English

این بار قرار است چراغی در شبدیز روشن شود

انسان متولد می‌شود مثل سایر جانداران، اگر آغازش را تولد و پایانش را مرگ بدانیم، انگار برای این به دنیا آمده که بمیرد. اما زندگی در مسیری که از تولد به مرگ ختم می‌شود جریان دارد و زندگی هست و انسان هست.

این بار قرار است چراغی در شبدیز روشن شود

به گزارش خبرگزاری موج کرمانشاه، تمام تلاش‌ها، فکرها، رؤیاها، شکست‌ها، عشق‌ها در این مسیر معنا می‌یابد. مسیری خطی که انگار فیلمی ست که تو آغازش را می‌بینی و منتظر این هستی که پایانش چه می‌شود و دراین‌بین موازی گونه و حتی غیرخطی خرده‌پی‌رنگ‌ها تجربه می‌شود.

اما وقتی به انتها رسیدی تازه متوجه می‌شوی تمام آن لب گزیدن‌ها، تعلیق‌ها، استرس‌ها و حس‌های نابی که تجربه کردی در فاصله دو پرده‌ی ابتدا و انتها معنا یافته است و وقتی به پایان رسیدی به یاد لحظات میانی و تجربه‌های ناب اش می‌افتی؛ که کجا فیلم‌ساز روحت را نواخت و کجا با روانت بازی کرد و چه شد که فراموش کردی در حال تماشای فیلم هستی وقتی نفس‌هایت به شماره افتاد یا زمانی که جلوی چشمانت را گرفتی یا حتی اشک‌هایت از کنترل خارج شد.

سینما زندگی ست؛ و می‌توان گفت یادت می‌دهد مسیر زندگی را دریاب تا وقتی به پایان رسیدی، زمانی که یاد اوج‌ها و فرودها و حتی گره‌ها افتادی بدانی روایت زندگی تو چگونه بوده است.

انسان همیشه به دنبال مأمنی می‌گردد که با فراغ بال به رؤیاهایش بپردازد و مگر انسان بی رؤیا هم داریم و مگر می‌شود بی رؤیا زیست. شاید فروید درست می‌گوید که رؤیا و تخیل دارای ویژگی‌های ارضاکننده هستند ویژگی‌ای که انسان را پالایش می‌کند و ارسطو بیان می‌دارد که یکی از کنش‌های تراژیک در تئاتر این است که تماشاگر را از قید امیال مفرط رها می‌سازد، چه‌بسا ارسطو همین نظر را در مورد سینما داشته باشد.

فکر کن؛ بازهم می‌گویم انسان به دنبال مأمنی می‌گردد که با فراغ بال به رؤیاهایش بپردازد و گاهی رؤیایی دست‌نیافتنی. و چه‌بهتر از اینکه وارد جایی شوی و پرده‌هایی کنار رود و پرده‌ای بر تو نمایان شود و زندگی‌ای را ببینی که همان است که تو می‌خواهی و گاهی این پرده زندگی را نشانت می‌دهد که حواست باشد راهی که رفته‌ای به ناکجاآباد است و درک می‌کنی و اندیشه می‌کنی که آیا زندگی خودت ارزشش را دارد که تباه شود و چه زندگی‌ها که با دیدن فیلمی مسیرشان تغییر نکرد.

این همان اصل پالایش فروید است که خودت را جای کاراکتر قرار دهی و در پایان وقتی‌که ازنظر فکری آزاد و ارضا شوی به این فکر کنی که واقعاً این همان زندگی ست که می‌خواهم برای خودم رقم بزنم؟

چه فیلم‌ها که ساخته نشد که سازنده‌اش درد بشریت داشت و دغدغه‌ی مردمانش یا حتی دغدغه هنر و زیبایی و حالا اسمش را ژانر اجتماعی یا سیاسی یا فیلم هنری بگذارند، چه فرق می‌کند؟! مهم سینماست؛ مهم این است که می‌دانیم می‌تواند یک زندگی را در برابرمان نمایان سازد. مهم این است که یاد بگیریم اندیشه کنیم.

بدانیم این مسیر به انتها می‌رسد، هرلحظه‌اش را دریابیم، و قدر بدانیم تمام کسانی که لحظه‌ای از این مسیر را برایمان ثبت کردند که مثل طعم گیلاس دردهانمان مزه بدهد و خاطرش یک‌عمر ما را رهنمون کند.

زندگی جاری است؛ عشق هست؛ سینما هست و سینما هست تا ثبت کند تمام لحظه‌هایی که باید ثبت شود و یاد بدهد که به اطرافمان، به خودمان و به درونمان توجه کنیم تا رویای مان را پرواز دهیم و انسان درونمان را در این مسیر پربار کنیم.

پرده‌ها که به پایان می‌رسد و چراغ‌ها که روشن می‌شود به اطرافت توجه کرده‌ای؟! آدم‌هایی که هستند با تو یک اشتراک دارند، شاید رویایشان با تو یکی ست.

حس خوب یکی شدن را تجربه کرده‌ای وقتی باهم فیلم می‌بینید و کنار به کنار هم، پهلو به پهلوی هم به احترام آن رؤیا به آن فکر و هر چه در قالب تصویر گنجانده‌شده و تو را و ما را با تمام دغدغه‌هایمان کنار هم جمع کرده تا بگوید ما یک‌فصل مشترک داریم.

بخواهیم از آنان که فکرشان را به اشتراک می‌گذارند به انسان و به عمق انسان احترام گذاشته و اندیشه‌ای ناب را به اشتراک بگذارند.

یادمان باشد گاهی در شهرمان وقتی چراغ‌ها روشن می‌شود تنهاییم و روزهای بی‌پرده و بی چراغ را تجربه کردیم. حواسمان به رویایمان باشد.

این بار قرار است چراغی در شبدیز روشن شود، باشد که همه‌ی سیاهی‌ها و همه‌ی تاریکی‌ها سیاهی شبدیز و تاریکی سالن سینما باشد. تا وقتی چراغی روشن شود افقی گسترده شود و انسان‌هایی هم را بیابند که به دنبال این هستند که حرفشان را با سینما و تصویر و قلم و هنر بزنند.

ما مردمانی هستیم که به قلم سوگند یادکرده‌ایم، حال این قلم، قلمی برای نوشتن باشد یا قلمی که بر دیوارهای طاق‌بستان حک‌شده و تصویر متحرکی را ایجاد کرده باشد که بدانیم قلم و سینما و تاریخ این سرزمین درهم‌تنیده‌اند و این‌ها چیزی نیست جز نشان دادن و بیان فرهنگ و تمدن و چگونه اندیشیدن مردم یک سرزمین.

امید که اندیشه‌مان چونان شبدیز بر لوحی ماندگار بماند

زهرا مرادی- عضو انجمن سینمای جوان کرمانشاه

آیا این خبر مفید بود؟
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

مهمترین اخبار

گفتگو

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه