جنگ طلبی آمریکا به خبرنگار خبرگزاری موج، گفت: «آنچه استراتژی کشورها را تعیین می کند، بحث تامین منافع ملی و امنیت ملی است. آمریکا نیز از این مساله مستثنی نیست اما با توجه به حاکمیت نظام سرمایداری بر این کشور و به تبع ملزومات خاص این نظام، می بینیم که آمریکا دست به تولید بحران در نظام جهانی می زند.» وی علت این موضوع را در نیاز نظام
سرمایداری به بحران دانست و تاکید کرد: «سرمایداری برای بقا خود و حرکت موتور تولید، به بحران احتیاج دارد. از این رو رهبران آمریکا برای تامین منافع خود در محیط خارجی، دست به ایجاد چالش، بحران و جنگ می زنند.» بر این اساس می توان گفت اگر امروز رفتارهای ایالات متحده در نظام بین الملل سلطه طلبانه است، ریشه آن را باید در استثناگرایی رهبران آن برای انتقال اصول تمدنی و اجرای تعهدات بین المللی و نیز ماهیت نظام اقتصادی آمریکا جستجو کرد. در واقع آمریکا به عنوان کشوری که تلاش دارد در محیط بین الملل به خصوص بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بدون رقیب باشد، نیاز دارد تا کشورها
را از حرکت در مسیرهای تعیین شده توسط اتاق فکرهای خود دور کند و به آنچه خود مایل است، مشغول سازد. نمونه این سیاست را می توان در سیاست های اخیر قاره اروپا برای افزایش بودجه نظامی و برگزاری مانورهای متعدد پس از وقوع بحران اوکراین و بزرگ نمایی رسانه ای آن مشاهده کرد. از این رو در راستای ایجاد موانعی برای رشد اقتصادی، تجاری و نظامی قدرت های رقیب، خاورمیانه از ابتدای قرن بیست و یک تبدیل به صحنه جنگ شد، قیمت نفت به عنوان یک کالای اساسی نوسان یافت و بر حجم هزینه های نظامی افزوده شد. در این میان علاوه بر تاثیر ایجاد ناامنی در خاورمیانه بر اقتصاد و جریان توسعه کشورها، هجوم
آوارگان به سرزمین های اروپایی، این کشورها را با معضل امنیت روبرو کرد. البته همانطور که گفته شد آمریکا بر حفظ خود در راس قدرت های جهان و نیز تداوم سودآوری نظام سرمایداری اش، برای آسیای شرقی، چین و روسیه نیز برنامه هایی دارد. بزرگ نمایی خطر هسته ای کره شمالی و تلاش برای نشان دادن تصویری سلطه طلب از چین از سوی مقامات واشنگتن منجر به آن شد که در چند سال اخیر سهم صادرات نظامی آمریکا به این منطقه افزایش یابد. ضمن آنکه تقویت پیمان های سیاسی، زمینه حضور اقتصادی و نظامی این کشور را نیز در شرق آسیا فراهم کرد. روسیه نیز علاوه بر درگیر شدن در بحران اوکراین در مرزهای غربی اش،
باید بتواند با تحرکات متحدین ایالات متحده در شرق نیز مقابله کند. در این شرایط آنچه عاید آمریکا شده افزایش تقاضا برای خرید تجهیزات نظامی، ایجاد ناامنی در روند توسعه اقتصادی رقبا و ارائه تصویری از خود به عنوان اثرگذارترین کشور در افکار عمومی جهان است. بر این اساس جنگ افروزی، استثمار، بحران سازی، تمرکز بر صادرات سلاح، رواج فرهنگ مصرف گرایی و حتی فرافکنی بر سر مسائلی همچون بیماری های همه گیر در نتیجه رفع الزامات نظام سرمایداری حاکم بر آمریکا است. مساله ای که باعث می شود طبق سخنان افخم، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان، رفتارهای ایالات متحده زورمندانه باشد و جهان را
ناامن کند. از این رو بی دلیل نیست که آمریکا در دوران زمامداری اوباما، از حزب دموکرات، شاهد فروش بیشترین تجهیزات نظامی این کشور از سال ۱۹۴۵ به این سو باشد. در این شرایط پی بردن به ریشه های رفتاری و سیاست خارجی آمریکا، مانع از افتادن در ورطه نیات قدرت طلبانه این کشور خواهد شد. اما با توجه به قدرت رسانه های جهانی و پرشمار این کشور، مقابله با این روند کاری بس دشوار است که نیازمند همکاری و اتحاد دولت های مشترک المنافع خواهد بود.
ارسال نظر