در یادداشتی مطرح شد
بازار داغ دادن القاب به برخی از مسوولان کهگیلویه و بویراحمد / جفایی که در حق «امیرکبیر» میشود
تحریف شخصیتهای تاریخی و ایضاً مقایسهی کسانی که با چنین شخصیتهای بزرگی مقایسه میشوند( در حالی که خودشان هم خوب میدانند در این حد و اندازه نیستند!) بزرگترین ظلم در حق این افراد است.
به گزارش خبرگزاری موج از یاسوج، متأسفانه استفاده القاب همانند «امیرکبیر» «میرشکار» و ... توسط برخی از هواداران و رسانهها برای بعضی از سیاسیون و مسوولان کهگیلویه و بویراحمد مُد شده است که تاکنون این مسوولان و اشخاص سیاسی به این گونه القاب واکنشی نشان ندادهاند.
پدرام عالیزاده از کارشناسان اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد در این خصوص اینگونه مینویسد که؛ آن چه که مرا به نوشتن این وجیزه وادار نمود جفایی است که این روزها بر «امیر کبیر» میرود . تحریف شخصیتهای تاریخی و ایضاً مقایسهی کسانی که با چنین شخصیتهای بزرگی مقایسه میشوند( در حالی که خودشان هم خوب میدانند در این حد و اندازه نیستند!) بزرگترین ظلم در حق این افراد است. کسی که اندک آشنایی با تاریخ معاصر ایران داشته باشد و گوشه ای از زندگانی امیر را مرور کرده باشد، علامت سوالی همراه با تعجب در ذهنش نقش میبندد و آن اینکه آخر چه مشابهتی میان امیر کبیر و برخیها وجود دارد که این لقب در مورد آنها به کار میرود؟ هر چه فکر کردم دو دلیل بیشتر به ذهنم نرسید. یا افرادی که چنین لقب با عظمتی را به این افراد نسبت میدهند، امیر کبیر را نمیشناسند و صرفا از روی احساسات و ابراز ارادت و یا سایر اقتضائات چنین القابی را نثار میکنند و دلیل دوم آنکه ممکن است خدای ناکرده پدیدهی «تملق و چاپلوسی» برخی را به این وادی کشانده است، پدیده ای که خود امیر کبیر همواره در طول دوران صدارت خویش، به شدت با آن برخورد میکرد، شاهد مثال آنکه امیر در برابر کسانی که او را «تاج امم»، «اتابک اعظم»، «نتاج مجد» و «فهرست فضل و دفتر فیض» میخواندند، با ترشرویی هر چه تمام برخورد میکردو یک بار نیز وقتی قاآنی شاعردر وصف او میسرود: «ز سعی صدر نامور، مهین امیر دادگر/ کز او گشوده باب و در، ز حصن و از حصارها»، امیر کبیر آنچنان از این تملق خشمگین شد که دستور داد قاآنی را به فلک ببندند.
حال او که خود، امیر واقعی بود، هم امیر بود وهم کبیر، هیچ گاه اجازه نمیداد چنین مداحیهایی ( که البته لایقش هم بود) در وصف او شود، حال چه شده که برخی که خودشان هم میدانند در قد و قوارهی این القاب و عناوین سترگ نیستند، در پی آناند تا ضعفهای خود را با این عنوان نچسب! بپوشانند و از این ردا برای خود قبای شوکت بدوزند!!!
بهراستی امیر کبیر مظهر صداقت و راستی و مبارزه با نفاق و دورویی بود و از قضا پایمردی امیر در این مسیر باعث شد تا او را تاب نیاورند و شاهرگش را در حمام فین کاشان قطع کنند. حال باید از برخی که خود را امیر کبیر میدانند پرسیدکه چقدر تا کنون عملاً به این مرام امیر پایبند بودهاند و چقد حاضرند در این راه، پایمردی کنند و هزینههای آن را هم بپردازند؟؟؟ و البته آن هنگاماست که به فرمایش علی(ع) پی خواهند برد که "عرصهی حق در میدان حرف بسی گشاده و در عرصهی عمل بسی تنگ است" و هر کسی را همچون امیر کبیر یارای این پایمردیها نیست!
امیر کبیر بهراستی هر جا که بود، خوش میدرخشید و عزت میآفرید و مایهی فخر و مباهات مردم خودش میشد، چنان که به عنوان مثال وقتی قائم مقام به مناسبتی در نامه ای به فاضل خان گروسی در وصف امیر کبیر مینویسید: «گوی سبقت از همزهی استفهام میرباید، پای تفوق بر فرق لام ابتدا میگذارد و سخن در اوج فلک الافلاک دارد» به راستی با این اوصاف کسانی که امروز در «توهم امیر کبیر»!!! به سر میبرند، باید صادقانه از خود بپرسند که آیا واقعاً قربتی با این صفات امیر کبیر دارند؟
شک ندارم که اگر امیرکبیر زنده بود، وعدههای پوچ و توخالی نمیداد، خصوصاً وعدههایی که در حوزهی وظایف و اختیاراتش نیست، کما اینکه در دوران صدارتش نیز همین گونه بود و صادقانه آنچه را که در توانش بود و از او بر میآمد به مردمش میگفت و عمل میکرد و هر آنچه را که در توانش نبود، قول نمیداد و مردم فریبی نمیکرد.
اگر امیر زنده بود، همه را به یک چشم مینگریست و با انصاف و عدالت با مردم برخورد میکرد.
اگر امیر زنده بود و الان نمایندهی یکی از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد در مجلس بود! حتماً به یک طایفهی خاص بیش از سایر طوایف توجه نمیکرد و بدون شک مبنا را شایسته سالاری قرار میداد و آن وقت دیگر هیچ طایفه ای «نورچشمی» نبود.
وای که اگر امیر زنده بود...
ارسال نظر