گزارش موج از سرگردانی چند ساعته شهروندان در بخشداری:
سرگردانی برای چند دهه هزار تومان پول یارانه
قرار است برای پیگیری وضعیت یارانه و بسته معیشتی، سازمان های مرتبط هر کدام کاری انجام دهند. اما آنچه در بین تمام این سازمان ها مشترک است، سرگردانی مردم و هرج و مرج مشهودی است که مردم را کلافه و عصبانی کرده و می کند.
به گزار ش خبرنگار خبرگزاری موج، از درب که وارد می شوی باید اسمت را به مرد جوانی که روی صندلی نشسته بدهی تا در صف نوبت قرار بگیری. بعد از ثبت نام تازه وارد سالنی می شوی که پر است از مردمی که برای پیگیری یارانه خود به اینجا آمده اند چرا که براساس تقسیم بندی های انجام شده قرار است اینجا یعنی بخشداری تهران، پذیرای شهروندانی باشند که به دلایل مختلف قصد جداسازی و تفکیک یارانه خود را دارند. یکی بعد از ازدواجش آمده تا یارانه خود و همسرش را مستقل کند و یکی هم آمده تا بعد از جدایی از همسرش، یارانه اش را جدا کند و خودش بگیرد تا بتواند این آب باریکه را به زخمی از زخم های زندگی اش بزند. به قیافه منتظران در سالن که نگاه می کنی، رنج و خستگی از چهره اشان می بارد. از پیرزنی که چادر چروک مشکی رنگ و رو رفته ای بر سر دارد تا دختر جوانی که آنقدر در خودش غرق شده که وقتی صدایش می کنند ابتدا متوجه نمی شود و با تلنگر مرد جوانی که کنارش نشسته و از آشنایانش است، به خود می آید.
سرگردانی به خاطر هیچ
زن ۱۰ سالی می شود که از همسرش جدا شده است و درحال حاضر با یک پسر و دو دختر جوان خود زندگی می کند. حالا آمده تا یارانه فرزندانش را از سهم یارانه پدرش جدا کند و بتواند کمی از هزینه های سرپرستی فرزندانش را بپردازد.
"خانم نمی شود... شما خودتان یارانه بگیر نیستید و نمی توانید یارانه فرزندانتان را بگیرید"
این را مردی که آنسوی میز و پشت کاورهای مشمایی نشسته به زن می گوید. اما زن دست بردار نیست... اصرار دارد که راهکاری پیدا کند. گویا بالاخره هم موفق می شود و کارشناس مربوطه از زن می خواهد تا فرزندانش را بیاورد تا تعهد بدهند که خودشان راضی هستند به جداسازی یارانه هایشان از حساب پدرشان. اما مثل اینکه زن از اول فکر همه چیز را کرده و فرزندانش را نیز با خودش آورده است. پسر و دخترانش که در سالن هستند را صدا می کند تا فرم مربوطه را پر کنند و رضایت دهند. گرچه مثل اینکه فرزندانش چندان راضی به اینهمه پیگیری نیستند. این را دختر جوان زن می گوید که با لحنی کمی تند و البته آهسته خطاب به مادرش می گوید: مامان ول کن... حوصله داری ...! مگه تهش چقدر می خواهند بدهند؟ ارزش اینهمه التماس و اصرار و وقت تلف کردن را دارد؟
مادرش اما فقط یک جمله در جوابش می گویدتا دخترش را ساکت کند: چاره دیگری هم دارم؟ بالاخره باید یک جوری خرج شماها و خانه را بدهم...!
با این وجود تمام اینهایی که اینجا هستند یک درد مشترک جدید هم؛ نصیبشان شده است. اینکه نرم افزار یارانه از سوی وزارت رفاه تغییر کرده است و سطح دسترسی کارشناسان بخشداری به گفته خودشان به شدت کمتر شده و حالا نمی توانند استعلام وضعیت اشخاص را به درستی بگیرند. همین مساله هم باعث شده تا کار بسیاری از مراجعان را به بعد موکول کنند.
جواد هم یکی دیگر از مراجعینی است که به گفته خودش ۵ سال پیش از همسرش جدا شده و حالا آمده است تا یارانه دختر کوچکش را از حساب همسر سابقش جدا کند. خودش در مورد دلیل کارش می گوید: راستش را بخواهید برای پول یارانه نیامده ام... نیازی به این پول ندارم فقط می خواهم روی همسرم سابقم را کم کنم!
اینطور که می گوید برای بار دوم است که اینجا آمده: "بار اول بعد از عید آمدم... صف طویلی بود. اسم نوشتند و گفتند برو فلان تاریخ تو خرداد بیا".
وی اما موفق نمی شود به مقصدش برسد. چرا؟ چون سیستم قطع است و مشکل دارد! مرد جوان دیگری هم برای جداکردن یارانه خود و همسرش از خانواده های پدری اشان آمده است؛ ولی پاسخی که گرفته این بوده است: همسر شما بعد از فوت پدرشان یارانه اش قطع شده است.
ولی وی مدعی است که مادر همسرش همچنان یارانه خود و دخترش- همسروی را - می گیرد. با اصرار وی کارمند پشت میز کد ملی همسرش را می گیرد تا دوباره چک کند. انگار یکدفعه وی را برق گرفته باشد نماینده وزارت رفاه مستقر در سالن را صدا می کند و می گوید: من تاکنون چنین چیزی ندیده ام. براساس پروفایل قبلی پدرش که فوت کرده یارانه اشان قطع شده؛ ولی الان با این پروفایل جدید می گوید که هنوز یارانه می گیرند!
یکی دیگر از همکارانش هم به جمع اشان اضافه می شود و با هم مشغول صحبت می شوند. گویا به دنبال کنکاش بیشتر در مورد این کشف جدید هستند.
پیرزنی که چادر مشکی بر تن دارد به آنها نزدیک می شود و چیزی می گوید. بعد هم کارت ملی اش را در می آورد و به یکی از کارمندان می دهد. مرد بعد از بررسی وضعیت یارانه وی در سیستم می گوید: مادر... باید بروید وزارت رفاه...معلوم نیست چرا یارانه اتان قطع شده است... باید بروید ببینید دلیلش چیست؟
نفسی تازه می کند، لیوان چایی که در دست دارد را روی میز می گذارد و ادامه می دهد: به هر حال ما نمی توانیم کاری برایتان بکنیم...
"ولی من که اصلا درآمدی ندارم. چرا باید یارانه ام قطع شود؟ پس چرا همان دو ماه قبل که آمدم نگفتید؟!" این را زن با بغض و صدایی لرزان می گوید. اما جواب کارمند بخشداری همان بود که بود:" سیستم های ما تغییر کرده و نمی توانیم علت قطع یارانه را ببینیم. اگر هم ببینیم در نهایت باید همان وزارت رفاه در خیابان آزادی. چون ما اختیاری نداریم. سیستم ما تازه یکی دو هفته است اینطوری شده وگرنه قبلا می توانستیم کارت را راه بیاندازیم.
پیرزن کارت ملی اش را داخل کیف کهنه ای که دارد می گذارد وزیر لب ناسزایی نثار مسئولان مربوطه می کند و نا امید می رود تا بختش را در وزات رفاه آزمایش کند.
به دنبال مقصر
ولی فقط مراجعان نیستند که از تغییر نرم افزار یارانه عصبی و ناراحتند. کارشناسان هم از اینکه نمی توانند جوابگوی مردم باشند؛ بعضا عصبانی هستند، کلافه شده اند و نمی دانند چه کنند! یکی از کارشناسان این بخش که حسابی از اینکه نمی تواند کار مردم را راه بیاندازند و دایم مورد انتقاد و البته تفقد! مراجعان است، خسته شده خطاب به همکار دیگرش می گوید: بابا این چه وضعیه ؟ الان یکی دو هفته است که سیستم را تغییر داده اند ولی نیامده اند یک آموزش بدهند... نمی دانم اصلا چرا اینکار را کرده اند؟ این نرم افزار جدید دسترسی های ما را کم کرده ... قبلا وقتی کد ملی طرف را می زدیم تمام سوابق وی می آمد ولی حالا نمی دانیم چی به چیه! حالا واقعا چطور باید جواب مردم را بدهیم؟
کم کم سالن شلوغ و شلوغ تر می شود. با مراجعانی که ساعتها وقت گذاشته اند و البته خیلی از آنها دست خالی برمی گردند. گویا به اعتراف خود کارشناسان این بخش، ناهماهنگی های بسیاری در مورد ثبت یارانه وجود دارد که هم مردم را سردرگم کرده و هم کارشناسان را. اینجا همه به دنبال گرفتن یارانه ای هستند که کل آن شاید هزینه یک پرس غذای رستورانی متوسط هم نشود! آنهم تازه در رستوراهایی که طبری و طبری ها کسر شانشان می شود در آنجا ناهاری بخورند! حالا اما اینجا می توانید نمایی عریان از واقعیت جامعه را ببینید. قشری له شده در جامعه که اینجا هم کسی چندان تحویل اشان نمی گیرد و همچنان سرگردان چند ده هزار تومانی هستند که قرار است دولت به حسابشان واریز کند.
ارسال نظر